نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

شیدات مبارک باد!

1390/6/9 15:50
نویسنده : مامان فريبا
9,004 بازدید
اشتراک گذاری

عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد

از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد

...

نمیدونم چرا این موضوع و این شعر رو برا خبری که میخوام بدم به یاد آوردم. نمیدونستم آخر این شعر به این موضوعی که نوشتم میرسه یا نه که جستجو کردم دیدم "شیدات مبارک باد" تو این شعر مولوی نیست ولی هیچ اشکالی نداره. با اجازه ی آقای مولوی از این شعر خوشگلشون استفاده میکنم تا این خبر خوشگل رو به همه بدم:

شیدا جون به دنیا اومد

 

شیدا جون نی نی خاله ریحانه و آقاطاهر خواهرزاده ی بنده ست.

 (البته با عرض معذرت ازشون که امروز ٢ هفته از چشم بازکردن دختر نازشون به این جهان زیبا میگذره که من تولدش رو اعلام میکنم. خودمون که تا رفتیم کرمان با ٥ روز تأخیر دیدیمش. بعدشم هی میخواستم خبر رو با تصویر بگم. دوربینمون شارژ تموم کرده و با شرمندگی تمام شارژرش هم نمیدونم کجا گم شده. نه هی تو راه کرمان، مشهد، سرچشمه ایم. هر چی گم بشه تا پیدا بشه داستان داره. منم که آخر بیحواسی و آلزایمر. خلاصه دیدم اگه صبر کنم ممکنه قرار باشه خبر عروسیش رو اینجا بذارم قهقهه فعلاً بدون تصویر میریم خبر رو تا بعد روی ماه شیداجونم رو -با اجازه ی بابا و مامانش البته- بذارم اینجا)

خلاصه نیرواناجون حالا دیگه یه دلمشغولی خوشگل و عزیز تو کرمان داره که منتظره بزرگتر بشه و یه همبازی خوب بشه براش. الهی که قدمش پر از خیر و برکت باشه برا بابا و مامان و همه ی ما که الحق هم همینطوره. شیدا خیلی نازه ماشالا.

از دیدار اول نیروانا و شیدا بگم:

قبلنا که نیروانا دور و بر خاله ریحانه می پلکید، برا اینکه یه وقت بیحواسی نکنه و دستی، پایی، چیزی به شکم خاله اصابت نکنه بهش میگفتیم "هیس، نی نی تو شیکم خاله خوابیده. باید ساکت باشن" و تو اینو فهمیده بودی. خبر تولد شیدا رو که خواستم بهت بدم بغلت کردم و گفتم " مامانی نی نی خاله ریحانه بیدار شده" و وقتی میخواستیم بریم کرمان دیدنش برای اینکه خوشحالت کنم و یه چیزی تو راه باشه باهاش بهت امید بدم راه کوتاه بشه گفتم "بریم نی نی خاله ریحانه رو ببینیم" نزدیکیای کرمان که رسیدیم پرسیدم "نیروانا کجا بریم و تو با جدیت و حالت انتظاری که تو وجودت قشنگ میشد دید گفتی:

"بریم ببینیمش، بیدار شده" جااااان، کلی بوسیدمت.

لحظه ی دیدارتون قشنگ بود و من ازش عکس گرفتم تا ثبت بشه برای همیشه تون. فقط من سعی کردم زیاد هیجان و عشقم رو با بغل کردن شیدا نشون ندم تا خدای نکرده حس بدی نداشته باشی. بعد یه مدت یه کم که بغلش کردم و خیره شده بودم به چشای نازش و باهاش حرف میزدم تو هی منو خواستی و خواستی بغلت کنم و البته که حقت هم بود. بغلت کردم و همه ی عشقم رو بهت تقدیم کردم.

امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشین. فکر کن تو میشی دخترخاله ی بابای شیدا! و البته من چون تفاوت سنی زیادی با خواهرزاده هام ندارم انگار که دخترخاله این. خوش باشین با هم خوشگلا.

خلاصه بهت بگم عزیزم که فریاد بزنی برا همه:

ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد 

ای طالب بالایی بالات مبارک باد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (34)

مامان پارسا
9 شهریور 90 16:10
همبازی جدیدت مباااااارک نیروانا جونم


ممنونم
بهار(مامانی شهراد)
10 شهریور 90 17:08
✿◕ ‿ ◕✿ سلام خوشگلم آپ کردمو منتظرتم


سلام عزيزم، ميام خدمتتون
منا
11 شهریور 90 0:54
سلام فریبا جون
خوبی مامانی؟
اول از همه عیدت مبارک و دوم خاله شدنت را بهت تبریک میگم


مرسي مناجون، براي همه چي
منا
11 شهریور 90 0:54
نمیدونم مال من اومد یا نه؟


آره عزيزم، ببخش تأخير داشتم
کاکل زری یا ناز پری
12 شهریور 90 11:36
سلام عزیزم دلمون براتون تنگ شده بود مبارک باشه خوش قدم باشه. همیشه با خبر های خوب بیای نیروانا جونمونو ببوس


مرسي عزيزم، لطف داري. مي بوسمت
مامان وانیا
12 شهریور 90 15:35
میلاد یكی كودك شكفتن گلی را ماند...
چیزی شگفت به زندگی آغاز می كند با شادی و اندكی درد......

نیروانای عزیز تولد دختر خاله مبارکه


با صداي شاملو خوندم نوشته ت رو. خيلي قشنگه. مرسي كه برام نوشتي
مامان نیایش
12 شهریور 90 22:36
مبارک باشه خاله شدنت خانومی حتما خیلی شیرینه
فکر میکنم خاله شدن اگه بیشتر از مامان شدن شیرین نباشه کمتر نیست
به امید روزی که منم خبر خاله شدنم رو به همه بدم


ممنونم. ايشالا شما هم خاله بشي.
مامان ارشیا
13 شهریور 90 1:37
تولد شیدا جون مبارک
انشالله قدم پر خیر وبرکت داشته باشه


ممنون عزيزم از دعاي قشنگت
sahar
13 شهریور 90 10:30
تبریک می گم خاله فریبا
تا حالا خاله شدی یا اولین باره ؟



سلام عزيزم، ببين نخوردم كامنتت رو. دير اومدم سراغ وبلاگ وروجكم. ببخش.
از تو چه پنهون هنوز يك ساله نبودم كه خاله شدم
ولي اين اولين باره كه خاله بزرگ ميشم!!! فكر كن. من خاله ي باباي يه تازه رسيده ام. جالبه نه
sahar
13 شهریور 90 10:31
یه چیز دیگه
آآآآی با این ذوق و قریحه ت در شعرنویسی حال می کنم ....


لطف داري سحرجون، پيش خودمون باشه ها. خودمم حال ميكنم وقتي يه همچين پستي خودش مياد.


مامان سهند
13 شهریور 90 12:47
قدم نورسیده مبارک


مرسي ماماني
نجمه
13 شهریور 90 14:23
مباركا باشه به دختر خاله خانم و دختر خاله شيدا جون


ممنونيم عمه خانوم آقا كوروش
مامان حسین
13 شهریور 90 17:38
قدم نورسیده مبارکککک


مرسي خاله جون
منا
14 شهریور 90 7:44
سلام شوما کجایید؟
حتما بازم رفتیندتون ددر دودور!


حق داري منا جون اين فكر رو بكني. ولي نه ددر دودور نبوديم. كرمان بوديم. البته ديروز اومدم سر كار ولي خودت كه بهتر ميدوني بعد از چند روز تعطيلي سر كار چه جوريه. شب هم آناهيتاجون اينا خونمون بودن نشد به لطف دوستان پاسخ بدم. ميبوسمت. درساجون رو بناز
مامان ساينا
14 شهریور 90 7:56
سلام تبريك ميگم به نيروانا جون و همينطور شما كه خاله شديد.شيريني هم يادتون نره(خصوصي ميگيرم).


خاله بزرگ شدنم شيريني داره حتماً مادرجون. اي به روي چشم. بفرماييد تقديم كنيم.
sahar
14 شهریور 90 9:21
مامان نیروانا !!!
کامنت من رو خودت تنهایی خوردی یا به کمک نی نی وبلاگ ؟؟؟


فدات سحري، بفرما اينم كامنتت، نخوردمش. تو يخچال بودن
منا مامان فینگیلی
16 شهریور 90 8:01
سلام
خوبی عزیزم؟(آیکون یه منایی که با یه فریبایی قهره فقط اومده حال نیروانا رو بپرسه !!!)


سلام، نيروانا خوبه عزيزم. شما چطوري ؟ درساجون چطوره؟ ببخش منا، ماقعاً سرم شلوغ شده؛ هم تو خونه هم سر كار. از ديروز لنگ يه گزارشم كه بايد تحويل بدم.
حق داري ازم دلخور باشي. (آيكون يه فريباي گرفتار كه يه مناي بامعرفت شرمنده ش كرده)
منا
16 شهریور 90 11:37
سلام فریبا جون
فریبا جون تو وقتی باردار بودی واسه نیروانا جون کتاب میخوندی؟
اگه میخوندی چی کتابهایی میخوندی ؟دیروز رفتم کتابفروشی اما انقدر تنوع کتاب زیاد بود و من دقیقا نمیدونستم واسه نی نی ها چه کتابهایی باید خوند شاید دیر شروع کردم اما تصمیم گرفتم روزی نیم ساعت از حالا وقت بذارم واسه قصه و شعر خوندن


سلام عزيزم، آشتي ؟
من يادم نمياد براي نيروانا كتاب خونده باشم. آهنگهاي كودكانه چرا گوش ميكردم. اما بيشتر براي آمادگي خودم كتاب و مقاله ميخوندم تا كتاب كودك. سي دي هاي روانشناسي دكتر فرهنگ هلاكويي كه براي تربيت فرزندان 0 تا 19 ساله گوش ميكردم. كتابهاي سري جانسون كه با عناوين "كودك از 0 تا 6 ماهگي" و همينجور تا 2 سال هست رو ميخوندم.(از تو ني ني سايت خريد اينترنتي كردم، البته الآن تلفني خريداش). براي درسا سري كتابهاي "شيوه هاي تقويت هوش نوزاد از ... ماهگي تا ... ماهگي " انتشارات "بافرزندان" رو حتماً جزو سيسمونيت بخر و بذار و از سه ماهگي باهاش كار كن. همچنين كتاب "كودك هشيار بپروريم" همين انتشارات رو.
...
فعلاً اينا باشه تا آيكون يه رئيس عصباني بالاي سرم ظاهر نشده
بهار(مامانی شهراد)
18 شهریور 90 13:29
°°°°°°°°°°°°|/ °°°°°°°°°°°°|_/ °°°°°°°°°°°°|__/ °°°°°°°°°°°°|___/ °°°°°°°°°°°°|____/° °°°°°°°°°°°°|_____/° °°°°°°°°°°°°|______/° °°°°°°______|_________________ ~~~~/__ بيا اينم وسيله حالا ديگه_\~~~~~~ ~~~~~/ _ميتوني بهم سر بزني _\~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸..... *•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*
مامان نیایش
18 شهریور 90 16:46
°°°°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°°°°|__/
°°°°°°°°°°°°|___/
°°°°°°°°°°°°|____/°
°°°°°°°°°°°°|_____/°
°°°°°°°°°°°°|______/°
°°°°°°______|_________________
~~~~/__ بيا اينم وسيله حالا ديگه_\~~~~~~
~~~~~/ _ميتوني بهم سر بزني _\~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....
*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*




اينجا اسكله ي وبلاگ نيروانا. سوار شديم. حركت ...
منا
19 شهریور 90 12:40
iهمین!


دوباره قهر؟!
هوراد
20 شهریور 90 12:44
سلام خوشگلم اسم قشنگي داري هورادم يه دختر خاله داره كه اسمش نيرواناس البته از شما خيلي بزرگتره دوست داريم پيش هوراد بيا خانمييييييييي

سلام عزيزم چه خوب. چشم حتماً‌به شازده پسر سر ميزنم. ببوسينش .


مامان سهند
20 شهریور 90 19:42
خاله جونم یه خبر خوش دارم بدو بیا آپممممم


چشم خاله جون. در اولين فرصت ميدوم ميام
ترمه و مامانش
21 شهریور 90 0:25

خیلی خیلی مبارک باد و تبریکات فراوان


ممنون هاله و ترمه ي عزيزم. بوس بوس
مامان سینا و آیه
21 شهریور 90 19:28
سلام
چه دختر ناز و خوشگلیه.خدا حفظش کنه براتون.
آیه ی من همسن دخترتونه،البته 7 روز ازش کوچیکتره.
امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشن.


سلام، نظر لطف شماست ماماني، خدا نوگلهاي شما رو هم حفظ كنه. با اجازه لينكتون ميكنم كه دومين قدم براي دوستيشون رو برداشته باشم. شما كه لطف كردين و اولين قدم رو برداشتين به ما سرزدين.
مامان سینا و آیه
21 شهریور 90 19:30
دو چیزو یادم رفت
تولد شیدا جون مبارک باشه وایشالا که قدمش برای همه خیر باشه.
دومی هم آدرس وبلاگمون بود.


باز هم ممنون خاله جوني، آره الان ميرسم خدمتتون.
مامان پرهام
21 شهریور 90 22:14
سلام چشمتون روشن! راستی من با اجازه شما رو لینک کرده بودم


سلام خاله جون، چراغ دل شما روشن. خيلي لطف دارين به ما. منم با افتخار لينكتون ميكنم. خدمت ميرسم در اسرع وقت.
ناهید
23 شهریور 90 11:04
سلام وب خوبی داری به وب منم سر بزن.


سلام، حتماً دوست عزيز، لطف كردي به ما سر زدي
نازنین نرگس نفس مامان
23 شهریور 90 17:41
مبارکه مبارک شیدای خاله خوش اومده به دنیا


مرسي خاله جوني
بهار(مامانی شهراد)
23 شهریور 90 19:12
بدو بدو که پست جدید دارم


دويدم اومدم
مامان سینا و آیه
24 شهریور 90 0:20
سلام عزیزم
من هم با افتخار لینکتون کردم.
این هم برای نیروانای خاله


لطف دارين خاله جون، مرسي
ناهید
26 شهریور 90 9:58
سلام خاله جون
ممنون که به وبم سر زدین شما هم با افتخار لینک شدین


لطف كردين. منم ممنونم
مامان نیلای
26 شهریور 90 10:03
سلام .خاله شدنتون مبارکککک. چه نیروانای نازی دارین. دوسش دارم منم شمارو لینک کردم


ممنونم. اميدوارم نيروانا و نيلاي دوستاي خوبي براي هم باشن


راستي نگفتين نيلاي به چه معناست؟
منامامان الینا
26 شهریور 90 12:36
سلام فریبا جون
خوبی عزیزم؟نیروانای گلم خوبه؟
اینجا که هنوز در حال شیدایی شدننه؟
بگو ببینم نظرت راجع به اسم جدید دخترم چیه؟
من دلم واسه نیروانا تنگ شده آخه مامانیش یه دونه عکس جدید بذار دیگه یه دونه باش؟؟؟


سلام عزيزم، حق با تو اِه. الان ميرم سراغ اين روزهاي نيروانا