نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

تا سبز شوی، ساقه کنی، ریشه دوانی

1391/12/28 9:50
نویسنده : مامان فريبا
6,797 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی آدم یه سر داشته باشه و هزار سودا، هیچ بعید نیست که مجبور باشه همیشه به دقیقه ی نودی امیدوار باشه که قراره توش معجزه رخ بده. این معجزه دیشب رخ داد و بالاخره موفق شدیم قدوم خانوم بهار رو برای هفت سین خونه مون سبز کنیم. که صدالبته قراره هفت سینی باشه بدون حضور ما کنارش در لحظه ی بوسیدن زمین و بهار. خدا پدر تکنولوژی رو بیامرزه که در امر سبز کردن سبزه ی عید هم به کمکمون اومد تا حتی شده بصورت MP3 به این سنت دیرینه احترام بذاریم.

سبزانگشتی من! بهار خونه مون تویی. همیشه باش.

وقتی آدم یه سر داشته باشه و هزار سودا، هیچ بعید نیست که مجبور باشه همیشه به دقیقه ی نودی امیدوار باشه که قراره توش معجزه رخ بده. این معجزه دیشب رخ داد و بالاخره موفق شدیم قدوم خانوم بهار رو برای هفت سین خونه مون سبز کنیم. که صدالبته قراره هفت سینی باشه بدون حضور ما کنارش در لحظه ی بوسیدن زمین و بهار. خدا پدر تکنولوژی رو بیامرزه که در امر سبز کردن سبزه ی عید هم به کمکمون اومد تا حتی شده بصورت MP3 به این سنت دیرینه احترام بذاریم.

سبزانگشتی من! بهار خونه مون تویی. همیشه باش.


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
28 اسفند 91 11:11
چه بامزه هست چیدمان عکس هاتون ... آدم کیف می کنه ...

خیلی هم اتاق خوشگلی داری نیروانا گلی ...




سلام عزیزم، ممنونم. چشات قشنگه
مامان تسنيم سادات
28 اسفند 91 16:02
من بيشتر محو تماشاى اتاق رنگارنگ و مملو از اسباب بازى نيروانا شدم تا اون سبزه هاى بامزه .....
كادر عكستون خيلى باز نبود ولى توى همون كادر كوچك هر چى بگى ديده ميشد اونم با رنگهاى مختلف از ميز وصندليش و عروسك روى صندلى بغلى گرفته تا سرسره پشت سرش و تور بسكتبال و قفسه پر از رنگ و ماشين زير سرسره و اون گربه بامزه كه اسم كارتونش رو يادم رفت الان و اسبش چقدر ناز بود.....
ميگم چه شهر خوبى داريد با اين همه امكانات!
رنگها بيشتر به چشم ميومد عاشق تنوع رنگم بدون در نظر گرفتن طيف خاصى

چشات قشنگ میبینه دوستم. لطف داری. اتاق نیروانا اتاق رویاهای کودکی منه، خوشحالم که آرزوهام رو تونستیم برای دردونه مون رنگ واقعیت بدیم و خدا کنه یاد بگیره از همه ی مواهبی که در اختیارشه بیشترین حظ رو ببره و به دیگران هم برسونه. میبوسمت نازنین
مامان یسنا
28 اسفند 91 21:09
ای جون که تازه امروز بوی بهار اومد به خونه ما هرچند امسال هم مثل پارسال خونه نیستم که هفت سین بچینم ولی خوب وقتی یه دختر 3 ساله داشته باشی فرقی نمیکنه که خونه باشی یا نه... عاشق جمله آخرت شدم. بهار خونه مون تویی همیشه باش

مهم اینه که همه ی سین ها برات سلام و سلامتی بیارن الهه ی من، کجاش مهم نیست. منم همیشه بیشتر کیف میکنم سال تحویل رو کنار عزیزانم باشم. توی هر خونه و پای هر هفت سینی که میخواد باشه باشه. مهم جان این لحظه و روح زمان هست که باید درک بشه. الهی بهار خونه ی شمام همیشه باشه. چه حیف شد که بهار امسال ما به دیدارتون پرشکوفه نشد. خیلی افسوس میخورم الهه ی من، خیلی!

صبا
28 اسفند 91 21:15
چه جالبه !!!
خوبه ادم از این سبزه ها بگیره !
البته من تا مادربزرگم هست و سالم و سلامته نیازی پیدا نمی کنیم ولی خیلی چیز خوبیه ! همیشه سلامت باشید .
مرسی که اومدید و خونه ی دلم رو چراغونی کردید!

قربونت صبای عزیزم، صد البته که اینا به صای سبزه ای که مادربزرگ درست کنه عمراً نمیرسه. خودمم میدونم که فقط برای اینکه ما هم کاری کرده باشیم و بهاری رو صدا زده باشیم بود و بس. دست مادربزرگت رو میبوسم که وجودش بهاره، مث همه ی مادربزرگا.
نور باشی عزیزم
نازنین (مامان ثنا)
29 اسفند 91 1:20
چند روز دیگه بهار میاد و همه چیز رو تازه می‌كنه، سال رو، ماه رو، روزها رو، هوا رو، طبیعت رو، ولی فقط یك چیز كهنه میشه كه به همه اون تازگی می‌ارزه، «دوست یمون»

انشالله سالی خوب و پر برکت در کنار همسر و نیروانای عزیزت داشته باشی دوستم

ممنونم نازنینِ نازنینم! برای شمام همه ی زندگی و عمرتون رو بهاری میخوام. دوستیمون پایدار
مامان ساينا
29 اسفند 91 10:46
در لحظه اي که زيبا ترين ملودي ها ازآسمان جاري است به فردا گوش بسپار و دل انگيزترين موسيقي عالم را درياب ، آغاز سمفوني بهار مبارکباد


تبریک خیلی دلنشین بود صالحه ی عزیزم. ممنونتم. زیباترین سمفونی رو براتون آرزو دارم
مامان نیایش
30 اسفند 91 11:39
قربون او ن انگشت های کوچولوت عزیزکم که داری سبزه میکاری فدات چه قدر عکس هات قشنگه دلم حال اومد دیدمت عزیزکم چیزی تا شروع سال جدید نمونده برات آرزوی بهترین ها رو دارم دختر نازم

خاله زهره ی گلم! کی فکر میکرد امسال عید مشهد باشیم و نتونیم شما رو ببینیم!!! با یه دنیا اندوه برگشتیم کرمان درست در روزی که دلمون برای دیدنتون میتپید. ببخشین ما رو که سعادتمون رو زایل کردیم.
دوستون داریم هماره و هر کجا
مامان آرشين
1 فروردین 92 10:18
وايييييييي چه اتاق قشنگي...

مرسی خاله، قشنگین شما
مامان نوژاجوني
5 فروردین 92 8:56
سال نو مبارك البته با تاخير 5 روزه.نيرواناي نازم برام خيلي عزيزي.ماماني خيلي خوش ذوقي عاشق شيوه ي نوشتنت هستم .سال خوبي داشته باشيد.راستي چه اتاق قشنگي داره اين خانم گلمون خيلي باسليقه وپراز رنگهاي گرم .

ممنونیم دوست نازنین و خاله ی مهربون ما! شما لطف داری که در پنجمین روز بهار سراغ ما اومدی و ما باید شرمنده باشیم که تا حالا نتونستیم پاسخ محبتت رو بدیم. سال جدید برای شمام پر از شادی و بهروزی باشه الهی. چشاتون قشنگ میبینه عزیزم
مامان آناهيتا
10 فروردین 92 10:39
عزيز دلم، گلم، نازم، نفسم، قربونت برم من با اون دستاي كوچولوي نازت كه سبزه مي كاري. الهي هميشه سبز باشي بانو.

فدات خاله زینب مهربون ما. در کنار شما و مهربونیاتون همیشه سبزیم خاله جون
مامان رادوین
11 فروردین 92 2:24
به به عجب اتاقی داره دخملتون مبارکش باشه به وبلاگ ماهم سربزنید خوشحال میشیم مامان فریبای خوش سلیقه

ممنونم دوست خوب من. نظر لطف و نگاه قشنگ از آن شماست. حتماً خدمت میرسم دوستم