جشن تو جشن تولد تموم خوبياست!
امشب شب ما غرق گل و شادی و شوره
از جشن ستاره آسمون یه پارچه نوره
امشب خونمون پر از طنین دلنوازه
تو کوچه پر از نوای دلنشین سازه
عزیزم هدیه ی من برات یه دنیا عشقه
زندگیم با بودنت درست مثلِ بهشته
تو خونه سبد سبد گلهای سرخ و میخک
عزیزم دوسِت دارم تولدت مبارک
تولدت مبارک، تولدت مبارک
جشن تو جشن تولد تموم خوبیاست
جشن تو شروع زیبای تموم شادیاست
جشن تو طلوع یک روز مقدسه برام
وقت شکرگزاریِ به سوی درگاه خداست
عزیزم هدیه ی من برات یه دنیا عشقه
زندگیم با بودنت درست مثلِ بهشته
تو خونه سبد سبد گلهای سرخ و میخک
عزیزم دوستت دارم تولدت مبارک
تولدت مبارک، تولدت مبارک
امشب تو ببین چه شور و حالی و صفایی
راستی که گل سرسبدِ محفل مایی
امشب رو لبا گَلای خنده واسه توست
آرزوی ما بخت بلند در طالع توست
عزیزم هدیه ی من برات یه دنیا عشقه
زندگیم با بودنت درست مثلِ بهشته
تو خونه سبد سبد گلهای سرخ و میخک
عزیزم دوستت دارم تولدت مبارک
تولدت مبارک، تولدت مبارک
جشن تو جشن تولد تموم خوبیاست
....
حوصله ت سر نره عزيزم، عمداً تمام اين آهنگ رو كلمه به كلمه نوشتم تا بهم حق بدي توي اون فضاي جشن تولدت چقدر احساسات منو برانگيخت كه بغضم رو تركوند و اشكم رو درآورد. طبيعيه كه خيليا فكر كنن از دست نق و نوقهاي تو توي اون شب و خستگي مفرطم كم آورده باشم و منفجر شده باشم ولي به خودم نميتونم دروغ بگم، به تو هم نميگم.
عزيزكم! اشك من قليان تمام احساساتي بود كه برات داشتم، جاري شدنش، تنها بدليل عشق عميقم بود كه انگار توي اين آهنگ به زباني ساده و شيوا از سوي من برات ترانه ميشد. همه ي عشقم نثارت براي لحظه لحظه ي بودنت!
سالِ پيش توي تولدت به اتفاق همه ي بچه ها روي كيك متمركز بودين و شمع فوت كنونت جوري بود كه همه ميخواستن فوت كنن و هر كي ضعيف تر بود و نميرسيد فوت كنه جيغش به هوا بود و ما هم سعي كرديم براي كوچولوهاي اونشب يه شمعي ببريم درست جلوي دهنشون فوت كنن و خوش خوشانشون بشه. بريدن كيك خامه اي توي اون جمعيت ِ عشقِ كيك و خامه هم حكايتي بود... .
اين فكر از پارسال توي ذهنم بود كه كيك و شمع فوت كردنش رو جوري برپا كنيم كه همه ي بچه ها توي جشنت حضور فعال داشته باشن و به همه شون خوش بگذره. آخه دل شماها خيلي كوچيكه و من همه ش دلم ميخواست توي جشن دل همه ي دوستانت رو داشته باشم كه تولدت براشون خاطره ي يه شب رويايي رو بجا بذاره. كاپ كيك با يه شمع براي هر كدوم از بچه ها بهترين فكري بود كه به نظرم رسيد و حمايت گلناز عزيزم هم اين ايده رو محقق كرد. هموني شد كه خيالش رو از چند وقت پيش توي ذهن ميپروروندم. هر وقت به اين عكسا نگاه ميكنم عشق ميكنم از شور بچه ها. خدا كنه همينطور بوده باشه.
عاشق اينم كه جشن،جشنِ همه ي بچه ها باشه. بازم مثِ پارسال هديه ها رو كشوندم وسط و از بچه ها خواستم هر كي بپره كادويي كه براي نيروانا خريده باز كنه. عشق ميكنم با بَلبَشويي كه راه ميفته. اگه بدونين اين وسط با اون صفاي بچگيشون قاطي ميكنن و گاهي فكر ميكنن هديه متعلق به خودشونه يا بعضياشون فكر ميكنن بايد بدون يه كادويي براي خودشون وردارن مال خودشون بشه و هي بايد صلح برقرار كني...، دنياييه واسه خودش. جااااان!
و به لطف و حسن سليقه ي صباي عزيزم براي كادويي كه انتخاب كرده بود مابقيِ جشنمون هم همچنان با شور و هيجان و فرياد بچه ها همراه بود. كالسكه ي حباب سازِ سيندرلا و بچه هاي عاشق حباب و حباب بازي به دنبالش!
لحظه هاي ما عين حبابهايي هستن كه تا بيايي دركشون كني از دستت ميرن و محو ميشن. كاش فقط همين شيريني و شاديِ بازي باهاشون رو دريابيم!
زندگي فقط همينه نيرواناي من!