نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

وقتی کفشدوزکی متولد می شود - کیک تولد

1390/9/27 9:38
نویسنده : مامان فريبا
14,697 بازدید
اشتراک گذاری

بخاطر کمبود امکانات محل زندگیمون و شایدم عدم اطلاعات کافی از امکانات پنهان شهرمون کیک تولدت رو کرمان سفارش دادیم، اونم دو شب و دو روز قبل از جشن و با کلی ماجرا که یه کمش رو بیشتر نمینویسم. قنادی کیک خوشمزه ولی بی قیافه ی پارسال که جابجا شده بود، هر چی گشتیم پیداش نکردیم. به فکر یه قنادی دیگه افتادیم که سابقه ش خوب بود. بابایی آخر شب رفت و عکس کیک رو که از اینترنت پیدا کرده بودم برد که سفارش بده. من چشمم آب نمیخورد که چیز خوبی از آب دربیاد، شب حرکت به سرچشمه همراه خاله سمیرا که تو ماشین با تو نشسته بود رفتیم که تحویلش بگیریم وقتی روی ترازوی قنادی دیدمش چشام درخشید، اینو خودمم فهمیدم. خیلی خیلی بهتر از اونی که فکر میکردم درش آورده بود. به صندوقدار گفتم کی اینو درست کرده، گفت چرا؟ گفتم میخوام خیلی ازش تشکر کنم، لطفاً از طرف من بهش پیغام برسونین. با خوشحالی گفت حتماً، گفتم من همیشه وقتی کیک سفارش میدم با خودم حساب میکنم که حداکثر ٦٠ درصد شبیه عکسش بشه ولی این بیش از ٩٥ درصد همونیه که میخواستم. ممنون. و اون گفت این میزان اختلاف هم بخاطر کمبود امکاناتیه که برای تزئینات داریم و من کاملاً بهش حق دادم. با کلی سلام و صلوات و استرس من که به جایی نگیره اوردیم گذاشتیم صندوق عقب و من بدو رفتم مغازه اونطرف خیابون که زرورق بخرم برگشتم دیدم بابایی همون لحظه ی اول یه خشی به بغل کیک انداخته!!! و میگه تقصیر خودته از بس وسواس به خرج میدی اومدم جاش رو محکم کنم اینجوری شد. منم که عادت دارم به اینکه هر چیزی که خیلی خیلی دوستش دارم و ذوقش رو میکنم همون اوان کار یه لکی، انگی، خشی بهش بیفته بیخیال شدم.

یادت بمونه نیروانای من که چه ذوقی کردی وقتی از پنجره ی ماشین کیکت رو دیدی، وقتی هم رسیدیم و تو خونه جا گرفتیم هی گفتی تولد تولد و من کیک رو یه چند دقیقه ای گذاشتم جلوت که حظش رو ببری، قشنگ میدونم چه قیلی ویلی تو دلت میرفت که انگشتت رو توش فرو کنی و من و سمیرام هی چهارچشمی مواظبت بودیم. این دو تا عکس، اشتیاق وافر تو رو بهش نشون میده و اون انگشتات رو که هی بهم میکشی:

آخرشم یه قاشق نمیدونم از کجا پیدا کردی و تو هم یه اثر ماندگار روی کیکت گذاشتی فدات شم. خلاصه اینکه تو یخچال جاسازیش کردیم و از تفریحات سالم و دلچسبت دیدن کیکت تو یخچال شد. فدای دل کوچیکت بشه مامان!

این دو تا رو با هم مقایسه کنین و یه دعای خیر در حق آقای کیک پز (خواستم بنویسم عموقناد دیدم شبهه پیش میاد :) )

خداییش کفشدوزک نیروانا قشنگتر بود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان محیا
27 آذر 90 10:20
تولدت با دخترم بوده خاله ایشاله 120 ساله بشی...


مرسي،‌چه زيبا، پس چرا آدرس ننوشتين بيام سراغ دخترتون خاله؟
مامان سینا و آیه
27 آذر 90 10:28
باز هم تولدش مبارک
ان شاالله کیک فارغ التحصیلی و عروسیش رو سفارش بدین.
خداییش کیکش خیلی خوب شده.


مرسي عزيزم، ببين من عجب زرنگيم ها، هي در مورد تولدش مينويسم شمام تو رودروايسي مجبورين هي تبريك بگين، خيلي لطف دارين خاله جون، مرسي بازم
مامان یسنا
27 آذر 90 16:22
خیلی کیک قشنگیه !!!دست آقای قناد درد نکنه


دست گل شمام درد نكنه برام كامنت گذاشتين عزيزم. ممنونم
مامان حسنی
27 آذر 90 18:55
به به چه خوشگله واقعا دست ماهراقای قناد دردنکنه هوسم شد
بازم تبریک میگم همیشه به جشن وخوشی باشین دخمل گلم راببوسینش


مرسي به اين همه نظر لطف شما كه هميشه دلگرمم ميكنين.
معصومه مامان سهند
27 آذر 90 19:23
تولدت مبارک عزیز دل خاله، امیدوارم 1000 سال زندگی با صحت و عافیت داشته باشی، کیک تولدت هم خیلی خوشگله،


خيلي ممنونم خاله معصومه ي عزيزم. شما خوشگلترين
فریبا
27 آذر 90 20:19
چه کیک خوشگلی... چه دخمل نازی... تولدش مبارک ...


چه خاله ي مهربوني ، مرسي
پروانه ی کاغذی
28 آذر 90 0:05
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدایا این عکسه چرا اینجوریه؟! کدوما کیکن؟! سمت راستیه یا چپیه؟! فریبا خانوم راهنمایی کنید داریم میمیریم از گشنگی...!!!!


من كه اشتهاي پروانه ها رو نميدونم، بستگي داره كيك چه طعمي بيشتر ميلت بكشه، هر كدوم عشقته نوش جون، فقط يه جوري قورتش بده كه همچين اذيت نشي، حال ميكنم كه تو دنياي مجازي همه چي مجازيه،‌حتي خوردن و قورت دادن. فداي معرفتتم پروانه جون، من مامان خاله سوسكه ام ميدوني كه
نجمه
30 آذر 90 14:07
چه كيك خوشملي چه دختر عزيزي
نازنين بازم تولدت مبارك
مامان نيروانا كي عكسهاي تولدو ميذاري دلمون آب شد


مرسي خاله ي عزيزم، اينترنت گل و بلبل اين چند روز نميذاره ولي خودمم كاهلي كردم ببخشيد. آخه عكساي دوربين خودمون همه ش يه ايرادي داره منتظرم از خاله سميرا بگيرم كه هنوز نتونستم. حتماً خاله جون، ببخشين كه منتظر موندين.
t & h
30 آذر 90 16:35
جدا خیلی زیباست
خوشم اومد هم از کیک و هم از صاحب کیک که کلا دوستش دارم با اینکه ندیدمش
بازم تولدت مبارک عزیزکم
و یلدات هم مبارک
یلدای همگی مبارک


زيبايي وجود خودته هاله ي عزيزم، ممنون از نظر لطفت. ترمه ي عزيز رو حسابي ببوس. براي شمام هر روز و لحظه مبارك باشه ايشالا
مامان نیایش
6 خرداد 91 14:31
الهی قربونت بشم خاله من همش دارم تفاهم جمع میکنم کیک تولد یک سالگی نیایش هم کفش دوزک بود
خیلی کیکت قشنگه ولی خودت قشنگ تری از دست این مامانت که تو خونه هم کلاه سرت کرده که سرما نخوری به خدا فریبا جون تا الان فکر میکرئم من خیلی حساسم ولی تو که رو دست من بلند شدی جیگر


سومين تفاهم!!!!
شما خودت قشنگي، چشات قشنگه. همه ش قشنگي ميبيني. ببين بخدا تازه از راه رسيده بوديم. اين نيرواناي وروجك امون نداد كلاهش رو دربيارم. نگاه سوئيشرتش هم تنشه هنوز. البته آب و هواي خونه ي ما هم كه چند روزي توش نبوديم تو فصل سرماي سرچشمه اونقدر گرم نبود كه فكر كني بهش فشار مياد جيگر
مامان نیایش
6 خرداد 91 14:39
من اول نظر گذاشتم بعد خوندم
الهی می بینم که بازم تفاهم داریم اینو میگم ها "منم که عادت دارم به اینکه هر چیزی که خیلی خیلی دوستش دارم و ذوقش رو میکنم همون اوان کار یه لکی، انگی، خشی بهش بیفته "

واقعا کارش عالی بوده دستش درد نکنه از عکسش خیلی قشنگ تره
تولد دو سالگی نیایش که ما رفتیم یه کیک عروسکی سفارش بدیم عروسکش رو که دیدم گفتم نه این خیلی زشته اگه خودم برم عروسک بگیرم اشکالی نداره به هزار بدبختی یه عروسک پیدا کردم و بردم تحویل دادم و اون روز هم خوشحال از اینکه یه کیک خوشگل عروسکی قراره بیاد خونه که وقتی مهدی اومد و یه عروسک زشت جلو چشمم دیدم حسابی حالم گرفته شده بود اصلا نمیدونستم چی باید بگم حالا تو پستش عکس هاش هست اصلا دلم نمیخواست عکسش رو هم بذارم ولی خب سعی کردم بی خیال شم فقط رفتم بهش گفتم فرداش گفت ببخشید اونو یکی دیگه اشتباهی برده بود البته دروغ میگفت


اين تفاهمت رو به چشم ديدم. اون ليوان با چاپ عكس بچه ها رو ميگم و اون نقطه هايي كه درست افتاد روي چهره ي نيايش نازنينم. مطمئنم كه با اون نگاه نافذت هيچي از قلم نمي افته ولي فكر كنم زيادم اينجوري بودنمون خوب نباشه نازنين. خيلي وقتا بيخودي اذيت ميشيم. موافقي مگه نه؟
زهره
7 خرداد 91 10:46
صد در صد موافقم
ولی خیلی خوشم اومد از این جمله ات
که من دلشوره دارم پس هستم
راستی من خودم دلم می خواست بخونمت عزیزم اصلا توقع ندارم با این همه کار و مشغله بخوای وقتت رو به من هم بدی می دونم که هستی دوستت دارم


قربونت برم زهره جون. خانومی خانوم.
تو هستی چون عشق میورزی و نگاهت همیشه میدرخشه. بدرخش صاف صیقلی من تا نورت روشنم کنه
تــــــــک خـــاله کــوثر جــونـــی
29 آبان 91 21:34
چه کیک اوجمزه ایییییییییییییییییییییی!

جاتون خيلي خالي بود. خدا كنه كيك امسالشم خوشمزه بشه