نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

يه كم داغ

1391/5/8 15:34
نویسنده : مامان فريبا
7,364 بازدید
اشتراک گذاری

امروز ظهر ميخواستي بري سي دي رو عوض كني روي دستگاه، شروع كردي با سرِ پنجه راه رفتن و سرت رو به اين طرف اونطرف تكون دادن كه مثلاً داري عشوه ميايي و گفتي :

"مامان،‌ خانوم شدم"

!!!!

دلم ميخواد اين افاضاتت رو همينجور يهويي و خلاصه بگم تا يادم نره. دلم نميخواد هي بگم بامزه اي، بامزه اي. ميخوام خودت مزه ش رو بفهمي بعدها خوشمزه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

sepehri
8 مرداد 91 18:28
خیلی با حال بود میشه تصورشو کرد


ممنونم
مامان ساينا
9 مرداد 91 7:40
خانوم بودي ... خانومتر شدي


درجاتشو فقط خدا ميدونه و عزيزانِ دوست كه از نزديك در جريانِشن
ببوس ساينام رو
مامان سارینا
9 مرداد 91 12:38
فدای این خانوم گل با عشوه های شیرینش . خانوم بودی خانوم گلی روز به روز هم خانوم تر میشی عزیز دلم . مامانی خیلی خوبه که این لحظه های دوست داشتنی رو ثبت کنیم . اخه گاهی اوقات این وروجکها یه شیرین کاریهایی میکنن که واقعا حیفه ازش بگذری . بوس رو صورت ماه نیروانای عزیز و مامانی مهربون . دوستتون دارم


فداي مهربوني شما خاله جونم. آره ايكاش اين وبلاگم توي كله ي ماماني بود تا هر چي ميديد همونجوري ثبت ميشد توش حيف كه همه ي لحظه ها رو نميشه به همين راحتي ثبت كرد ولي خب همينم غنيمته. خدا پدر تكنولوژي رو بيامرزه و حفظش كنه. بازم مرسي از اينهمه محبتتون خاله جونم. ما هم شما رو خيلي دوست داريم

مامان آناهيتا
9 مرداد 91 13:43
خدا حفظش كنه.


آمين عزيزم و آناهيتاي گل ما رو هم
هاله
9 مرداد 91 17:31
یکم داغ نیست به خدا
خیلی داغه
چون ذهن این عشق من بیشتر از سنش فعال هست
عزیزم تو خانوم هستی حالا اگه میخوای دل ضعفه مارو بیشتر کنی حرفی جداست


قربونت برم عزيزم. دلت رو واسه ترمه جانم نگه دار كه خيلي تراوشات خلاقانه و قشنگي داره از خودش بروز ميده. همه ي شيرينيش فقط به اينه كه نميفهمي از كجا اين چيزا رو ياد ميگيرن و پس ميدن. در واقع هميشه در حالِ غافلگير شدنيم. فدات
هاله
9 مرداد 91 18:14
فریبا جون
از پیامهات ممنونم
در مورد سی دی ها که پرسیده بودی
جونم برات بگه که استفاده ازشون رو محدود به گوش کردن حتمی ترمه نکردم
یعنی میدونی ماجرا چیه؟
یکبار از یک مشاور پرسیدم که چه جوری ذهن بچه ام رو خلاق کنم یا هوش اجتماعیش چه جوری بیشتر فعال میشه و اون معتقد بود که علاوه بر خوندن کتاب و شعرهای مخصوص سن بچه ها ، باید حتما با مطالب و محیط های دیگری هم آشناشون کرد
بهم گفت تو کاری نداشته باش که مثلا بچه ات تازه یک ساله شده هرچی مطلب خوب و به دور از استرس هست را میخوای بخونی اونو بلند بخوان تا ذهن بچه کم کم پویا بشه.
****
فریبا جون نسل ما تقریبا با قصه های شب و قصه های ظهر جمعه بزرگ شد و البته نوارهای زنگ تفریح و بقیه نوارقصه ها هم بودن اما حالا که فکرشو میکنم میبینم اکثر ماها شاید خیلی از معنای کلمات رو که در قالب داستان بود را تو اون سن کم نمی فهمیدیدم .
اما در حین بازی و شب در حال چُرت و خواب و بیداری گوشمون به رادیو یا ظبط صوت بود ..بعدا کم کم یاد گرفتیم که چی به چی هست و فکر کنم یکی از دلیلهای میل و رغبت خوندن کتاب هم از همین کارها نشات میگرفت
قضیه این سی دی های قصه های خوب برای بچه های خوب هم کمو بیش همینه
میدونم کمی برای ترمه هضم این داستانها سخته و بزرگتر از سنش هست اما خوبه که گوشش کم کم عادت کنه


باهات كاملاً موافقم عزيزم و همه ي اينها دايره ي لغات و فهم بچه رو هم بيشتر و بيشتر ميكنه و همونطور كه گفتي هوش اجتماعي و پوياييِ ذهنش رو. اونچه كه مهمه و مشاور هم درست بهش اشاره كرده همون بدور از استرس بودنشونه. يادش بخير قصه هاي ظهرِ جمعه و مجموعه هاي زنگ تفريح و 48 داستان، كتابهاي سوره، كيهان بچه هاو ...
دوباره ياد كودكيهام افتادم. ممنونم از نظرِ بسيار مفيدت و راهنماييِ قشنگت. حتماً بكارش ميبرم. ترمه جونم رو محكم بغل كن و ببوس
الهه مامان یسنا
10 مرداد 91 1:42
سلام نیروانا جونم. عزیزم شما خانم بودی نیازی به عشوه نداری همینطوری کلی خاطرخواه داری
فریبا جون راستش رو بگم اول از همه اسم تورو نوشتم ولی بعدش پاک کردم میدونی چرا به خاطر اینکه دلم میخواست واکنشت رو ببینم وخوشحال شدم که دیدم. اخه همیشه این من بودم که به وبلاگت سر میزنم و ازت خبر میگیرم . واسه همین یه کوچولو ناراحت بودم . منبع اصلی انرژی گرفتن من تو بودی و وبلاگ سراسر احساست. که با خوندن مطلبات کلی احساس خوب بهم دست میداد دوست خوبم تو بهترین دوست هستی گل من حتی اگه نیای و نظر نذاری


الهه ي مهربوني و مرام،‌دَمِت گرم. ممنونم كه بيادم هستي دوسَم داري و خيلي خوشحال كه با بزرگواريِ تمام هميشه دير اومدنهام رو به دل نميگيري. ميدوني الان دقيقاً ياد اين بيت افتادم:
اگر با من نبودش هيچ ميلي
چرا ظرفِ مرا بشكست ليلي

اين نهايت اعتماد بنفسيه كه از خودم سراغ دارم، همين الان
ميبوسم دست و دلِ مهربونت رو كه هميشه تو كارِ دوست داشتنه و براي خودم دعا ميكنم قدرِ تو دوستِ خوبم رو بيشتر بدونم. بازم منو ببخش عزيزم
مامان نیایش
10 مرداد 91 9:10
نیروانای گلم می دونی یهو چه جوری تصورت کردم توی اون لباس عروس ناز در حالی که دستت رو به دیوار زدی و ژست خانومانه گرفتی عزیزم خانوم بودی همیشه حالا می خوای عشوه و نازش رو کم کم بیشتر کنی اشکال ندایه دخترا بایدم ناز داشته باشن دوستت د ارم عســـــــــــــــــــل


من فداي تو خاله ي مهربون و دوست داشتني با اون تصور و حافظه ي قشنگت. من براي اين دارم سعي ميكنم خانوم بشم كه بتونم جواب محبتهاي شما خاله ي گلم رو بدم. آخه خانومي كه فقط عشوه و ناز نيست كه. اصل خانومي اينه كه لباس خانومي به روحت بپوشي. برام دعا كنين اونجوري باشم. نيايشِ گلم رو ببوسين. ميدونين تا مامانم ميخواد لپ تاپ باز كنه كاري انجام بده همه ش بهش ميگم مامان ميخوام عكساي نيايش رو ببينم. خيلي دوسِش دارم. خيلي
مامان زهرا
10 مرداد 91 11:51
چه خانمی
واقعا که شیرین کاری های لحظه ای بچه ها برای ما یک عمر خاطره است


همينطوره عزيزم. خانومي، ماهي
مامان خورشيد
10 مرداد 91 13:19
اين ديگه از مزه گذشته بايد يهو قورتش داد.


فدات خاله،‌ اگه يهو قورتشون بديم خب ديگه چي مزه كنيم آخه
يه كم دندون رو جيگر ميذاريم بلكتم بيشتر حالشو ببريم
ميبوسمتون
مامان نیایش
10 مرداد 91 14:13
فدات شم نیروانای گلم وقتی مامانت خانوم باشه شما هم یه پارچه خانوم هستی و خواهی شد صد البته برای روح قشنگت هم آرزوی پاکی دارم هر روز بیشتر از روز قبل منم تو رو خیلی دوست دارم نیایش هم خیلی دوستت داره عزیزمدلم هم برات تنگ میشه همیشه
راستی فریبای گلم نمیدونم این سایت رو دیدی یا نه من الان از وبلاگ کوثر جون دیدم http://testiq.ir/
برای استعداد یابی و پرورش خلاقیت
کرمان هم نمایندگی داره
ان شاالله در اولین فرصت برم ببینم چه جوریه
می بوسمت و می دوستمت یعنی دوستتد ارم همین دوستت دارم از هر وازه دیگه ای قشنگ تره


سلام زهره جونم، بازم لطف و بازم لطف.
ممنون از همه ي دوست داشتنهات عزيزم. كاش لايق اينهمه مهر باشيم.
اون سايت هم رفتم عزيزم. پارسال هم تماس گرفتم. مديرشون گفت فقط از بچه هاي سه سال به بالا تست ميگيرن. ظاهراً من خيلي عجله داشتم. چون از ذوق و شوق من هيچ استقبالي نشد و همه ش ميگفتن سه سال سه سال، منم توي ذوقم خورد و نبردمش. ميدوني ما حتي انجمنهاي استعداديابيمون هم گاهي توي سر استعدادها ميزنن. شايد هم يه چيزايي ميدونن و ما چون مامان خاله سوسكه ايم طبق معمول خيلي به پر قبامون برميخوره. صبر ميكنم ببينم چي ميشه عزيزم. فعلاً‌ منتهاي سعيم اينه كه هيچ استعدادي رو كور نكنم. تا خدا چي بخواد و چقدر موفق بشم.
نيايشم رو ببوس عزيزم

گلناز
10 مرداد 91 16:56
کم پیدایی عزیزم. خدا کنه دلت ازم نگرفته باشه فقط! می دونی دیگه اومدن مسافرم و رسیدن لباسها و .. و از یه طرف یه جراحی ناگهانی برای مامانم برای منی که تازه از اسباب کشی می خواستم نفسی تازه کنم... این شد که نتونم دفترچه خاطرات دختر نازنین را بخونم. برای مهد گفتنی زیاده. فقط میخواهم بگم سخیلی سختش نکن. حتی تو تهرانشم خبری نیست خیلی لزینها که می شنوی هیاهو و جنجال الکیه یا مادری که وقت گذاشته و کوکش را برده یه ساعت کلاس باید هم برای توجیه بیاد و با آب و تاب ازش بگه نمی گم بی فایده و بی هوده و صد درصد بی خوده ولی اون سربی که به گلوی بچه میریزه و استرتس دیر رسیدن و ترافیک و.. خیلی ضرر بیشتری داره من تجربه کردم من وندا را خیلی بردم و آوردم...
اما برای هانا به ساده ترین گزینه ها اکتفا می کنم مهم نیست مهدش شیک نباشه مهم نیست بچه ها همه از خونه های استریل در نیان و مربی و آموزش و... حرفهام زیاده باهات می گپم انشا..


سلام گلناز جونمممممممم!
من اینجایم، کنار چشمه ی نازت، مرا برچین، مرا بردار ...
در خدمتتم گلم، این چه حرفیه، من کاملاً درکت میکنم، خدا قوتت بده. خدا حالِ مامان رو زودتر به تندرستی برسونه. حسابی انرزی ازت گرفته شده، با تمامِ وجود از خدا میخوام یه انرژی هولوپی به جسم و روحت نازل کنه که همچین تر و تازه بشی بعدِ اینهمه مشغله.
خیلی خیلی ممنونم از دلگرمیت. واقعاً هم وقتی حسابی فکر میکنم میبینم حق با توست. قیمت امکانات رنگ و وارنگ شهرهای بزرگ، زایل کردن سلامتی و شادابیِ ساکنینشه و خب اصلاً نمی ارزه. خدا همه ی بچه هامونو تو دستای مهربونِ خودش ایمن و سالم نگه داره. بقیه شم راه رو خودش روشن کنه. برای تو و وندا و هانای گلت بهترین آرزوها رو دارم. میبوسمتون.
مامان نیایش
11 مرداد 91 12:04
فدات شم گلم من که همین الان خیلی تو ذوقم بیشتر تر خورد که زنگ زدم الان گفت از 4 سال تا 16 سال!
گفتم 3 سالشه گفت دقیق؟گفتم 2 ماهه دیگه !
گفتن زوده نه اینکه نتونه ولی بهتره صبر کنید
10 آزمون 4 جلسه و خیلی چیزای دیگه که تو ذهنم نموند
قربونت گلم دیدی چی شد یادم رفت سلام کنم احوال پرسی کنم بگم طاعاتتون قبول می بینی تو ور خدااین همه شکلک قاطی پاتی هم نشون میده ذهن آشفته ی منو


سلام، فدات شم عزيزم. طاعات شمام قبول. آره ديگه يه وقتم ميبيني خورد توي ذوق بچه و سختش شد و حالا بيا درستش كن. همون ديرتر ببريم فكر كنم بهتره. قربون نيايشم برم كه از نظر من تو همه ي آزمونها قبوله و نمره ش بيسته. موفق باشي عزيزم. اين روزا انگار فكر همه درگيره. خاصيت فصلشه انگار. ميبوسمتون
مامان عسل و آریا
22 مرداد 91 17:34
فدات عزیزدلمممممممممممممممممممممممممم.خانوم گلمممممممم


قربون شما خاله جوووووووون، خوبين؟