نانانوئل
عليرغم رسيدن سطح انرژي به ميزان صفر در انتهاي شب مراسم تولدت، با بهره گيري از منبع انرژي اي كه مفتخر به ميزبانيش بوديم، همون خاله سميراي نازنين، هديه هاي تولدت رو كه از خاله گلناز تيساگل خريده بودم تنت كرديم و با اين شمايل مسيحاييت شادي اونشبمون رو به اوج رسونديم:
هيچ دقت كردي ببيني چه نقش و نگاري از كوچيكيات روي ديوارا مونده!!! تا حالا پشت مبل بودن خيلي معلوم نبود. وقتي هم چيدمان مبلها رو براي تولدت تغيير داديم اينقدر دير شده بود كه نتونستم اون آثار پيكاسوييت رو از ديوار بزدايم. بمونه يادگاري براي خودت. هر وقت بهت ميگم وقتي كوچولو بودي اين كار رو ميكردي اون كار رو ميكردي، عين همين قيافه اي كه توي ژست صفحه ي اصلي داري به خودت ميگيري و با يه عشقي ميگي "اي جاااانم"، ني ني يي هاي خودت رو قربون صدقه ميري. فداي تو بشم من اي به رنگ قلب!
راستي يه چيز ديگه، كمربند مشكي لباست رو كه يادمون رفت ببنديم. تازه نگاه ميكنم ميبينم بابانوئل، كفشش هم مشكيه و مال تو قرمزه، حالا خيلي هم طوري نيست ديگه تمام قلب شدي وروجك! نه كه قلب خيلي دوست داري