نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

براي خاله مريم و عمو علي تهران

خاله مريم نازنينم، عمو علي عزيزم! دستتون درد نكنه از بابت كادوهاي خوشكلي كه برام فرستادين. عمو علي! ببخش كه ديروز اونموقع حالم خوب نبود و نميتونستم جَلدي حاضر شم بيام ببينمتون. ماماني گفته بود كه بايد واكسن ميزدم و از عواقبش درد شديد پام بود كه خوابوندم، مني كه عشق تاتا بودم . خيلي دوست داشتم يه شب رو با هم باشيم و باهام بازي كنين. خاله مريم گل! از بد حادثه مامان هم الان فقط ارتباط تصويري و املايي ميتونه داشته باشه و فعلاً صدا نداره زنگ بزنه صداي گرمتون رو بشنوه و ازتون هزار بار تشكر كنه. آخه آخراي سفر انگار سرما خورد يا دچار آنفولانزا شد كه منجر شد به قطع صداش. چه لباساي نازي فرستادين، مثل خودتونن. عمو علي قول داده كه بازم ميا...
11 خرداد 1390

ماماني دوسي دارم!

خيلي دلم ميخواست جمله ي "دوسِت دارم" رو زود ياد بگيري و بگي و اين تلاش من محقق شده بود. چند باري ازت ميخواستم كه بگي و تو هم جواب ميدادي. ديروز يا پريروز بود كه وقتي داشتم لباسها رو رو جارختي پهن ميكردم خشك بشن (پيرو كُزِت بازي پس از مسافرت) تو همينجور كه از جارختي خودت رو آويزون ميكردي با يه عشوه ي فراوان كه به دل نشستن جمله تو صدچندان ميكرد گفتي" ماماني دوسي دارم" و من با جيغ و غش و ضعف دويدم طرفت بغلت كردم و توي ناقلا گفتي :" مش" و اين رو خيلي ريز گفتي كه بمب خنده ي من و بابايي كه با گفتن جمله ي اوليت خودش رو از پذيرايي رسونده بود اتاق خواب تركيد. خيلي مموشي دختر! راهش رو پيدا كردي آفرين به هوشت. عشقولانه هات رو دوست دارم. وقتي محكم ...
10 خرداد 1390

اولين چهار كلمه اي ها

هر چي كلمه ميگفيم عينشو يا دست كم نود درصد عينش رو تكرار ميكردي طوطيك! كم كم خودت جمله هاي دو سه كلمه اي ميگفتي از قبيل " اونجا بيشي"(اونجا بيشينم)"، بابا اَسنون بيذار"(بابا آهنگ سوسن خانوم بذار)، "مامان تُدايي خوب؟"، و ... اولين جمله ي چهار كلمه ايت به نظرم "ني ني مواظب خودت باش" بود كه قشنگ و كامل اونم در جاي خودش بكار ميبرديش. اما اين چهار كلمه اي دوم بدجوري جذاب بود و تو دل همه نشست. ميخوام برات ثبتش كنم يا اگه شد قابش كنم به يادگار. اما چيه اون اول جريانش رو بنويسم: توي ماشين مشغول شيرخوردن بودي و منم مشغول صحبت با بابايي. از اونجايي كه بعضي وقتا (موقع دندون در آوردن) اوضاع گوارشت بهم ميريزه و بعكس همه ي بچه هاي ديگه كه گلاب بروتو...
10 خرداد 1390

در آستانه ي هجده ماهگي

گلم! فردا يك سال و نيمه ميشي. اين اتفاق بسيار شادي آفرينيه اما يه استرس گنده باهاش دارم كه ميدونم خوب نيست. بايد واكسن بزني و من از بس شنيدم كه واكسن اين سن خيلي درد داره همه ش برات ميترسم. امروز بايد بريم كلينيك و من هي تند تند دارم وبلاگتو آپ ميكنم كه شرمنده ي خودم و دوستاي عزيزم كه مشتاق ديدن عكسهاي سفرت هستن نباشم. از ديروز هي دارم آماده ت ميكنم كه "فردا من و بابايي ميبريمت درمونگاه خانوم بهت واكسن ميزنه ميسوزه آخ" و تو با اين آخ غش غش از ته دل ميخنديدي. دعا ميكنم خدا برات يه تحمل بالا ارزاني كنه كه بتوني اين درد رو پشت سر بذاري. دوستاي خوب من براي نيروانا و ما خيلي خيلي دعا كنين و انرژي مثبت بفرستين. ...
10 خرداد 1390

تصويرها مي گويند - نيروانا در نمك آبرود

گل من تو از همه گل تري   آخ جون يه ني ني ديگه سنت تأمل كردن در مقابل ني ني ها همچنان ادامه داره و نيروانا اينبار به اين ني نيِ ناز گير داده. حيف اسمش يادم رفته. مي بوسمش.   نيرواناي عشق گل ...
10 خرداد 1390

تصويرها مي گويند - نيروانا در قائمشهر

نيروانا در جنگل جوارم قائمشهر  ديدن توپ هميشه نيروانا رو هيجان زده ميكنه. فرقي نداره مال كيه اون ميخوادش. اينجام به توپ يه ني ني گير داده بود كه ما مجبور شديم بريم ميونجيگري تا با هم بازي كنن. بابايي گفت عكس ميونجيگريم رو برا برنامه ي 90 ميفرسته  بقیه در ادامه ی مطلب هُنّي (ضم ه و تشديد ن) (هندونه) يكي از چيزاي ديگه اي كه نيروانا رو به وجد مياره هُني است. اينجام كنار يه رودخونه اطراف قائمشهره كه نيروانا داره با هُني خورونش حال ميكنه و همه رو ميخندونه.   گلوپ بعد از مراسم هُني خوران نوبت به سنگ پراني ميرسه كه بازم يه پديده ي جديده برا نانا. اينجا هي سنگ ميندازه تو آب و به تقليد از م...
10 خرداد 1390

دوباره سلااااااااااااااااااااااااام

بعد اين سه هفته اي كه ماركوپولو شده بوديم يه سلام گرم و گيرا و يه عذرخواهي صميمانه تقديم به همه ي دوستايي كه جوياي احوالمون بودن و نبوديم جوابي بديم. ببخشيد كه بي خداحافظي رفتيم. به حساب بي معرفتي نذارين، ميخواستيم همه رو غافلگير كنيم. القصه نيرواناي ما اولين سفر جوندار و به معناي واقعي سفر رو تو زندگيش رو تجربه كرد. سعي ميكنم هر چي از خاطرات سفر و شيرينكارياش يادمه رو به مرور براش اينجا بذارم و اگه زياد شد با موضوع سفرنامه ي نيروانايي دسته بنديشون كنم.
7 خرداد 1390