نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

سبزم از عشق

1394/2/15 15:19
نویسنده : مامان فريبا
17,836 بازدید
اشتراک گذاری

امروز تا از خواب بیدار شدی دستت رو گرفتم و همراهیت کردم سمت دستشویی. توی راه بهت گفتم میدونی امروز تولدمه. چشات برقی زد و پرسیدی چند ساله میشی, گفتم سی و نه ساله. پرسیدی بابا چی؟ گفتم اونم سی و نه ساله. دستتو دور گردنم حلقه کردی و بوسیدیم. از دستشویی که برگشتی رفتی سمت اتاقت و گفتی تو نیا توی اتاقم. گفتم باشه و رفتم سراغ موبایلم. اومدی سمتم و پرسیدی چه رنگی دوست داری گفتم بنفش و صورتی. گفتی بنفش نداره. میدونستم داری برام یادداشت مینویسی, آخه قبلش سراغ دفتر خاطرات گلیت رو ازم میگرفتی. اهورا بیدار شد و رفتم که بهش شیر بدم. خیلی نگذشت که با این یادداشت زیبا اومدی پیشم. 

 

بهت گفتم بهترین هدیه ی دنیاست و بوسیدمت. 

گفتی نوشتم مامان تولدت مبارک.

سپاس خدای مهربونم رو بخاطر داشتن تو که زیباترین هدیه ی دنیایی و بهترین ادامه ای برای من.

جشن تولد سورپرایزم رو ده روز پیش دوستای گلم خونه ی خاله نجمه برام گرفتن و کلی شرمنده و هم ذوق زده م کردن. 

و باز هم سپاس خدای مهربونم رو که دوستانی بهتر از آب روان دارم و بیشتر سپاس که الان داره بارون میباره. از این بهتر نمیشه.

پسندها (3)

نظرات (4)

مادر بزرگ
15 اردیبهشت 94 16:38
سلام چه دختر خوشگلی شده اسفند دود کنین براش
حنانه
15 اردیبهشت 94 20:59
سلام تولدت مبارک فریبا جون
مامان الهه
16 اردیبهشت 94 0:08
تولدت مبارک بانو.از صبح به یادت بودم ولی وقت پیام فرستادن نداشتم ببخش
مامان ساینا و سبا
17 اردیبهشت 94 8:55
تولدت مبارک دوس جونیم...امیدوارم همیشه سالم و تندرست و شاد باشی...نیروانای گلم وجود شماها بهترین هدیه برای ماهاست...یادداشتت ماندگارترین خط خواهد بود در قلب مامان فریبا...الهی همیشه زنده باشی