نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

كلمه بازي با تراشه هاي الماس

1391/7/23 11:37
نویسنده : مامان فريبا
16,846 بازدید
اشتراک گذاری

به محض اينكه تبليغ پاپ آپ "تراشه هاي الماس" رو توي مديريت ني ني وبلاگ ديدم روش كليك كردم. دقيق يادم نيست كي بود، شايد اوايل سال. 

وقتي به دنيا اومدي يه تبليغي رو توي برخي شبكه ها ميديدم با اين عنوان"Your baby can read" و هم من و هم حامد خيلي مشتاق دونستن چند و چونش بوديم. هنوز يك ماه نداشتي كه زنگ زديم به شماره تلفني كه توي تبليغات ارائه شده بود و خوشحال كه چون آموزش خوندنش از سه ماهگيه هنوز وقت خوبي داريم و دير نشده. يه شماره مربوط به اصفهان بود و مؤسسه اي كه وارد كننده ي اين پكيج بود. بابايي باهاشون صحبت كرد و به اين رسيديم كه اين پكيج انگليسيه. خيلي ناراحت شديم چون ترجيحمون اين بود كه اول زبان مادريت قوي بشه و بعد زبان دوم. اين بود كه از خريدش صرف نظر كرديم. براي دلخوش كردنِ خودمون و اينكه حداقل آموزش تصويري بهت داده باشيم برات "بَن بِن بُن" خريديم و بابايي مرتب باهات كار ميكرد و تو با وجود اينكه تنها شش ماه داشتي، به همه ي تصاوير واكنش نشون ميدادي و هيچوقت اون صحنه هايي رو كه نشسته بال بال ميزدي و هر تصويري كه بابايي بهت نشون ميداد اسمش رو حتي به طور خيلي نامفهوم ميگفتي و ميرسوندي كه تصوير اون شيء رو ميشناسي، فراموش نميكنم. بزرگتر كه شدي گه گداري كارتهاي كوچيك نوشتاريش رو دورت ميچيدم و با هم كلمه بازي ميكرديم. البته اون كارتهاي بن بن بن خيلي كوچيك بود و نوشته ها هم ريز و بازي ما هم خيلي جدي نبود. در حد ريختن اون كارتهاي خرده ريز روي زمين و بيشتر وقتها حرص خوردن من براي جمع كردن و برشون گردوندن به جعبه و قايم كردنشون كه دوباره هوس نكني به ريخت و پاش!

با اين پيشينه، تبليغ "تراشه هاي الماس" منو بيدرنگ به سمت خودش كشوند اما نميدونم چرا توي اون لحظه سايت باز نشد يا يه صفحه ي مختصر بود يا نميدونم چي كه منو از خودش نااميد كرد و چون در بحبوحه ي عروسي عمو بود و بعد، مريضي مامانم و پروژه ي آموزش دستشويي و دغدغه هاي ريز و درشت، به فراموشي سپرده شد.

يه روز عصر تيرماه كه مهمون خونه ي گرم و دل بامحبت صالحه جان مامان سايناي عزيز بوديم برام از "تراشه هاي الماس" گفت و اينكه خيلي راجع به اين پكيج توي نت و وبلاگهاي مادرانه و تبادل نظرات مامانها توي ني ني سايت جستجو كرده و با خاطري آسوده، اون رو براي ساينا خريده. گفت كه تا چه مرحله اي هم پيش رفتن و خيلي براي ساينا جالب و جذابه. بهم پيشنهاد داد براي تو هم بخرمش و ما هم خوندن رو شروع كنيم. دوباره ياد تبليغش توي ني ني وبلاگ  افتادم و اينكه به فراموشي سپرده بودمش، عليرغم اينكه شايد هر روز ميديدمش. ديگه تأمل رو جايز ندونستم و همون شب كه برگشتيم خونه، سفارش خريد اينترنتيش رو ثبت كردم و چند روز بعد، بسته دستم بود. دادمش به بابايي كه روزايي كه با تو توي خونه تنهايين باهات كار كنه.

بذار براي تو در فرداها و دوستاي گلم كه ميخوان بدونن روشش چه جوريه يه كم بيشتر توضيح بدم:

همونطور كه توي سايت اين پكيج اومده، حاوي چهار پوشه ي مجزاست كه توي هر كدوم يه سي دي، يه سري كارت، يه كتابِ خواندن و يه جزوه ي آموزشيه براي پدر و مادر. توي جزوه، روش آموزش رو به جزئيات توضيح داده و براي مرحله ي يك از اين قراره كه هر روز يك كلمه به كودك آموزش داده ميشه. روز اول كلمه ي "مامان" و به اين صورت كه حين بازي كودك و نه به صورت مستقيم و واداركردنش به يادگيري، كارت رو براي 10 ثانيه جلوي ديد او قرار داده و بگيم "اينجا نوشته مامان" و بعد پنج دقيقه تأمل و برگشتن به بازي و دوباره تكرار و بعد 5 دقيقه تأمل و دوباره تكرار 10 ثانيه نمايش و گفتن اينكه "اينجا نوشته مامان". كل اين كار رو چهار پنج بار در روز بايد تكرار كرد و اينجوري روز اول آموزش تموم ميشه. روز دوم اول پرسش كلمه ي "مامان" به اينصورت كه كارت جلوي ديد كودك قرار داده و پرسيده بشه "اينجا چي نوشته؟" و بعد در صورت جواب دادن كودك پس از تشويق و آفرين فراوان و بوسيدن و بغل كردن او كه ركن اساسي يادگيري كودكه،  كلمه ي "بابا" به همون روش "اينجا نوشته بابا"ياد داده بشه و اگه كودك نتونست جواب بده، بدون واكنش منفي، دوباره آموزش به همون شكل روز قبل تكرار بشه تا هر تعداد روزي كه كودك نياز داره به فراگيري. در صورت يادگيري هر دو كلمه ي "مامان" و "بابا" روز سوم گرفتن كارت "مامان" به يك دست و كارت "بابا" به دست ديگر و نشون دادنشون بصورت جدا جدا و  بعد با هم براي اينكه قدرت تمايز كلمات رو هم فرابگيره. همينطوري كلمات جديد روز به روز نمايش داده ميشن و يادگيريشون مورد ارزيابي قرار ميگيره. الان دقيق يادم نيست ولي بين بيست تا سي كلمه و شايد هم يه كم بيشتر از سي تا توي اين مرحله آموزش داده ميشه همگي به صورت بازي و نه مستقيم و نه به اجبار و در وقتي كه كودك شاد و هشيار هست و آمادگي لازم براي يادگيري داره. وقتي حدود نصف تعداد كلمات رو ياد گرفت، هم سي دي آموزشي ميتونه نمايش داده بشه و هم خوندن كتاب كه همون كلمات رو تك تك يا بصورت عبارات تركيبي مثل "مامان من" يا جمله كامل مثل " من جوراب دارم" توي خودش داره و به نمايش ميذاره. البته انتهاي هر سي دي هم، آموزش مفاهيم اوليه زبان انگليسي با شعر و ريتم و اجراي نمايشه.

و اما تو با اين كلمه بازي چه جوري كنار اومدي دانشمندِ من! :

روز اول با اشتياق "مامان" رو با كمك بابايي ياد گرفتي ولي فرداش كه من ميخواستم ذوق زده ازت بپرسم و جواب بگيرم با شيطنت تمام يكي در ميون كه ازت ميپرسيدم "اينجا چي نوشته؟" ميگفتي "ني ني" و من نگران ميشدم. به بابايي درست جواب ميدادي و براي همين قرار شد مسئوليت اين پروژه كلاً به ايشون سپرده بشه، طفلي باباحامد! تا حدود چهار و پنج كلمه ي اول رو با همون روشي كه گفته شده بود ادامه دادي ولي كم كم درست جواب نميدادي و البته اون تداومي كه توي تكرار يادگيري براي هر روز و هر بار تكرار كلمه ي جديد لازم بود يه كم از جانب ما درست رعايت نميشد. اين بود كه نا اميدانه به تعويق انداختيمش تا يه وقت به شوقت براي خوندن لطمه نخوره. گذاشتيم براي وقتي كه تكليف كار بابا و مهدكودكت روشن بشه و با فراغ بال و برنامه ريزي بيشتر، از نو شروع كنيم. و البته با برنامه ريزي اي كه بابايي براي كار و پروژه هاي خودش داشت دوباره مسئوليت اين كار به من محول شد. با ذوق و شوق تمام در يه تعطيل پايان هفته اواخر شهريور، دوباره پروژه كليد خورد. داشتم كارتها رو از توي پوشه در مي آوردم و دنبال كارت هاي اول يادگيري ميگشتم كه همه ش رو از دستم گرفتي و روي زمين پخش و پلا كردي و هي ازم پرسيدي "اينجا چي نوشته؟" و  من كه در مقابل عمل انجام شده اي قرار گرفته بودم هر كلمه اي كه ميپرسيدي برات ميخوندم. تقريباً نصف تعداد كلمات رو پخش زمين كردي و هي پرسش و پاسخ كرديم. خيلي هيجان انگيز بود و تو اكثريتشون رو يكجا ياد گرفته بودي. توي اون آخر هفته چندين بار اين بازي تكرار شد و من هر بار يه جور متنوع تري كلمات رو ميچيدم و سؤال و جواب ميكرديم. گاهي هم تو از من مي پرسيدي و من جوابت رو ميدادم و از اين جابجايي ِ نقش خيلي لذت ميبردي. سي دي آموزشي رو هم كه قبلاً علاقه اي به تماشاي اون نداشتي و هر وقت ميپرسيدم برات بذارمش ميگفتي "نه" به اصرار خودت برات به نمايش گذاشتيم. بارها و بارها در روز اون رو ميديدي و بهش علاقه مند شده بودي. اينجوري هم تكرار كلمات برات بيشتر ميشد و هم كم كم شعرهاي زبان انگليسي رو زمزمه ميكردي. هر بار سعي ميكردم تعداد بيشتري كارت رو برات بچينم و تو خوب به اين روش آموزشي جواب دادي گلم. قبلاً هم نوشته بودم كه حين بپر بپر و در حال هر ورجه وورجه هم سي ديِ "Hello, how are you"  ميديدي. ديروز همه ي كلمات رو ازت پرسيدم و تمامش رو گفتي ولي هنوز عبارت خواني و جمله خوانيت كامل نشده. توي اين مرحله هم عجله اي نميكنم تا راه رو، دوباره خودت بهمون نشون بدي. چيزي كه بهش رسيديم اين بود كه روشي كه توي جزوه براي آموزش شرح داده شده براي تو جواب نميداد و در واقع حوصله ت رو سر ميبرد. تو حوصله ي 10 ثانيه چشم دوختن به يه كلمه رو نداشتي و انگار يه نظر برات كافي بود. اين رو تو خودت بهمون نشون دادي كه چه جوري بايد باهات كار كنيم. و من اين تجربه رو سعي ميكنم برايِ خود مبدع اين پكيج و روش آموزش، آقاي زماني هم منتقل كنم.

اميدوارم اين آغاز ِ راهي باشه به سوي دروازه هاي روشني، براي تو و براي ما!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

مامان ساينا
23 مهر 91 13:50
خوشحالم كه واسه نيرواناجون مفيد بوده ساينا هم خيلي خوب پيشرفت داشت ولي من هي تنبلي مي كنم ولي بيچاره ساينا از همون اول سي دي رو مي ذاره و كلمات رو انگار يهويي ياد مي گيره
واقعا به اين معتقدم
step by step


هميشه مديونتم صالحه جان، اين شادي زيبا رو مديون صميميت وجودتم كه منو با اين بسته ي آموزشي آشنا كردي. نيروانا بايد بدونه چه خاله ي نازنينِ دلسوزي داره. هميشه سربلند باشي و سايناي نازنين هم
مامان نیایش
23 مهر 91 15:57
خیلی عالیه موفق باشی نیروانای گلم کاملا درسته فریبا جون بچه خودش راه رو نشونمون میده منم اینو تازه فهمیدم امید وارم همیشه موفق باشید گلم


قربونت عزيزم، كم كم داريم به تجاربمون مي افزاييم خواهر! هميشه بايد به نشانه ها توجه كرد. ميبوسمت، نيايشم رو ببوس
مامان آرشين
23 مهر 91 16:47
سلام. ممنون فريبا جون بخاطر توضيح كاملي كه داديبا راهنمايي خوبت منم با خيال آسوده تصميم به خريد ميگيرم. بازم ممنون عزيزم


خوشحالم عزيزم، براتون آرزوي موفقيت دارم
مامان یسنا
23 مهر 91 20:51
آفرین نیروانا خاله که اینقدر ناز هم صحبت میکنی.منم معتقدم که هر بچه ای روش آموزش مخصوص خودش رو داره و نمیشه از یک روش برای بچه ها استفاده کرد.خوبه که روش مخصوص نیروانا رو پیدا کردین. ولی فریبا جون من هنوز در مورد یاد دادن کلمات به یسنا با خودم درگیرم. به قولی هنوز نمیدونم با خودم چَند چَندم !!. میدونی میترسم وقتی سن مدررسه رسید اونوقت دیگه تمایلی واسه یادگرفتن نداشته باشه. نمیدونم هنوز چکار کنم؟؟؟

قربونت الهه ي ناز، خب نگرانيت به نظرم خيلي هم نابجا نيست و البته اگه يه كم بيشتر بهش فكر كني ميتوني بهترين تصميم رو بگيري.
من ولي معتقدم امروز رو نبايد فداي فرداي بچه ها كرد. وقتي بهترين سن يادگيري زبان و خوندنشون همين سنه چرا بايد هدرش داد از ترس اينكه جذابيت مدرسه از بين بره. آخه ميدوني من خودم خيلي به مدرسه با تعاريف و وضعيتي كه امروزه ازش ميبينم هم اعتقادي ندارم و اگه توان و تجربه ش رو پيدا كنم دلم ميخواد مث مادر اديسون، خودم به بچه م درس زندگي بدم تا اونچه رو كه از مهارت و سواد و هنر و ... لازمه ياد بگيره نه يه سري حفظيات بدرد نخور
اميدوارم همه مون بتونيم هميشه بهترين تصميم ها رو بگيريم. يسنام رو ببوس عزيزم
ستاره زمینی
24 مهر 91 8:27
خیلی عالی افرین نیروانا جون

انشالا موفق باشی گلکم

مرسي عزيزم، محبت دارين
مامان مهبد كوچولو
24 مهر 91 9:21
زنده باد نيرواناي مبتكر و خلاق كه واسه يادگيري ، خودش راه حل ارائه ميده . فريباي مهربانم ممنون از توضيحات كاملي كه راجع به اين پكيج دادي ، چون منم خيلي دلم ميخواست بدونم تراشه هاي الماس دقيقا چيه . يه دنيا مهر و صفا تقديم شما كه ضمن ثبت خاطرات نيروانا جون با حوصله ما رو هم راهنمايي كردين .

قربونت عزيزم،‌ با تمام وجود خوشحال ميشم بتونم كاري براي دوستام و نوگلهاشون انجام بدم. ببوس مهبدجان رو. ايشالا موفق باشين
سارا مامان مايا
24 مهر 91 9:32
روز بخير فريبا جون.واقعا ممنونم از توضيح جامع و كاملت عزيزم.الان خيلي راحت تر ميتونم تصميم بگيرم .منم موافقم كه هر بچه اي روش اموزش خاص و منحصر به فرد خودشو داره .نيرواناي دانشمند منو ببوس.

روزت بخير ساراي عزيزم، خواهش مي كنم. خوشحالم اگه كار مثبتي كرده باشم براي تصميم گيريِ بهتر شما اميدوارم موفق باشي و بهترين تصميم رو براي مايابانو، بانوي مهر اهورايي بگيري. حسابي ببوسش عزيزم رو
مامان خورشيد
24 مهر 91 13:34
خيلي عاليه ولي نمي دونم هميشه اين نگراني برام هست كه نكنه وقتي مدرسه مي رن توي يادگيري اصولي به مشكل بر نخورن. مثلا باباي خورشيد تعريف مي كنه ترم اول كه تو دانشگاه بچه ها فيزيك پايه 1 رو مي گذرونن و باباي خورشيد باهاشون روش حل مسئله رو كار مي كنه چون اكثرا يه فرمول تستي ياد گرفتند و عددها رو مي ذارن تو فرمول و جواب مي گيرن با روشهاي تحليلي حل مسئله مشكل دارن. البته شايد خيلي قابل مقايسه نباشه و اصلا دوست ندارم شما هم مثل من نگران بشين و مطمئنم با تحقيق زياد از اين راه استفاده مي كنيد من فقط دغدغه ام رو گفتم و ممنون مي شم اگه وقت داشتيد يه راهنمايي كوچولو منو بكنيد.
براي نيرواناي گلم روزهاي شادي رو آرزو مي كنم كه به راحتي تموم دنيا رو بخونه.

عزيزم، منم فكر ميكنم مثال شما رو خيلي با آموزش خواندن شايد نشه قياس كرد. اتفاقاً منم توي پاسخ يك از دوستان گفتم كه از مدرسه بخاطر همين كه فقط حفظيات بچه رو زياد ميكنه و مهارت تجزيه، تحليل و حل مسئله رو آموزش نميده، خودم راضي نيستم. شايد بشه بجاي اونهمه سال مدرسه فرستادن، مفيدترين مطالب رو براي زندگي و كلاً مهارت زندگي رو در وقت كمتري آموزش داد،‌ اين البته براي من در حد يه ايده است و هنوز جدي بهش فكر نكردم.
توي اين بسته گفته شده كه واحدهاي سازنده ي زبان كلمه ها هستند،‌ نه حروف. بعنوان مثال حرف "الف" يا "ب" به تنهايي چيزي رو در ذهن تداعي نمي كنند و براي بچه ها قابل تعريف نيستند و همين به خاطر سپردنشون رو مشكل ميكنه، در حاليكه تك تك كلمات براي خودشون يك معنا و مفهوم رو در ذهن تداعي مي كنند و همينه كه چون قدرت تجسم و انس بچه ها با تصوير زياده به همين شكل مي تونن كلمات رو ياد بگيرن. من با اين ايده موافقم. البته هنوز نميدونم چه جوري، نوشتن رو بايد ياد بگيرن و اميدوارم براي اون هم يه راه حل كارشناسانه و كاربردي ابداع شده باشه كه بتونم بيابمش. به هر حال نگراني شمام قابل احترامه دوست عزيزم، حتماً بيشتر تحقيق كن و با آرامش خيال، راهِ‌ درست رو براي خورشيدم اختيار كن،‌و البته يه چيز ديگه اينكه بهترين زمان براي آغاز اين روش رو دو تا دو و نيم سال گفته. پس حتماً براي خورشيدم كه داره پيش دبستاني ميره بايد بپرسي كه صلاح هست شروع كني يا خير؟ فكر كنم شماره هاي تماس آقاي زماني رو هم بتوني گير بياري و مستقيم با خودشون صحبت كني،‌شايد منم بتونم از دوستم برات بپرسم. اگه مايل بودي حتماً بهم بگو. فداي تو. خورشيدم رو ببوس
مامان پارمیس
24 مهر 91 18:28
برای نیروانای عزیز آرزوی موفقیت میکنم. من با این روش بسیار موافقم. این روش تو همه کشورای دنیا واسه یاد گیری خواندن به کار میره یعنی از کل به جز میرن. همون طور که گفتید حروف به تنهایی قابل تعریف نیستن. به امید داشتن تحول بنیادین در آموزش و پروش کشورمون.

ممنونم خاله ي مهربونم. من براي شما و پارميس نازنين بهترين آرزوها رو دارم. خوشحالم كه باهام موافقين و منم براي آموزش و پرورش كشورمون واقعاً‌يه تحول بزرگ آرزو دارم نه از اين شكلها كه هر سال ميبينيم،‌يه كلاس از اينور كم بشه اونو زياد بشه، شل بشه، سفت بشه و .... و البته تا اونموقع بايد هر كاري از دستمون مياد خودمون برا جيگرگوشه هامون انجام بديم،‌ چون كودكيِ اونا برنميگرده و ما شديداً مسئوليم. ميبوسمتون عزيزاي من
مامان پارمیس
24 مهر 91 18:38
راستی فریبا جون فلش کارتهای تراشه های الماس تصویر ندارن؟ فقط نوشته ان؟

نه عزيزم، فقط نوشته هستند و فكر كنم تفاوت عمده شون با فلش كارتهاي "با ما"‌كه همينطور اجمالي توي نمايشگاه ديدم، همين باشه. به نظر من وقتي تأكيد روي خوندنِ كلمه باشه، وجود تصوير، گمراهي و ابهام مياره مگه اينكه واقعاً كودك خيلي كوچيك باشه و هنوز نتونه تصوير رو همون لحظه،‌ مجسم كنه. بايد بيشتر بخونيم ببينيم فرقش چيه. نيروانا چون مفهوم كلمه رو ميشناخت به تصوير نيازي نبود ولي حتماً لازمه بيشتر تحقيق كني براي پارميسِ عزيزم. موفق باشين. ميبوسمتون
مهرانه مامان مهرسا
24 مهر 91 19:08
سلام عزيزم چطوري نيرواناي نازنين چطوره؟

سلام دوست نازنينم،‌ما خوبيم، ببخش خيلي وقته بهت سر نزدم. حتماً‌ ميام پيشتون. مهرساي گلم چطوره؟ ببوسش حسابي
خاله ی نیایش جون
25 مهر 91 0:55
سلام
چه جالب
آفرین به نیروانا خانوم با استعداد
ممنونم از حضور گرمتون فریبا جون
خوشحالم کردید . با آرزوی موفقیت همیشگی برای شما و نیروانا جون .خوش باشید همیشه


سلام خاله گلي، سپاسگزار مهرت هستيم خاله جون، همه جوره. شاديت آرزومونه هميشه. پاينده باشين
مامان خورشيد
25 مهر 91 11:20
ممنون از راهنمايي خوبت عزيز دلم. منهم برا همون زمان خورشيد اين مسئله رو داشتم چون اونوقت نه تراشه هاي الماس ولي تو برنامه هاي آموزشي ديده بودم كه ميشه اينجوري به بچه ها آموزش داد و منم بخاطر تازه بودن اين روشها دنبالش نرفتم و الان كه ديگه برا خورشيد گذشته ولي چون فكر كردم شايد دغدغه مامان ديگه ايي هم باشه از شما كه مي دونم همه چي رو با تفكر و دقيق انتخاب مي كنيد بپرسم تا ديگرون هم از جواب كامل و مفيد شما استفاده كنن. روي ماهتون رو مي بوسم و ممنون از وقتي كه برامون گذاشتيد.

خيلي ماهي مامانِ خورشيد عزيزم، كاملاً بجا عمل كردي و خب حق با شماست گلم، اونموقع ها فقط حرف و آوازي از دور بود و حالا خيلي در دسترس شده و اقسام روشها و البته اميدواريم كه پايان خوشي داشته باشن. از اينهمه محبتت كه براي همه ي مامانها دغدغه داري ممنونم. مطمئنم كه خورشيد درخشان تو هم به زيباترين شكلي دنيا رو ميخونه، اون يه پا خودش خورشيده و نيازي نداره كه مث الماس تراشيده بشه تا بدرخشه. ببوس عالمتابم رو
مامان بردیا
25 مهر 91 14:18
خیییییلی عالی بود فریبا جان. ممنون از توضیحات کامل و خوبت. خسته نباشی. نیروانای عزیزم امییدوارم همیشه بدرخشی و بهترینها از آن تو باشه گلم

قربون محبتت عزيزم. براي شمام موفقيتهاي بزرگ آرزو دارم‌
مامان زهرا
25 مهر 91 14:19
مرسی از راهنمایی خوبت
من برای یاد دادن زبان فارسی به دخترم به اینها احتیاج دارم
درمورد زبان انگلیسی خیلی خوب با اینترنت و نوشتن و غیره پیش رفتیم
الان ما هم در حال پروژه کلمه خوانی و جمله سازی هستیم

قربونت عزيزم. خيلي خيلي آرزو ميكنم براي شمام استفاده از اين بسته ي آموزشي كارساز و مفيد باشه. زهراي عزيزم رو ببوس.
مامان آناهيتا
29 مهر 91 7:42
من واسه اين پست، نظر گذاشته بودم ولي نمي دونم چي شده!!!!؟؟؟؟؟
اشكال نداره دوباره مي نويسم:
نيرواناي نازم، چقد خوشحال ميشم پيشرفت هاي تو رو مي بينم عزيز دلم. الهي هميشه شاهد پيشرفت هاي عظيمت باشيم.
منم بايد يه پست در اين باره بنويسم.

سلام،‌واقعاً؟!؟! ولي نرسيده بود عزيزم. حيف
ممنونم كه بازم وقت گذاشتي زينب جونم. شما خيلي خيلي براي ما عزيزين. مرسي از بودنتون و اينهمه صميميت. ما هم هميشه پيشرفتهاي آناهيتاي نازنين برامون لذتبخشه. پيشرفت اين فرشته ها رو مو به مو ديدن واقعاً بزرگترين درس خداشناسيه. ميبوسيمتون. به ما سر بزنين لطفاً
حتماً بنويس، خيلي دلم ميخواد تجربه ي تو و آناهيتا رو هم در اين زمينه بخونم و بدونم
احمد زمانی
18 آذر 91 19:33
سلام
از گوگل اینجا رو دیدم ،
دقت نظر ، علاقه و اشتیاقتون متحیرم کرد .کل مطلب رو خوندم .برام خیلی جالب بود .بحث های جدی تر اینجا
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=5414&PageNumber=46
مطرح شده ، خوشحال می شیم بیایین .

براي من افتخار بزرگيه جناب آقاي زماني عزيز، مني كه هميشه دنبال اين بودم با خودتون ارتباط برقرار كنم و تجربه م رو بهتون بگم. حالا ميبينم بسمت ما فراخوانده شدين و اين بسي مباهاته برام. خدمتتون رسيدم و در ني ني سايت هم لينك اين تجربه م رو گذاشتم. باعث دلگرمي من شدين و اينكه با جديت و عشق بيشتري كلمه بازي رو ادامه بدم. بسيار ممنونم و اميدوارم روزي با اشتياق فراوان خبر باسواد شدن و تواناييهاي بيشتر نيروانا رو در امر خواندن منتشر كنم. به اميد اونروز
مامان رومینا
18 دی 91 11:34
خصوصی

ميخونم عزيزم و حتماً خدمت ميرسم. فدات