نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

علوم تجربي

1391/7/3 11:18
نویسنده : مامان فريبا
4,385 بازدید
اشتراک گذاری

همين الآن كه زنگ زدي بهم پشت تلفن ميگي:" مامان من ديش دان و دان دان رو ميبرم آرايشگاه، اگه موهاشونو كوتاه كنن بهشون جايزه ميدم. خب من مامانشونم"

حدس ميزنم چه اتفاقي در شُرف رخ دادنه. قطعاً چشمت به قيچي افتاده و اخيراً هم كه كاربردش رو روي موهاي خودت ديدي. عروسكاي بيچاره!

ولي نه، ته دلم قرصه مييدوني چرا؟

قيچيت فقط كاغذ ميبره مژه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان زهرا دختر دوست داشتنی
3 مهر 91 13:00
سلام مامانی مهربون

این دعا را منتشر کنید ببینید چطور غم هایتان از بین می رود
سبحان الله یا فارِجَ الهَمّ و یا کاشِفَ الغَمّ
فَرِّج هَمّی و یَسِّر أمری وأرحَم ضَعفی
و قِلَّةِ حیلَتی وأرزُقنی مِن حَیثُ لا أحتَسِب
یا رَبّ العالمین
حضرت رسول (ص) فرمودند: هر کس مردم را از این دعا باخبر کنددر گرفتاریش گشایش پیدا می شود
التماس دعا


منم آرزوم گشايش كار همه ست. و ايشالا هر كس به هر طريقي آرزو و درخواست ميكنه جواب بگيره.
ممنون دوست خوبم

مامان زهرا دختر دوست داشتنی
3 مهر 91 13:01
امیدوارم تجربه اریشگری عروسکها از خاطره دخترتون بهتر باشه


مامان خورشید
4 مهر 91 7:47
اگه نیرواناست که می دونه چجوری با اون قیچی آرایشگری هم بکنه.

اين بار كه به خير گذشت خدا رو شكر. برگشتم ديدم حالشون خوبه و با يه ني ني عروسك ديگه رديف تكيه دادن به اجاق گاز. كه يعني مشغول تماشاي نيروانان كه داره ABCD به درِ يخچال ميچسبونه
مامان نیایش
4 مهر 91 11:03
ممنونم عزیزم


مامان نیایش
4 مهر 91 11:14
راستی عزیزم چه جوری از بابت سایز لباس ها مطمئن میشی باهاشون تماس داری یا از روی همین اندازه ها می تونی حدس بزنی که خوبه؟


هم تماس ميگيرم هم اندازه ها رو چك ميكنم. اگه خيلي دقيق براي همون زمان لازم داشته باشم مثلاً‌ لباس عروسي كه حكايتش رو قبلاً نوشتم.
البته هميشه هم 100 % اندازه ش نميشه و معمولاً‌ يه كوچولو بزرگترم ميشه كه خب اغلب خودخواسته است و من صبر ميكنم بموقع ش ازشون لذت ميبرم. در كل خيلي راضيم. ميدوني خريد كردن پروسه ي عظيمي براي ما بحساب مياد و از اونجايي كه ما تقريباً از تنوع خريد توي اين محيط محدود به دوريم بهترين راه چاره ست و خب اشكالات يك در هزارشم ميپذيريم. برات آرزوي موفقيت دارم گلم.
مامان حسني
4 مهر 91 11:52
اومدم بنويسم شما خيلي ازبابت قيچي كاغذبري دلت قرص نباشه اين كوچولوها بلدن چه كاركنن كه
ديدم جواب مامان خورشيدجان دادي كه بخيرگذشته
ببوسش ارايشگرماهرمنو


آره عزيزم، فعلاً از صرافتش افتاده خدا رو شكر. فدات شم. دست بوسه
الهه مامان یسنا
4 مهر 91 17:56
دیش دان و دان دان این دفعه خطر از سرتون گذشت ولی آخرش نیروانای بلا شما رو میبره آرایشگاه


واي نه تو رو خدا. دلم نمياد. موهاشون خيلي خوشگله. ديش دان رو نيگاه
http://nirvana.niniweblog.com/post23.php

دان دان هم همين ولي با موهاي صاف ليمويي و ... تصورش كن. عكسشو ندارم الان.
مامان رادین و مبینا
4 مهر 91 18:32
وای که چقدر بچه ها تو این سن با نمک می شن مخصوصا دختر بچه ها که شیرین زبون ترم هستن .با خوندن مطلبت یاد شیرین بچه گیهای مبینا افتادم و حالا که مبینا داره بزرگتر میشه فکر می کنم واقعا توی همین سنینه که ادم از وجود بچه ها بیشترین لذت رو می بره و حسابی ازشون انرژی می گیره.

ممنون عزيز،‌ فكر كنم همينطور باشه. ولي من كه به نظرم هميشه شيرينن بچه ها و هميشه ميشه از وجودشون بيشترين لذت رو برد و بالاترين انرژي رو گرفت. براي مبيناي عزيزم بهترينها رو ميخوام مخصوصاً حالا كه مدرسه ش هم شروع شده. و همينطور رادين عزيز. ببوسشون
نایسل
4 مهر 91 19:15
همه دخترا از این کارا میکنن


ظاهراً‌ نايسل جون. فدات
نایسل
4 مهر 91 19:15
خوبه عزیزیم شکرر


خدا رو شكر. خوشحالم عزيزم. راستي مامان علي خوش تيپ نوشته بود پيشت بوده. خوش بحالش. ايشالا مام يه روز چشممون به جمال مهربونت روشن بشه