بم، نخلستان بزرگ و قشنگي كه توش پر از خونه و خيابونه
تعطيلات رو رفتيم بم خونه ي دوست و همكار بابايي كه حالا ديگه حسابي دوست خونوادگيمون شدن. عموعلي و خاله آزاده و البته عمو مسول (رسول) عزيز. خيلي خيلي خوش گذشت؛ به همه و بيشتر از همه به تو كه حسابي توي ارگ بم دويدي و ورجه وورجه كردي، بدن كلاه و كاپشن و هر پوشيدني گرم ديگه اي كه آزاديت رو بگيره. و توي خونه هم كه كلي حال كردي با اون همه وسيله ي جذاب و جديد كه همه شون رو چينيدي (چيدي)، از مگنتهاي عروسكي روي يخچال تا سنگريزه هايي كه خاله اينا از سفر شمالشون يادگاري برده بودن برا خودشون و ...
خدا همه ي دوستاي نازنينمون رو تو دستاي مهربون خودش سفت نگه داره.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی