نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

نقطه تا سر خط

1394/4/14 21:18
نویسنده : مامان فريبا
15,892 بازدید
اشتراک گذاری

نیروانای نازنینم, مدتیه هر وقت میام اینجا برات بنویسم از خودم و خودت و دوستانم خجالت میکشم.

دیگه خودم رو اون مادر همیشگی برات نمیبینم از اینهمه تغییر و چالشی که توی رابطه مون میبینم وحشتزده میشم. مطمإنم فقط بدلیل پایین اومدن میزان مطالعه ی خونمه. باید چند تا کتاب بخونم و اول از همه "تربیت بدون فریاد" رو. وقتی خوندم و انرژی گرفتم باز برات مینویسم, با قلم مادری که خودش رو و مادری خودش رو دوباره یافته

پسندها (3)

نظرات (5)

〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
15 تیر 94 22:14
سلام فريبا جون دوست نازنينم پستت رو كه خوندم ناراحت شدم يعنى شديدا توى فكر رفتم بعدشم ترسيدم . از اينكه يه روز اگه يه بچه دومى بياد رابطه ام با تسنيم خراب ميشه .... واى اصلا فكرش رو هم نمى تونم بكنم .... چه جورى بايد مديريت كرد چه كتابهايى رو مى خواى بخونى .... واى فكرم درگير شد بد جور ..... خدا صبر بده به مادران ... صبر و صبر و صبر
مامان ساینا و سبا
21 تیر 94 7:07
امیدوارم هر چه زودتر به روزهای قبل برگردی...همه اینها نتیجه خستگیه زیاده...به خودت استراحت بده مامان مهربون...نیروانای گلم و اهورای نازنینم می بوسمتون
نجمه
29 تیر 94 11:33
سلااااام مامان فريبا من به مادرانگي بي همتاي تو ايمان دارم . دوستون دارم مامانفريبا و نيرواناي گلم و اهوراي تپلي
مامان مهدیه
19 مرداد 94 8:48
عزيزم تو هميشه بهترين مادري . برات آرامش و انرژي هميشگي رو از خدا طلب ميكنم
مامانی
22 مرداد 94 23:53
منم این حس ها رو تجربه میکنم همیشه ولی به خوبی تو نمیتونم بیانش کنم خیلی وقته که نمیتونم درست بنویسم ذهنم درگیره فکر میکنم باید خیلی بیشتر روی خودم کار کنم ایشالا همه مادرا موفق باشن