نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

خودگويه هاي فيلسوفانه

1391/5/14 8:15
نویسنده : مامان فريبا
5,430 بازدید
اشتراک گذاری

رفته بودم توي نَخِت كه برا خودت روي پشتي اي كه زمين انداخته بوديش دراز كشيده بودي و همينجور كه دستت روي صورت و توي دهنت مشغول پيمايش بود و نگاهت روي قاب عكساي ديوار، با خودت مشغول گفتگو بودي:

"مامان عروسه، بابا دوماد

بابا دوماده، مامان عروس

عروس و دوماد با هم زندگي ميكنن."

خيلي خودم رو كنترل كردم كه توي حالت نپرم فيلسوف كوچولو،! خيلي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان خورشيد
14 مرداد 91 9:00
چه درك زيبايي از مفهوم عروس و داماد داره. چه ذهنيت پاك و بي آلايشي


نگاه تو هم زيباست عزيزم،‌ نيروانا تشكر ميكنه
مامان احسان
14 مرداد 91 9:22
سلام خوشگل خانوم ایشالله یه روز خودت عروس بشی نازگلم


سلام خاله جون، مرسي. دوسِتون دارم
مامان سارینا
14 مرداد 91 10:00
جووووووونم . عاشق حرف زدن بچه هام . مامانی نیروانا کوچولوی خوشمزه رو از طرف من خیلی خیلی ببوسید . انشالله عروسیه خودت نیروانای عزیزم


جونم براتون. لطف دارين خاله ي عزيزم. شما نقداً ساريناي ناز رو ببوسين تا خودم بيام تو بغلم فشارش بدم حسابي
مامان ساينا
14 مرداد 91 11:43
ايشا... زندگي خوب وخوشي در كنار اين فيلسوف كوچولوي ناز و خوشمزه داشته باشين...


فدات دوست خوبم، و در كنار شما نازنينهاي هميشه همراهم
الهه مامان یسنا
14 مرداد 91 12:47
سلام دوست خوبم. عکس یسنا رو توی مسابقه شرکت دادم واسه سرگرمی. دوست داشتی یه سری بزن و باز اگه دوست داشتی رأی بده
http://koodakeman91.niniweblog.com/post170.php



قربون يسنام برم من با اون شمايل خندان و گريانش،‌ هر دو تاش با تمام وجوده و شيرين. رأي ما يسنا
زهره مامان نیایش
14 مرداد 91 12:54
فدات شم عزیزم اگه بدونی توی چه شرایطی دارم برات نظر میذارم نیایش رئ پام نشسته همش داره میگه این توپ ها رو می خوام منظورش شکک هاستو داره هم ش شدست میزنه رو کیبود و میگه از زیر من بلند شو مامان با تو ام میگم از زیر بلند شو وویووجک


د


نیوانادددوستدارزکم



عزیزم اینا رو نیایش برات نوشته آخرش منو بلند کرد و من بهش گفتم کدوم دکمه رو فشار بده اینا رو با انگشت های کوچولوش برات فرستاده فیلسوف کوچولوی نازم حتی اون شکلک های پشت هم رو هم خودش زد و من اول تعجب کردم بعد فهمیدم control v رو زده


اي من فداي اون نيايش نازم بشم با اون متن پيام و ‍كنترل وي زدنش كه يعني ماچِ فراوان. آخه تو چقد نازنيني نيايش ها چقد خيلي عزيزي خاله. نيروانا عاشقته و ما بيشتر
زهره جون شرمنده تم،‌ با اون شرايط سخت اين همه محبت رو سمت من فرستادي و من اينهمه دير جواب ميدم، البته پيامهاي ديروز رو فقط يكي دوتاش رو تونستم جواب بدم. به بزرگواري خودت ببخش عزيزم و نيايشم رو حسابي ببوس. نيروانام عاشق اين شكلكهاي خنده ست . بهش ميگم عشقش براش فرستاده، كه بره تو فضا
sepehri
14 مرداد 91 15:10



الهه مامان یسنا
14 مرداد 91 16:02
سلام خاله جون دست شوما درد نتُنه!! من هم شوما لو دوس دایم. مامانم هم دوست دایه فگط اذیت میکنه همین.خودش گفته بهم


سلام عزيزكم، منم ميدونم كه فدات شم، برا همين هي نازش رو ميكشم يا اون نازِ منو ميكشه. اينقده كِيف داره. خودت ديگه بايد اوستا شده باشي الان
سمی مامان امیرحسین و امیرعلی
14 مرداد 91 18:24
ای قربون اون حرف زدنش برم ..
چه دنیای زیبایی دارن این کوچولوها...


قربون محبتتون خاله، ببوس شازده كوچولوها رو
الهه مامان روشا جون
15 مرداد 91 0:22
مامان عروسه بابا دوماده نیروانا گلی هم فیلسوف کوچولوشونه.قربون نیروانا جونم بشم من.


قربونِ خاله ي مهربونم، مرسي
مامان آناهيتا
15 مرداد 91 7:34
اي جوووووووووونم.


فدات خاله جوني، عاشقتيم تمام عيار
مامان زهرا
15 مرداد 91 11:31



هوارتا گل و بوسه تقديمتون خاله جون
مامان یسنا
16 مرداد 91 20:18
سلام چقدر با مزه است این دختر عزیزم من جای شما بودم بعد اینکه از خلوت خودش بیرون اومد میگرفتم میخوردمش اونو همونجا زبونش و میکشیدم دخترم وقتی تو خلوت خودش یه حرف بامزه ای میزنه یا یه کار بامزه ای میکنه اگه ببینه من دارم نگاش میکنم پا میشه فرار میکنه و منم دنبالش و دیگه ... ببوس از طرف ما نیروانامون رو


خب برا همینه که سعی میکنم خدومو کنترل کنم عزیزم تا استعداد بچه بازم فوران کنه و در نره. تازه یواشکی هم نگاش میکنم تا نفهمه دوربین مخفیه ببوس یسنای یگانه م رو
مامان نیایش
17 مرداد 91 11:20
سلام عزیزم خوبی خوشی کم پیدایی ایشالا خوش باشی همیشه می بوسمتون


سلام گلم. راست ميگي نبودم چند روز. دوباره كرمان بودم واسه دوره آموزشي. دلم برا همه تنگ شده بود. مرسي از احوالپرسيت عزيزم. ايشالا شمام خوب و خوش باشين

مرضیه
17 مرداد 91 17:58
ماشالله فقط همين رو ميتونم بگم بچه هاي اين دوره زمونه نابغن به خدا


انگار خيلي از سن خودشون جلوترن نه ؟ يه جهش ژنتيكي بوجود اومده فكر كنم
حنانه
18 مرداد 91 21:09
سلامـ

به نیروانای عزیز و فرببا جون


سلااااااام به روي ماه حنانه جونم.
چرا عزيزم اين نظرات پرمهرت اومده. من نبودم سر وب تا پاسخ اينهمه لطفت رو بدم. ببخشيد عزيزم
حنانه
20 مرداد 91 14:26
سلامـ
فریبا جون نظر من نیومد؟!


سلام سلام، بازم منو ببخش حنانه جون و ميدونم اينقدر گرفتارم كه ممكنه نتونم بهت سر بزنم. زودي ميام خدمتت تا سرم خوت شد يه كم