نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

تصويرها مي گويند - نيروانا در قائمشهر

1390/3/10 7:46
نویسنده : مامان فريبا
7,332 بازدید
اشتراک گذاری

نيروانا در جنگل جوارم قائمشهر

 ديدن توپ هميشه نيروانا رو هيجان زده ميكنه. فرقي نداره مال كيه اون ميخوادش. اينجام به توپ يه ني ني گير داده بود كه ما مجبور شديم بريم ميونجيگري تا با هم بازي كنن. بابايي گفت عكس ميونجيگريم رو برا برنامه ي 90 ميفرسته خنده

 بقیه در ادامه ی مطلب

هُنّي (ضم ه و تشديد ن) (هندونه)

يكي از چيزاي ديگه اي كه نيروانا رو به وجد مياره هُني است. اينجام كنار يه رودخونه اطراف قائمشهره كه نيروانا داره با هُني خورونش حال ميكنه و همه رو ميخندونه.

 

گلوپ

بعد از مراسم هُني خوران نوبت به سنگ پراني ميرسه كه بازم يه پديده ي جديده برا نانا. اينجا هي سنگ ميندازه تو آب و به تقليد از ماها كه صداي افتادن سنگ توي آب رو براش در مياريم ميگه "گلوپ". نيروانا اين تجربه ي جديد رو خيلي دوست داشت طوريكه اشكش دراومد و با صداي بلند گريه كرد وقتي خواستيم ببريمش. اول كه نمي اومد هي دور شديم و گفتيم "خداتظ، تنها ميموني" ولي انگار نه انگار كه ما چي داريم ميگيم. حتي نگاه هم نمي كرد پشت سرش. همه ي سنگاي جايي كه نشسته بود رو ريخت تو آب ما هم ترسيديم سد درست بشه برش داشتيم برديمش.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان سانای
6 خرداد 91 14:26
نوش جونت.
من با اجازه لینکتون می کنم . مثل اینکه شما وب سانای را قبلا لینک کردین ولی با بانام سانی نوشتید.


لطف داري عزيزم. ببخش حق با شماست. درستش كردم
مهری ولیان
17 بهمن 91 11:21
سلااااااااااااااااااااام عزیزم !!!!!!!!!!
یاد اون روزها به خیر...............
چقدر خوش گذشت ،و چقدر دلم می خواد تکرار بشه عزیزم!!!!!!!!!! همیشه منتظرتون هستیم ، فریبا جان چه عکس های خاطره انگیز و زیبایی گذاشتین دستت درد نکنه

سلاااااااااااام بانوی آفتاب و آیینه و مهر!
یادش خیلی به خیر. چقدر منم دلتنگ شمام و آرزوی تکرار اون لحظه های ناب رو دارم. دل ما به عشق شما گرمه. زیباترین خاطره ی زندگیمونین مهری خانوم. کاش همیشه تکرار بشین و ما رو گرم نگه دارین مهر تابان