بپَر بپَر
اينقدر چيز تازه ياد ميگيري كه نميرسم بنويسم و و قتي تو وبلاگ ماماناي ديگه ميرم تازه يادم مياد كه اِ نيروانا اين كار رو هم بلد شده و من ازش چيزي ننوشتم براش. يكي از بازيهاي اين روزات كه سرشار از هيجان و خنده ست بپر بپره. ميري رو مبل، تخت يا هر ارتفاعي تو اين مايه ها و ژست پريدن ميگيري. دستات رو ميبري بالا و ميگي ميخوام بپرم. ما هم سعي ميكنيم دور و بر رو برات امن كنيم و هي تشويقت ميكنيم: بپر بپر. اونوقت اگه ارتفاع خيلي زياد نباشه با كلي ادا و اطوار خودت رو ميپروني، نميدوني كه چه جوري؟ ميدوني؟ هنوز كه نميتوني جفت پا بپري، به حالت راه رفتن يه پات رو از اون بالا مياري پايين و ما هم ميدويم به قاپيدنت كه يه وقت زبونم لال اتفاق بدي نيفته. هر چي آموزش عملي بهت ميديم ميريم رو مبل جفت پا ميپريم كه تو هم تقليد كني هنوز نتونستي. ياد پرنده ها ميفتم كه به بچه هاشون پرواز ياد ميدن. خلاصه يه وقتايي هم كه خودت ميفهمي ارتفاعش خيلي بيشتر از اونه كه احساس امنيت كني واسه پريدن مياييم جلوت و تو ميگي تو بغل ماماني يا بابايي و خودت رو ول ميكني. خيلي باحاله. بازيهاي هيجان انگيز و حركتي رو بيشتر دوست داري و فكر ميكنم خيلي حوصله ي نشستن و پرداختن به بازيهايي مثل چيدن اشكال و پازل و چيزايي تو اين مايه ها رو نداري. زود خسته ميشي و ميزني زيرش.عوضش يه سي دي جديد كه توجهت رو جلب كنه ولت كنيم از دين روز تا بوق شب ميخواهي ببيني. Telletubies و شب مهتاب و كودكان و تازگيا سي دي حسني نگو بلا بگوي خاله ستاره. بهش ميگي تنبلي و مدام اصرار داري تنبلي رو برات بذاريم. البته ديگه لازم نيست اصرار كني ما برات بذاريم. با احترام ميري سر دي وي دي پلير و ميذاري توش و دكمه ي اجكت رو ميزني و ميشيني پاش، تموم كه شد دوباره كافيه يه بار درش بياري و بذاري و دكمه اجكت. ميبيني چه وروجكي شدي؟! خودت از اسب چوبيت ميري بالا و در مقابل چشمهاي نگران و شگفت زده ي ما چنان با هيجان به جلو و عقب تاب ميخوري كه نگو. تو اتاق بازي مهد كه ميبريمت هم همينطور، يه چندتا اسباب بازي Rocky شكل ماهي داره كه كفش هلاليه، تو ميشيني توش و با تمام قدرت به جلو و عقب تاب ميخوري و همينطور ورجه وورجه ...
خدا حفظت كنه كه از حالا نشانه هاي كوهنوردي رو ميتونم تو وجودت ببينم. تو دستاي مهربون خدا از همه جا امن تره. به اون ميسپارمت.