نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

داغِ داغ

1391/5/7 0:07
نویسنده : مامان فريبا
7,333 بازدید
اشتراک گذاری

همین الان دو لنگه کفشتو گرفتی به یه دستت آوردی بالا رو به من میگی :

" مامان، شنگول و منگولُ نیگا"

!!!!!

این آغوشِ منه برات دختر، بضاعتم همینه برا این صنعت تشبیه و استعاره ت که بار اولشم نیست خودشو نشون میده بغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

الهه مامان یسنا
7 مرداد 91 0:24
اینم گل داغ داغ


فدات همپاي هميشگي
مامان ساينا
7 مرداد 91 8:00



مامان مهبد كوچولو
7 مرداد 91 8:48
سلام . اين دختر ملوس اينقدر شيرين زبوني ميكنه ميخورمش ها ....


سلام عزيزم،‌لطف داري خاله جون. دوسِت داريم
مامان سارینا
7 مرداد 91 10:13
فدای این دخملی ادیب ما با این تشبیه جالبش . از طرف من خیلی ببوسیدش با وجود این مامان و بابای خوب و هنرمند دیدن چنین رفتارها و حرفایی از نیروانا کوچولوی ما کار عجیب و دور از ذهنی نیست


بازم ما رو شرمنده ميكني عزيزم. اينهمه مهرت رو با كلمات نميتونم جواب بدم. از راه دور ميبوسمت و دستت رو به گرمي ميفشارم. مواظب سارينام باشين و حسابي هم ببوسينش از طرف من. البته كِيف بيشترش به اينه كه فشارش بدي و بچلونيش،‌با رعايت احتياط عزيزم. دوسِتون داريم
مامان نیایش
7 مرداد 91 11:30
عزیزمی با این فکر خلاقت عسل بانو
خیلی جالبه واقعا
می بوسمت عزیزم بوس داغه داغ


واي خاله جون اينطوري نكن باهام لُپم سوخت از اين داغي بوسه ت. مرسي هزار تا. نيايشم رو ببوس
مامان زهرا
7 مرداد 91 13:00
دختر شیرین زبون
مامان که با این شیرین زبونی هات قند دلش آب میشه


لطفت زياده برامون مامان زهراي گل. ايشالا خدمت ميرسم براي جبران محبتت. مرسي كه منو ميخوني و بهمون ابراز مهر داري. ببوس گل دخترت رو تا برسم براي پستهاي جديد و قشنگت نظر بذارم
سمی مامان امیرحسین و امیرعلی
7 مرداد 91 14:57
ایییییییییییییی جانمممممممممممممممممم




مامان آناهيتا
7 مرداد 91 15:31
بهترين هديه رو دادي به گنجشك كوچولوت فريبا جونم.


فدات، تقديم تو هم باد. حيف كه اينجا نميتونم آيكنش رو بذارم ولي با همون وسعت عشق تقديم
آریا و آنیتا
7 مرداد 91 20:22
سلام.چقدر نازی چقدر گلی.با ما دوست میشی؟اگه موافقی بهمون سر بزن و خبر بده.ما که دوست شدیم باهات


سلام دوستاي عزيزم، نازي و گلي از خودتونه. البته كه باهاتون دوست ميشم. زودي ميام خونتون
مامان عسل
7 مرداد 91 22:36



دخملی
8 مرداد 91 1:32
ای جانم



مامان خورشيد
8 مرداد 91 10:25
آخ كه دلم ضعف رفت. تنهايي نخورينش.


دلمون ميذاره به نظرت
هاله
9 مرداد 91 17:29
عسل من
این خلاقیتهای تو تازه گی نداره
از اختاپوس گفتنت معلومه که خلاقیت شما درجه اش بالاست
همینطور ادامه بده و پارو بزن


فدات خاله هاله ي قشنگم.
باور ميكني اختاپوس هنوزم از علايق درجه يكشه. پريروز با دوستاش كه همه بزرگتر از نيروانان دور هم نشسته بوديم توي كوچه،‌ نسرين،دخترِ همسايه مون كه دوستِ صميميِ نيرواناست و دوم راهنماييه شروع كرد با انگشتاش اداي آدمي رو درآوردن كه روي زمين راه ميره، گفت نيروانا بيا آدم بازي كنيم كه نيروانام دراومد، نه، اختاپوس بازي و اينجا مامانِ ايكيوسان به كمك اومد و هي پنجه شو باز كرد و با چرخش مچ دست و پنجه ي اون، اداي اختاپوس درآورد و كلي همه مون خنديديم.
لطفت در حق نيروانام زياده هاله جون و اين انرژي قشنگت باعث شد اين خاطره ي قشنگ يادم بياد و بنويسمش. فدات شم و فداي اون ترمه ي لب قشنگِ لُپ هلو. ببوسش هزارتا