نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

سه تار نوازي در دستگاه نيروانايي

1391/7/3 9:04
نویسنده : مامان فريبا
4,023 بازدید
اشتراک گذاری

يه سه تار خوشگل هست كه كاسه ش نيمه ي يه كدو حلواييه! اونموقع كه من و بابا هنوز ازدواج نكرده بوديم يه بار به اتفاق عمه و عمو  كه رفتيم كارگاه سازسازيِ استادش، روانشاد صادق هورزاد، يهويي اين سه تار رو بهم هديه داد. خيلي هيجان زده شده بودم و هي تشكر ميكردم. بابايي هم باورش نميشد كه استادش اون سه تارِ منحصر بفرد رو به من هديه بده. منم توي عوالم عشق و عاشقي و اين هديه ي قشنگ انگار توي آسمونا بودم. بعد از ازدواجمون جزو دكوراسيون خاص منزل بود تا اينكه يه بار نميدونم چي شد از روي ميز افتاد و كاسه ي ظريفش شكست. بعد به كارگاه بابايي منتقل شد و سالها در كنار پروژه هاي ناتمام بابا مشغول نوشِ جان كردن غبار زمان بود،‌ اينقدر كه به فراموشي سپرده شده بود، درست عين ذوق و شورِ من براي نوشتن.

مدتيه كه بابا دوباره عزم جزم كرده كه پروژه هاي نيمه تمامش رو به انجام برسونه و اين سه تار قشنگ و پرخاطره هم كه از زير چوبهاي تلنبار شده ي كارگاه به آزاديِ دوباره رسيد سعادتي يافت كه كاسه ش چسبونده بشه و حالا دل بده به انگشتاي نازِ تو كه روش ميرقصوني تا جون بگيره و غوغا كنه. لينك يه كليپ از اولين سه تار نوازيت رو بيادگار ميذارم عزيزِ دلم:

 http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://nirvanam.persiangig.com/3Tar.wmv

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان احسان
3 مهر 91 9:53
سلام فریبای عزیز ممنون که باز هم به ما لطف داری ماشالله به این گل ناز که ناز تار میزنه قربون اون ژست خوشگلت خاله


قربونت مهربون
مامان نیایش
3 مهر 91 9:56
خیلی قشنگ بود قربون سه تار نوازی ات دختر با استعداد و هنر مند دلمون براتون حسابی تنگ شده ها فیلمت رو که دیدم بیشترهم تنگ شد دیروز که صدای مامانی گلت رو شنیدم امروز هم هم دیدمت هم صدات رو شنیدم خوش باشی گلم
مامانی خب می رقصیدی با این نوای خوش سه تار می شد نه؟ فدا ی شماراستی موهای نیروانام که هنوزم بلنده


سلام عزيزم، قربون تو،‌ما هم دلمون براتون تنگيده حسابي. ديگه بايد هي توي تقويم بگرديم دنبال تعطيلات بزنيم به چاك سمتِ مشهد
جونم برات بگه زهره جون،‌ما بي دِنگ مي دِنگيم. بايد بيايي ببيني وقتي مشغول جيش و پي توي لگنه (گلاب به روت) چه كنسرتهايي كه اجرا نميشه و حركات موزون هم همينجوري خودش مياد. ميخواستم فيلمشو بگيرم ديگه،‌ بعدش از خجالتش دراومدم
اين فيلم مال قبل تره. از خاطرات بجامونده ي تابستونه عزيزم.
ميبوسمتون

مامان زهرا دختر دوست داشتنی
3 مهر 91 11:01
امیدوارم یک یک خاطرات زیر خاک رفته و خاک خورده زندگیتون یکی یکی دوباره غبار زدایی باشه

فیلم دخترتون هم جالب بود ...ساز قشنگی است کاش توی ویترین نگهش دارید


چه دعاي قشنگي كردي برامون دوست نازنينم. براي شمام آمين ميگمش.
قشنگ ميبينين. البته اين بار قصد داريم خوب ازش مراقبت كنيم. بازم ممنونم ازت ببوس زهراجون رو
زینب(عمه آرتمیس)
3 مهر 91 13:16
سلام فریبا جون,با خودم میگم چرا انقدر به وبلاگ شما علاقه مندم.حالا فهمیدم به خاطر علاقه های مشترکه.آخه منم چند سالی میشه که سه تار می زنم.درضمن از موزیک روی وب هم خیلی لذت بردم.نیرواناجون روببوس


آفرين زينب جون كه مينوازي، تو خيلي از ما سَري و اين لطفته كه باز از ما سره. من همه ي اين هنرها رو دوست دارم ولي حيف كه توي هيچ كدومش دستي ندارم.اميدوارم دخترم اگه دوست داره، دستي هم پيدا كنه توشون. از داشتنت لذت ميبرم. نيروانا دست عمه ي هنرمندش رو ميبوسه
مامان خورشید
4 مهر 91 7:46
عزیزم جه اعتماد به نفسی داره. مطمئن و خونسرد.


مامان آناهيتا
4 مهر 91 9:25
اي جون اي جون اي جون قربون اون انگشتاي هنرمندت خاله. همش هم تكيه نوازي مي كنه دلبرك.


فدات زينبم. جونم فداي آناهيتا كه عجيب ديشب دلبري ميكرد برام. باز دلم رو برده شيرينك. ببوسش
هاله
4 مهر 91 16:59
چقدر خوشحال شدم که فیلم نیروانا رو دیدم
قربونت برم دخترم که خیالی عسلی و هنرمند
دلم میخواست پیشم بودی میگرفتمت تو بغل


منم خيلي خوشحال شدم اينهمه نظر پر مهرت مث بارون پاييزي به سرم ريخته. الان دارم با عشق يكي يكيشون رو جواب ميدم.
مام دلمون بغل ميخواد
الهه مامان یسنا
4 مهر 91 17:52
وای وای وای!!!!!!!! چه حسی هم میگیره موقع به صدا درآوردنش!!!!!. هنرمند کوچک!!! مامانی باهات همراهی نکرده که برقصه؟؟؟؟؟؟. میدونم اگه مامان پا میشد چه ها که نمیکردی با این ساز پرخاطره!!!!

ماماني همراهِ اوله الهه جون، اينو هيشوقت يادت نره.
تو خودت اونورش رو ببين قربونت برم. من مجاز به انتشار نيستم كه فدات شم. ميبوسمت براي حس قشنگت