نقاشي ِ خيال
ديروز نشسته بودي وَرِ دلِ ميلاد و محراب و خاله مهديه و بعد از دلبرانه و عشقولانه و شيرينكاريات، به شيوه ي زيبايي روحيات لطيفت مورد تست روانشناسي خاله مهديه قرار گرفت. خاله مهديه از عشقي كه به شيوه هاي تربيتي ساير ملل پيدا كرده، به واسطه ي نتايج زيبايي كه اونجا داره ميبينه و لمس ميكنه خيلي به روانشناسي و پرورش كودك علاقه مند شده و داره بصورت جدي توي اين زمينه فعاليت ميكنه و حالي ميكنه با خودش و دنياي بچه ها. سن تخصصي ش رو هم پيش از دبستان انتخاب كرده تا به رموز زيباييِ شخصيت كودكان و بزرگسالان آينده كه نشأت گرفته از تربيت صحيح هست دست پيدا كنه.
خلاصه يه قلم و كاغذ گرفته بود دستش و ازت ميپرسيد چي بكشه و تو ميگفتي و اون ميكشيد. من سرگرم وبلاگت بودم و يواشكي ميشنيدم اين ماجرايي كه در حال اتفاق بود. كاش اون كاغذ نقاشي هم نگه داشته بودم يادگاري يا حداقل عكسش رو اينجا ميذاشتم. نشد، ببخش.
اول از همه گفتي نيروانا رو بكشه با يه عالم بادكنك توي دستش (آخه همون موقع هديه ي بادكنكي خاله نسرين و پروين بهت رسيده بود و غرق بازي باهاشون بودي) بعد گفتي بابايي رو بكشه كه بره سيرجان تا ماماني بياد كنارت!!! گوشاي من تيز شد و نگاهم به مهديه كه ؟؟؟ بعد كه خاله مهديه بابا رو دورتر كشيد و من رو كنارِ تو، ديگه خيالت از بابت اينكه من پيشِتَم راحت شد گفتي حالا بابا رو بكش كه اونم بياد پيشمون!!!
خب ميدوني كه من هميشه ي ايام سرِ كارم تا عصر ولي يه روزايي هست كه بابا براي پروژه ي نورپردازيش مجبوره بره سيرجان و من مرخصي ميگيرم ميشينم تنگِ دلت. بازي ميكنيم، شادي ميكنيم و گاهي هم توي سروكله ي هم و گيس و گيس كشي. حالا پي بردم كه اون روزا برت روزاي آرماني و دلخواهت هستن كه دلت ميخواد نقاشي شون كني. يه جورايي قند توي دلم آب شد. يه جورايي نگران شدم. خاله مهديه هم تذكر داد كه بيشتر برات وقت بذارم.
بچه جون،يعني كمبود من رو خيلي احساس ميكني؟! بابايي كه از منم بهتر بلده باهات راه بياد و حسابي با هم شاد و سرخوشين. اينقدر كه همه ي دوستام ميگن يه پست كه چه عرض كنم يه كتاب در مورد اين پدر نمونه بنويسم كه تا حالا دو سالِ كاريش رو بخاطر تو نهال كوچكمون تعطيل كرده و نشسته پاي مراقبت و پرورشت، عين شازده كوچولو كه مواظب گل سرخش بود. و عنقريبه كه بخاطر تو يه تحول بزرگ توي مسير زندگيمون پيش بياره و ... بذار يه روز مفصل برات ميگم. فقط تو رو خدا از من دلگير نباش. من خودمم از اينكه برات وقت كم ميارم نگرانم.