نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

ناب ترین آرزوی من برای تو

1397/1/10 11:08
نویسنده : مامان فريبا
3,159 بازدید
اشتراک گذاری

به رسم هر ساله میخواستم قبل از عید، کلی براتون بنویسم بچه های من ولی فرصتی و هوای نوشتنی دست نداد. این متنِ بسیار زیبا و پربار رو امروز از عزیزی  هدیه گرفتم که براتون یادگار میکنم. چقدر دلنشین بود. سپاسگزارم از نویسنده ش که واقعاً نمیدونم کیه و امیدوارم از اینکه انتشارش میدم بدون ذکر نامشون، منو ببخشن. حتماً اگر نشانی ازشون یافتم به نام خودشون اصلاحش میکنم.

" و من در خویش، جوری هستم که حتی نمی توانم برایت زندگی ای آرزو کنم که بی خزان و بی زمستان باشد. نمی توانم بگویم سالی پر از فقط شادی و موفقیت داشته باشی. نمی شود بگویم برایت سالی پر از ثروت و سلامت می خواهم!
من و تو می دانیم که زندگی بسیار زیبا، اما دشوار و شکننده است! می دانیم قرار است همانطور که گاهی موفق شویم، جاهایی هم موفق نشویم، یا دست کم رسیدن به برخی خواسته ها و آرزوهای مان را مدتی به تعویق بیندازیم. 
یاد گرفته ایم که بیماری هر از چند گاهی در ما، یا یکی از عزیزان و دوستان مان، میهمان می شود تا درسهای سخت انسان بودن را مرور کنیم.
 می دانیم که گاه با داشتن مال و گاه به نداشتنش، گرفتار می شویم.

می دانیم از این بهار تا آن بهار، فاصله ای است؛ پر از ماجراهای تلخ و شیرینی که بسیاری از آنها خواست و انتخابِ ما نیستند، اما گریز ناپذیرند. 

نمی خواهم بگویم تو را به خدا می سپارم و خیالت راحت باشد که خدا نمی گذارد هیچ اتفاق بدی برایت رخ دهد! چون می دانم که ناخواستنی ها، همانقدر فراوانند که سپردن های نارس و فهم ناشده ی ما!

دیگر آنقدر بزرگ شده ایم که بفهمیم در هفت سین، چیزهایی را می چینیم که هراسِ نبودن، کم شدن یا از دست دادنشان را داریم. 
آنقدر تجربه داریم که درک می کنیم، مردم این بهانه های خوشرنگ و شاد را همچون فرصتی مهم تلقی می کنند؛ برای اینکه، خودشان را به آن راه بزنند؛ که انگار قرار است زندگی طبق آرزوها، شادباش ها، تبریکات، تهنیت ها و مبارک بادهای ما بچرخد! (و شاید این خود نمایش قدرت اُمید در انسان باشد، که به رویارویی هر احتمالی، با لبخند می رود!)

می دانی! می خواهم این بار برایت آرزویی کنم که تو را در تمام فُصولِ زندگی، در سرما و گرمایِ روزگار، در تمام بارانها، برف ها، طوفان ها، خشکسالی ها، شکست ها و موفقیت ها، شادی ها و غم ها، از دست دادن ها و به دست آوردن ها؛ در امان قرار دهد!

آرزو می کنم، آنقدر به خودت رسیده باشی و برسی؛ آنقدر خدا در خودت داشته باشی و بیابی، و آنقدری در قلبت آگاهی و در ذهنت روشنایی باشد و بیاید که 

تمام زندگی را - هر طور که پیش رود -  مشتاقانه، اُمیدوارانه، سرافرازانه و عاشقانه، زندگی کنی!

تو نیز مرا همین آرزو کن.

باشد که سال بعد، همین حوالی، خشنود از  خود و آنچه گذشته، به یکدیگر لبخند بزنیم و همچنان چون بهار، مشتاق و سرافراز و عاشق زندگی باشیم..."

آغاز بهار و سال نو مبارک.

پسندها (3)

نظرات (1)

جیرجیرک
29 تیر 97 0:10
سلام!چه سایت باحالی داری مامان.خیلی خوبه که اینطوری بزرگ شدن نیروانا رو میبینم^^ البته الان دوماهه که پست نزاشتی.زود زود پیام بزار واسموون.
مامان فريبا
پاسخ
سلام دوست عزیزم، ممنونم از نظر پر از لطفت. کاش قدردانِ حضور پرمهر شما و نگاهی که به مادرانه های من دارید باشم. تمام تلاشم این است دوباره برگردم و بنویسم. محبت