نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

شور

1390/12/21 10:23
نویسنده : مامان فريبا
6,707 بازدید
اشتراک گذاری

زدم رو مشاهده ي وبلاگت تا نواي اون رو بشنوم و برم يه سري به خودم بزنم. آخه اكثر اوقات مجبورم صداش رو قطع كنم كه همكاراي سرِكار سرسام نگيرن از تكرارش. من ولي حال ميكنم با اين نوا و حالا كه تو اتاق تنهام دارم هي تند تند مي نويسم و مي نيوشم. دارم به اين روزها و روزهات مي انديشم. روزاي آخر سال كه هميشه براي من پُر از هيجان واسترس بوده و هزار فكر و برنامه اي كه انگار بايد و بايد تو همون سال سر  و سامون داده بشن. از بچگي و امتحاناي ثلث آخر كه هميشه رنجي بود براي رسيدن به گنج نوروز تا اين سالها كه بايد اوضاع خونه و كار و زندگي ، همه رو با هم روبراه كني. دارم فكر ميكنم چه جوري عيد رو برات تعريف كنم؟ بريم با هم سبزه بكاريم؟ خونه رو تميز كنيم؟ بقول تو كه از خودم ياد گرفتي مرتب كنيم؟ دنبال حاجي فيروز يا عمو نوروز بگرديم يا برات تو اينترنت و كتابا پيداش كنم و نشونت بدم ؟ هفت سينمون چه شكلي باشه و چطور برات توضيح بدم؟...خلاصه اينكه امسال اين دغدغه كه نه مشغوليت فكري ! هم به دلمشغوليهاي شب عيدم اضافه شده: تعريف عيد نوروز براي تو و خوب و زيبا جا انداختنش توي ذهن كوچولوت كه عليرغم كوچيكيش هر روز و هر لحظه تشنه ي چيزاي جديده و دنبال كشف.

دلم تو هفت شين شادي و شربت و شهد و شيريني و شمع و شعله و شاهد گيره كوچولو و اينكه چطوري اينا رو با هم جمع كنم و برات به ارمغان بيارم. كاش زودتر يه راه خوب پيدا كنم. كاش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان خورشيد
21 اسفند 90 15:20
من دلم مي خواد تعريف خورشيدم از عيد شور و هيجان و تازه شدن باشه. خوش بگذره و سال نو رو با يه عالمه حس خوب شروع كنه. براي شما همين آرزوي بهترين لحظه ها رو دارم. مطمئنم اگه عزيزترين هامون از اين سنت هاي خوب خاطره هاي شيرين و حس زيبايي داشته باشند حتما خودشون به محض تونستن سعي مي كنن ازشون سر در بيارن و ريشه يابي كنن اين سنت ها رو.


راهنمایی قشنگ و روشنیه. ممنونم مامان خورشید عزیزم ببوسش خورشیدت رو
پروانه ی کاغذی
21 اسفند 90 22:09
سلام فریبا خانوم ببخشید یه چند وقتی بود وقت نمیکردم بیام و برا نیروانا جان کامنت بذارم ولی مطالبو میخوندم...
اِی فریبا خانوم...دانشجو شدیم رفت...ولی هنوووووووووووزم که هنوزه وختی میریم سرِ کلاس استاد فکر میکنه من یه بچه راهنمایی ام که همراه خواهرم که دانشجوئه اومدم سرِ کلاس نشستم و میخوان بندازنم بیرون....
چی بگم براتون روزگارم سخت پر از گرفتاریست...گرفتاری های اجق وجق!!! از آن گرفتاری ها که آن سرش ناپیداست....

هفت شینتان تبریک از صمیم دل!!پیشاپیش عیدتان مبارک...!!!!
نوایتان آن لاین و شیوا....عیدتان پر شور و شیدایی...نیروانای وجودتان هم پر از محبت و شیرینی...!!!



سلام پروانه ي عزيزم، چه خوب كردي برام نوشتي، دلم حسابي تنگت شده بود. البته رد نگاه مهربونت رو داشتم ولي دلم به ديدار تازه محتاج بود. چه خوب كردي اومدي. منم مثل تو مطالبت رو ميخوندم. قالب جديد و دانشجويي و خانمانه ت هم ديده م. مباركه.
چه اشكال داره ميناجون كه همه آدم رو كوچيكتر از سنش ببينن و ندونن كه چه روح بزرگي داره. بذار آدما به قيافه و ظاهرت قضاوت كنن و راحت باشن. اينجوري تو هم راحت تري. هستن اونايي كه كتاب وجودت رو از نقاشيهاي كودكانه ي پشت جلد قضاوت نميكنن و تشنه ي خوندنتن. ميدونن كه اين نقاشيا هم مثل يه اثر گرافيكي پر از حرف و كلامه. ميناي عزيزم، مهم اينه كه هميشه خودت باشي. استادا هم كم كم پيدات ميكنن اگه گوهرشناس باشن منم يه دنيا شين شاد برات آرزو ميكنم. خونواده ي دسته گلت رو ببوس و بهترين و بهاري ترين درود منو براشون هديه ببر. ميبوسمت عزيزم.
مامان نیایش
22 اسفند 90 10:19
سلام عزیزم ان شا الله همیشه پر از شور و هیجان به استقبال سال نو برید عید براتون همیشه تازگی داشته باشه ان شا الله ذهنت همیشه به شادی و هزاران سودای شاد درگیر باشه و به هفت شینی که حتما می تونی برای گل قشنگت به ارمغان بیاری با این همه ذوق و استعداد و سلیقه شاد باشید و سال خوبی پیش رو داشته باشید ان شا الله برای ما هم دعا کنید


ممنونم از اينهمه ابراز مهرت دوست خوبم. برات دعا ميكنم تا با يه كوله بار شادي به استقبال سال نو بري و درد و غم بزرگي كه امسال تو تقديرت نوشته شده بود رو بسپري به خاطره ها. دل به گذر ايام بسپر و با شيريني شيرين ترين بهونه ي زندگيت همه ي لحظه هات رو به شادكامي برگزار كن. ببوس نيايش عسل رو. فداتون
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
22 اسفند 90 13:52
منم از شنیدن آهنگ وبتون خیلی لذت بردم.حتی چندتا وب دیگه رو بستم تا صداها قاطی نشن.


نظر لطفته عزيزم. ممنونم از انرژي مثبتت
مامان نیایش
22 اسفند 90 14:08
راستی یادم رفته بود بگم آهنگ وبلاگت هم خیلی آرامش بخشه من هم خیلی دوسش دارم می خواستم برای نیایش بذارم ولی چون خواهرم گذاشته بود تو وبلاگش من دیگه نذاشتم ولی خیلی قشنگه و البته یه خورده برام غم انگیزه چون توی زمانی که عزا دار برادرم بودیم این آهنگ رو گذاشته بود تو وبلاگش تا الان و همش میشنیدم و باهاش اشک میریختم ان شا الله که همیشه شاد باشی گلم


ممكنه چيزايي مث اين آهنگ كه دل آدم رو قلقلك ميدن يه حزني تو خودشون داشته باشن ولي حزنشون همونطور كه گفتي ملال آور نيست، آرامش بخشه. عزيزم، براي شادي روح داداش عزيزت دعا ميكنم و بازم برات شادماني آرزو ميكنم. در پناه خدا آروم باش
مامان حسنی
22 اسفند 90 18:20
سلام فریبا جان
من عاشق این اهنگم خیلی ازمواقع وبتون را باز می کنم ومی رم دنبال کارهام
ازخدا می خوام سال جدید سالی پرازخوبی وخیر وبرکت براتون باشه وروزهای خوبی درانتظارتون


سرشارم از تابش مهرت دوست خوب من، باري همه اين آرزوي قشنگ رو دارم
منا مامان الینا
23 اسفند 90 1:53
منم بهت گفته بودم که عااااشق آهنگ وبلاگتم هیچوقت هم خاطره روز بارونی که داشتم به آهنگ وبلاگت گوش میدادم و صفا میکردم را یادم نمیره فکر کنم اون روز هم بهت گفتم نه؟اونموقع باردار بودم!
هفت شینت سراسر عشق و شور عزیزم
پیشاپیش عیدتون مبارک فریبا جون


يادمه منا جون،‌كاملاً يادمه. و من چقدر تو رو تو با همون وصفي كه نوشته بودي تصور كردم و حظ كردم. اونموقع هنوز روي ماهتو نديده بودم ولي حالا ديگه تصويرم كامل شده از اون روز باروني و ... عيد براي شما و بابا نويد و اليناي گلم هم مبارك باشه عزيزم. امسال اولين ساليه كه يه نفره به استقبال بهار ميرين. بهترينها رو براتون آرزو ميكنم. فدات
DAEE HOSSSEIN
23 اسفند 90 5:08
salam daee joon sal khoobi dashte bashin delemoon bara eyd kenare shoma boodan tang shodeh alan midoonam iran che khabare khosh behaletoon


چقدر حظ ميكنم اين نوشته هاي فينگيليشت رو كه ميبينم داداش. حس ميكنم يه مهربوني از اون سر دنيا منو ميخونه. خيلي خيلي سَرِ كِيف ميام. خدا برامون حفظتون كنه. ما دعامون هميشه سالم و شاد بودن شماهاست. جاي خاليتون رو هميشه حس ميكنيم و اين روزا بيشتر، اما دلمون به اين قرصه كه براي هدف والايي اينهمه سختي رو به جون ميخرين. چي براي آدم از شكوفايي فرزندش مهمتر ميتونه باشه. داريمتون خان داداش. نيروانام با اينكه كم ديده شما رو ولي يادتون هست. آرزو ميكنم كنار دوستان اين روزاي قشنگ رو به شادي سپري كنين. به اميد ديدارهاي زودِ زود . هزاران بوسه از پس فرسنگها فاصله تقديم دايي حسين گل، خاله مهديه ي مهربون و ميلاد جان و محراب عزيزم
مامان یسنا
24 اسفند 90 0:19
فریبای عزیزم برای تو و نیروانای خوشگلم بهترین آرزوها رو دارم برای سال جدید که میدونم خیلی قشنگ برای نیروانا میتونی توضیحش بدی و تجربه ات رو در اختیار من هم بگذاری. آهنگ این وب که من رو میبره با خودش تو دنیای خیال و اگه یادت باشه واسه من هم فرستادیش و من حظ میبردم ولی بعد به احترام نیروانای عزیز و حق کپی رایت که من مصرانه پایبندشم حذفش کردم و بعد از اون تو خونه شما بهش گوش میدم
سال بسیار پررونقی داشته باشی عزیز دلم


فدات شم دوست خوبم با اين اعتقادات و احساس قشنگت. از اينهمه مهرت سپاس با همه ي فروتني م نسبت به تو. فراوان يسنا رو ببوس.
عيدانه فراوان شد تا باد جنين بادا
بهترين آرزوها رو براي تو و يسناي نازنين دارم

مامان ترمه
27 اسفند 90 22:26
راهش برات بازه
همیشه تو دستت
برام دعا کن من هم بدستش بیارم
این روزها بیشتر از هرچیزی بچه هامون نیاز دارند به همه این شین ها
اما سخت میشه گیرش آورد
مخصوصا من.................................................................


برات دعا ميكنم كه همه ي شين هاي شادي بخش رو به آني بدست بياري دوست خيلي خيلي عزيزم و خاله ي مهربون. ترمه ي نازنين رو هم سرشار از همه ي شين هاي شاد ببينم الهي آمين