نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

جمله بازی با تراشه های الماس

1392/6/23 9:11
نویسنده : مامان فريبا
6,686 بازدید
اشتراک گذاری

انگار برای یادگیریِ تراشه های الماس، روش لاک پشتی برات مؤثر نیست و واقعاً جهش و پرش و دوی خرگوشی رو توی این آموزش لازم داری. البته تنها در لحظه ی موعودی که تو هوس کنی و من حوصله.

پارسال بعد از اینکه مرحله یک رو بشرحی که در پست کلمه بازی با تراشه های الماس نوشتم بهمین شیوه ی خرگوشانه تموم کردی، فاز بعدی رو شروع کردم اما طبق برداشتی که همین بالا نوشتم چندان پیشرفت و حرکت چشمگیری نداشتی. بعد از حدود یک سالی که از این ماجرا میگذره، دیشب یهو دراومدی که کلمه بازی کنیم و من که شکر خدا خواب آلود نبودم، طبق راهنمای این مرحله شروع کردم. چند تا کلمه و جمله ای رو که از قبل باهات کار کرده بودم مرور کردیم و تو برعکسِ همیشه خیلی مکث نمیکردی و انگار همه رو بخاطر آورده بودی. لذت و هیجانی داشت بعد از اینکه هر کلمه و جمله رو میخوندی و من هورا میکشیدم و چشام برق میزد و تو بدو میرفتی برای بابا هم میخوندی و دوباره میومدی اتاقت و باز یه کلمه و جمله ی دیگه. به نظرم تا بند 17 یا 18 جزوه رو پیش رفتیم، یهویی!!!

نتیجه ی بسیار شگفت انگیز و بامزه ی بازی دیشب این جمله هاییه که آخرش ساختی و درست با لحن خوندن از روی کارتها و کتاب برای من و بابا میخوندی تا از خنده سرشارمون کنی.

کبوتر شلوار پوشید!

کبوتر حمام رفت!

پرنسس روی مُخ رفت!

زرافه رفت توی دماغ!

تخصص رفت!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

الهه مامان یسنا
23 شهریور 92 15:16
قربونش برم که به کبوتر شلوار پوشونده!! میگم اون پرنسس که احیانا نیروانام که نبوده که ها؟؟ همیشه روبه جلو با اقتدار پیش بری نیروانای من!!


تو فقط ببین با چه وروجکی سر و کله میزنیم الهه جون! قطعاً وروجک خانوم عزیز اونطرف خط هم همینطوره و تو کاملاً منو میدرکی فقط ببین "پرنسس روی مخ رفت" رو از کجاش درآورده یا اون یکی "تخصص رفت" رو
مرسی از تشویق محکمت خاله جون، با اقتدارش خیلی حال کردم
سوده
23 شهریور 92 19:48
سلام مامان نیروانای عزیز احساس میکنم بالاخره وبلاگی پیدا کردم که بتونم سوالاتم راجب به تراشه ها رو بپرسم .( اگه سوالم طولانی ببخشید )

از یک سالگی تراشه ها رو برای دخترم شروع کردم اوایل خیلی در چهارچوب قانون تراشه ها بودم ولی بعد فهمیدم باید به روش خودم و دخترم پیش برم هیچ قانونی در کار نبود اصلا هم نمی فهمیدم که دخترم یاد گرفته یا نه چون آقای زمانی بهم گفته بود دخترت کوچیکه از سوال نپرس . بعد دو ماه برآن شدم بپرسم . باورم نمیشد تمام کلمات رو بلد بود حتی اونایی که هنوز بهش نشون نداده بودم رو برام میاورد از بین بقیه . فهمیدم دخترم از روی سیدی تمام کلمات رو بلده و یادگرفته . انگار دنیا رو بهم داده بودن خیلی ذوق داشتم پکیج 2 رو در 15 ماهگی شروع کردم بازم تمام کلمات رو از سیدی یاد گرفت دخترم فوق العاده بود در یادگیری حتی در 18 ماهگی برام بعضی از جملات رو هم میخوند مثلاً باران آمد . بهم گفتم تراشه ها رو بذار کنار خیلی لطمه میخوره و ... گذاشتم کنار خودم رو سر در گم روش های دیگه مثل دومن و ... کردم بازم وسطای راه موندم یک ماه آموزش رو کامل قطع کردم اما دوباره در 19 ماهگی تصمیم گرفتم شروع کنم چون آخرین کشمکش های ذهنی خودم بهم گفت بچه هایی که زود شروع کردن بسیار در آینده پیشرفت میکنن . حالا دیگه جملات رو نمی دونم با چه روشی شروع کنم ! اصلاً الان جمله زود نیست ؟ بذارم تا 2 سالگی ؟ بازم کلمه یاد بدم ( شاید حدود 30 کلمه هم خودم نوشتم روی کاغذ و یاد دادم اسامی تمام خانواده رو بلده بخونه ) به نظرتون کارم درسته که بازم کلمه فعلا آموزش بدم ؟ جمله ها رو زیاد توجه نمیکنه بهم کمک کنید تجربیاتتون رو به منم بگید و راهنماییم کنید . ممنونم


سلام دوست عزیزم،
چقدر خوب سوده جان که اینهمه زود برای دختر عزیزت شروع کردی و نتیجه گرفتی، آفرین! تجربیات ماها همه نشون میده که هر بچه ای سیستم یادگیری منحصر بفرد خودش رو داره و به یه روش به آموزش جواب میده. و چه خوب که شما متوجه شدی اون با سی دی راحت تر تونسته ارتباط برقرار کنه و پیش بره. به نظر منم تغییر متد یا بسته ی آموزشی صحیح نیست. بچه بیشتر سردرگم میشه. میتونی وقفه ایجاد کنی یا کلاً متوقف کنی ولی هی این روش به اون روش - خصوصاً که الان ریز و درشت، بسته های متفاوت وارد بازار شده و این کار شریف رو دقیقاً سوژه ی سودجویی بعضیا کرده - به بچه لطمه میزنه.
در مورد جمله خونی هم قطعاً آقای زمانی بهتر میتونه راهنماییتون کنه چون تخصص و تجربه ش قطعاً از ماها بیشتره ولی اگه نظر منو بعنوان یه مادر و یه دوست بخواهی اینه که بذاری وقتش برسه. بچه باید درک درستی از جمله پیدا کنه. من یادمه پارسال نیروانا که میخواست جمله بخونه گاهی از وسط جمله یه کلمه میخوند برمیگشت عقب دوباره میرفت جلو یا از آخر به اول میخوند و ... خلاصه چون درکی از جمله نداشت شاید براش زود بود که جمله خونی کنه. هرچند توی پستی نوشته بودم که اولین جمله ی چهار کلمه ایش رو حدودای یک سال و نیمه گی گفت:
http://nirvana.niniweblog.com/post29.php

ولی اینکه جمله ساختارش از کلمه هاست رو حس میکنم به تازگی متوجه شده. چون همونطور که توی همین پست هم نوشتم خودش بود که به این درک رسید که میتونه با کلمات مختلف جمله های مختلف بسازه.
من حس میکنم بذاری دختر گلت همینجور کلمه یاد بگیره. ضرر که نداره هیچ، کلی هم سود داره. دامنه ی لغات و خوندن لغاتش بالا میره. کم کم با واکنشهایی که نشون میده میتونی پی ببری کِی برای جمله بازی آماده ست. برات خیلی خیلی آرزوی موفقیت دارم سوده ی عزیز.
مامان نیایش
24 شهریور 92 9:51
یعنی جمله هات منو کشته نیروانا نمیدونم چی بگم بلبل شیرین سخن


کوچیکتونم خاله جون، هیچی نگین. فقط نیایش شیرین زبون رو از طرف ما و به جای من حسابی بچلونین. دوسِتون داریم
مامان آرشين
24 شهریور 92 14:56
در واقع تخصص امد ديگه نيروانا جون ... اخه نشون دادي كه تخصص زيادي تو زمينه يادگيري كارتها داري موفق باشي عسلي خاله


دلگرمم میکنی خاله فرناز عزیزم. میگم شاید از افعال معکوس استفاده کرده باشم آخه مامان یادش رفته بنویسه من از همون بدو امر صفتها رو جابجا میگفتم تا هنوزم بعضی وقتا اینجوریم. شاید حالا این فعل رو هم ...

دوسِت دارم خاله جون
مامان بردیا
24 شهریور 92 21:19
پرنسست روی مخ رفت؟
اما پرنسس نیروانای من به دل و جانم رفت. عاشقتم واژه ساز کوچک


چه میدونم والو مهدختم!؟ بخدا من بی تقصیرم. خودش اینو ساخته.
...
چرا چپ چپ نگا میکنی!؟
...
خب یه وقتایی که اذیت میکنه میگم "نیروانا روی مخی" ولی واقعاً این جمله ی کامل و استفاده از پرنسس بجای فاعل که یعنی خودش و همچنین کتابی تلفظ کردن "رویِ" برام بسیار حیرت انگیز بود. اونم اون لحظه که خدا میدونه من در اوج شادی بودم و هیچم همچین سرزنشی بهش نکرده بودم
لی لی مامی آرشیدا
25 شهریور 92 19:29
مامان نیروانا ازتراشه های الماس راضی هستید؟تاچه حد؟من تاحالابراآرشیداتهیه نکردم


لی لی جان. من به تراشه های الماس بعنوان یه بازی نگاه میکنم و نیروانام همونطور که نوشته م هر از گاهی هوس میکنه این بازی رو انجام بده. قبلتر ها هر وقت حموم میرفتیم یکی از بازیای حمومون این بود که من کلمه ها رو با رنگ روی دیوار مینوشتم و اون میخوند. حتی گاهی هم نیروانا به تقلید من سعی میکرد کلمه ای بنویسه. خلاصه اینکه خیلی دغدغه ش رو ندارم که حتماً و سر تایم بخصوصی کار کنه و بخونه و پیگیر باشم. همینقدر که نیروانا ذوق میکنه بخونه و گاهی توی کتابا دنبال کلمه هایی که بلده میگرده یا بهونه ای میشه که باهاش بازی کنم راضیم عزیزم
مهسا مامان نورا
26 شهریور 92 13:07
هههههه عزیزمی فدای اون هوش و استعدادت خیلی باحال بود خاله افرین


قربون شما خاله مهسا. دوسِتون دارم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
26 شهریور 92 14:19


واسه مامانی و دخملی ِ فعال.


واسه خاله ی همراه
مامان سیدعلی
27 شهریور 92 8:56
سلام مامان نیروانا. خوبی. دختر گلت خوبه. یه سوال از چند سالگی نیروانا جون اموزش تراشه الماس رو شروع کردی. من به سیدعلی که دوسالشه خریدم. ولی خیلی دقت نمی کنه به کارت ها. بیشتر ترجیج می ده پاره شون کنه. خودکاریشون کنه.


سلام عزیزم. تو خوبی دوست جون؟ سیدعلی دو ساله م خوبه؟ توی همون پست
http://nirvana.niniweblog.com/post187.php
چند و چون تراشه های الماس رو نوشته م عزیزم. به نظرم از دو سال و نیمه گی کلمه خونی بود ولی تصیرخونیش از شیش ماهگی.
موفق باشی عزیزم. قلق سیدعلی باید دستت بیاد. هر بچه ای برای خودش یه جور واکنش داره ولی همه ش در جهت یادگیریه. حسم اینو میگه. ببوسش حسابی. به امید دیدار
لی لی مامی آرشیدا
27 شهریور 92 16:57
مرسی عزیزم


قربون شما
مامان روانشناس
28 شهریور 92 1:55
سلام دوست عزیزم ... گهگاهی میام وبت و مطالب جالبت رو مطالعه میکنم ... لطفا در خواندن کلمه ها برای کودکت عجله نکن . کودک اول باید حروف رو بشناسه بعد کلمه رو یادبگیره ... به نظر روانشناسان این روش به کودک آسیب وارد میکنه ... باز هم در این مورد بیشتر تحقیق کن دوست من


سلام عزیزم. ممنونم. باعث افتخار منه که میخونیدمون. جدی میگی دوست جون!؟ باشه حتماً. خیلی اصراری نداشتم ولی اینکه میگی بهشون آسیب میزنه، به روی چشم بیشتر احتیاط میکنم. باید بازم تحقیق کنم. مرسی دوستم
مامان خورشيد
31 شهریور 92 12:08
خيلي بامزه بود. يعني آخر خلاقيت همينه ها. يه كلاس پرورش خلاقيت با مديريت نيروانا راه بنداز. منم مجازي شركت مي كنم.


قربونت عزیزم، اختیار داری. شما که یه مدرس تمام عیارش رو بغل گوشت حقیقتاً داری ببوسش شکوفه ی کلاس اولیم رو