نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

فرهنگ لغات نیروانایی (شماره 4)

چرخُلک: چرخ فلک خوراس: سوراخ دَیود: درآورد پسرگُلی: پدرسوخته (با عرض معذرت؛ نیروانا وقتی شیطنتش به درجه ی بالایی می رسید ناخودآگاه این اصطلاح رو بکار میبردیم. بعد دیدیم زشته که حرف بد بگیم و اون طوطی هم یاد بگیره. اینه که با کمی تغییر در چنین مواردی بهش میگفتیم : "پسردوخته" و نیروانا بجاش میگه "پسرگلی". بامزه اینجاست وقتی کاری انجام میده که حد بالای شیطنت توش هست یا حتی قصد انجام اون شیطنت رو داره قبلش میگه "پسرگُلی"و با یه مکث و سکته ی خیلی بامزه هم میگه، جوری که ما هم دیگه همین اصطلاح رو بکار میبریم برا یادآوری شیطنتاش) ...
6 تير 1390

برای مریم جونی که تازه پیداش کردیم

دوستای خوبم که دلتون غنج میزنه برا کمک به دیگران. این مریم عزیز ماست که الان احتیاج به کمک داره. من اتفاقي از توي وب چرخي و لينك دوستان بهش رسيدم. چيز زيادي ازش نميدونم ولي دلم گواهي ميده كه دلش درياست. هرجور ميتونين بهش كمك كنين برام كامنت بذارين شماره كارت بدم و البته كه از چشم باز خداوند پنهان نمي ماند هر آنچه به فرزندانش نيكي كنيم. ...
4 تير 1390

ترانه هاي درخواستي

عشق شعر و ترانه و آوازي و خيلي دوست داري ترانه هاي مورد علاقه ات رو برات بخونم. وقتي تو ماشين حوصله ت سر ميره، وقتي تو حموم مشغول آب بازي هستيم، وقتي شير ميخوري يا وقتي آخر شب هرچي شير ميخوري خوابت نميبره. منم سعي ميكنم هرچند شكسته بسته ولي با حفظ ريتم و آهنگ برات بخونم و خوش باشيم. يه چند تا از ترانه هايي كه خيلي دوست داري و بايد آرشيوشون كنم برات يادگاري اينا هستن: "سوسن خانوم(اسنون)" از Barobax (كه از بدو تولد با تغيير نام سوسن به نيروانا برات ميخوندمش) "Broken Angel" و" Googooli" از آرش "بري باخ" از منصور "نفس من" از افشين "از دست تو" و "اي جان" از كاميار انواع ترانه هاي ابي (ايبي)  (كه تازه صداش هم تشخيص ميدي ...
1 تير 1390

تجربه ي ارتفاع براي كوهنورد كوچك

به مدد تابستون شهربازی شهر ما تعطیل نیست و این یعنی بزرگترین موهبت الهی تو این گوشه ی دنیا. چرخ فلک رو از ناهارخوران گرگان کشف کردی. یه دایره ی گنده که می چرخید از دور توجهت رو جلب کرد و هی از تو ماشین می خواستی بگیریش. وقتی از کنارش رد شدیم هی اشاره کردی و خواستیش. یادم نیست چقدر تقلا کردی ولی ما بهت قول دادیم که بر می گردیم کنارش تا ببینیش و تو هم مثل یه آدم بزرگ منطقی مثل همیشه که بهت قول میدیم و عمل میکنیم خیالت راحت شد و آروم گرفتی. خلاصه تو راهِ برگشت روبروی چرخ فلک وایستادیم و تو هی دست دراز کردی که "دستی نیشی (دستم نمیرسه)" و میخواستی بگیریش. بردمت اونطرف بولوار و رفتیم تا دقیقاً زیر چرخ فلک رسیدیم که از دیوار شهربازی زده ب...
29 خرداد 1390

میسی بابایی، مَنون، خواهٍشُدَم!

این مراتب تشکر فراوان نیروانا در آستانه ی روز پدر از بابایی عزیزشه که بالاخره به وعده وفا کرد و استخر شن براش ساخت. نه حالا خود شما قضاوت کنین، باباحامد بهترین بابای دنیا نيست؟ بابايي من خودم ديدم كه چكش رو محكم رو انگشتت كوبيدي و چه دردي كشيدي. ديدم چقد خاك خوردي وقتي شنها رو الك ميكردي و چقدر كمرت درد گرفت بعد از تموم شدن الك اون همه شن. من همه ي اينا رو ديدم و مهمتر از همه عشقي رو كه در تمام وجودت نسبت به من داري و همون باعث ميشه اينقدر برام زحمت بكشي با تمام وجود احساس مي كنم و مي بينم. من و مامان خيلي دوسِت داريم بابايي ساده ي مهربون من! روزت مبارك. همه ي روزهاي عمرم مديون توام. اين تمام عشق و شادي منه كه توي اين عك...
25 خرداد 1390

تصويرها مي گويند - نيروانا در ابيانه

وقتي ابيانه رسيديم كه هم گرم بود و هم ما خيلي خسته. اونجا هم كه به يمن قدوم مبارك گاز شهري تمام كوچه هاش رو كانال كنده بودن، با اون گرما و اون شيب زياد و نيرواناي توي بغل، راه رفتن خيلي مشكلتر مي شد. زياد نمونديم و كلاً حال نكرديم. فقط يه چند تا عكس گرفتيم كه يادمون باشه چه شكلي بود تا بعدنا سر يه فرصت مناسب قبراق و سرحال بريم دوباره ببينيمش. عكس اين خانوم مهربون هم كه در مغازه شو با روي گشاده برومون باز كرد و اجازه داد نيروانا دامن محلي ابيانه رو (خودشون بهش ميگن شلوار) بپوشه و عكس بگيره به خودش و خونواده ش تقديم ميكنم. ...
25 خرداد 1390

تصويرها مي گويند - نيروانا در لاهيجان خونه ي خاله رادك

سرزمين شمالي ايران سرزمين بهترين دوستاي مامانيه نيروانا جونم! اينو هميشه يادت باشه كه تكه هايي از قلبم اونجا پيش دوستايي كه تو سخت ترين شرايط زندگي باهام بودن و ياريم كردن ميزنه. خاله آذر،‌ خاله اعظم، خاله رادك و خاله سادينا كه نتونستم تو اين سفر ببينمش. گيلان هميشه سبز بخاطر دلهاي مهربون اوناست كه سبزه. دلم ميخواد بزرگ كه شدين، تو و عسل و اميرعباس و يلدا و هيوا و آرياي خاله سادينا كه هنوز نديدمش خاطرات ماها رو زنده نگه دارين و دوستيمون بهتون ارث برسه. رشت خونه ي خاله آذر نشد عكس بگيريم ولي اين عكسهاي خونه ي خاله رادك تو ادامه ي مطلب تقديم به اوناست كه يادشون تو دلم هميشه جاودانه. ميبوسيمشون.     ...
24 خرداد 1390

تصویرها می گویند - نیروانا در ماسوله

روز ماسوله یه روز بیادموندنی تمام عیار بود. خیلی خوش گذشت. اول که تو ابرا بودیم و مه. بعدم یه بارون جَرجَری زد تا جایی که بابایی که رفته بود برامون دنبال چتر، خیس خالی از وسط راه برگشت. آخه راه ماشینو گم کرده بود، از بس همه جا به همه جا کوچه ها راه داشت. ما هم زیر یه بالکن به تماشای بارون وایساده بودیم. خودِ بهشت بود اونجا. جای همه سبز. بارون که وایساد رفتیم سراغ ماشین که برگردیم بابایی دلش نیومد گفت پایین پارک میکنم یه دور دیگه بزنیم اینجا و ما هم که بساط عکس با لباس محلی رو دیدیم شوقان و ذوقان پریدیم پایین. رفتیم لباس پوشیدیم و با هزار ترفند تن نیروانام لباس کردیم و عکس گرفتیم. البته از اونجایی که دوربین ما دقیقاً در مواقع حساس ی...
22 خرداد 1390