نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

پي نوشت ِ روزشمار مهد

1391/5/25 14:19
نویسنده : مامان فريبا
5,388 بازدید
اشتراک گذاری

با خانوم روانشناسمون تماس گرفتم و عينِ متنِ روزشمار مهد رو بهش دادم و اونم در نهايت مهربوني و لطف، چندبار خوند و بهم زنگ زد و اينا رو گفت:

اگه نميشناختمتون يه انتقاد و دعواي حسابي باهاتون ميكردم با اين رفتارهايي كه بروز دادين.

اول خودت و حامد به اين نتيجه برسين كه اين تنها راه ممكنه كه در پيش دارين: فرستادن نيروانا به مهد و خودتون با اين مسئله كنار بيايين. شما با آگاهي كامل از نقصانهاي مهد توي اين محيط بايد تمام تمركزتون روي اين باشه كه : داريم تلاش مي كنيم تأثير رفتارهاي بَدِ مهد رو كم كنيم.

دوم نيروانا الان گيجه و چون از دنياي كوچيك و محدودِ خودش پا به دنياي بزرگتري با تنوع رفتار بچه ها و مربيا گذاشته مدام در حال تجزيه و تحليل اونچه كه ميبينه با اونچه كه ياد گرفته هست. شما بايد بهش فرصت بدين كه در آرامش به اين تجزيه و تحليل بپردازه و به نتيجه ي درست برسه. چيزي كه نيروانا الان بهش نياز داره بي توجهيِ فعال هست نه محروميت زمانمند. نهايتاً يه موضوع رو تا 5 بار بهش يادآوري كنين و اگه نتيجه نداد از محروميت زمانمند استفاده كنين.

سوم اينكه اصرار نداشته باشين هر چي توي مهد اتفاق افتاده رو توضيح بده. هر چي خودش خواست و گفت خوبه. 

چهارم اينكه خودتون مدام با مربي مستقيمش در تماس و تعامل باشين و هر چي كه فكر ميكنين درسته و اونطور بايد باشه رو با احترام بهشون بگين. اونا از نظرات شما استقبال ميكنن. دليل رفتارهاي اشتباهشونم اينه كه شايد يه مادرِ‌ِ ديگه ازشون اونطوري خواسته و اونام همين نسخه رو برا بقيه به كار ميبرن. همه ش هم با اين عبارت شروع كنين كه "دوست دارم بچه م ..." (مثلاً تميز باشه، لباسش اينجوري باشه، غذاش اينجوري باشه ...)

و آخر اينكه همه ي مهدهاي موجود (3 تا بيشتر نيستن) رو امتحان كنين. هر كدوم 2 هفته و نه بيشتر كه عادت كنه. در نهايت هم تصميم گيري و انتخاب رو بذارين به عهده ي خودِ نيروانا. اونه كه بايد توي مهد احساس شادي و راحتي كنه. فقط اگر مهدكودكي رو انتخاب كرد كه به يه دليل خيلي موجه، شما ردش ميكنين نظر خودتون رو اعمال كنين و دليلش رو هم به نيروانا توضيح بدين.

با يه دنيا سپاس از همه ي لطفي كه بي شائبه نثارم شد از تعهد و عشق خانوم روانشناس، باهاش خداحافظي كردم و اين مژده ي خوب رو گرفتم كه برگزاري دوره ي فرزندپروري براي مربيان مهدكودك هم در فرآيند نامه نگاري و گذروندنِ مراحل اداريشه. خدا همه ي اونايي كه با تماماخلاصشون براي پرورش فرزندانمون همت ميكنن، محكم توي دستاي خودش نگه داره.

---------------------------------------------------------------------------------------------------

اين دو تا رفتاري رو كه از دوره ي فرزندپروري ياد گرفتم و توي متن، عنوانشون كردم يه توضيح كوچولو ميدم:

محروميت زمان مند همان قهرِ زمان مند شده است. كه عبارتست از يك وقفه ي مختصر در فعاليتهاي كودك شما و به معناي محروم كردن كودك از پاداشها، تقويت ها، توجه و فعاليت جالب براي اوست. اجازه نميدهد كودك شما را كنترل كند. كمترين انرژي را از شما ميگيرد و جايي براي بحث و بگو مگو نميگذارد. روش انجام آن بسيار مهم است.

بي توجهي فعال عدم توجه با حفظ خونسردي به كاريست كه كودك براي جلب توجه و برخلاف آنچه صحيح است انجام ميدهد مثلاً نق زدن. انگار كه اصلاً رفتاري از وي مشاهده نميشود و شما سرگرم كارِ خودت باشي.

خيلي دنبال فايلهايي كه از خانوم روانشناس گرفتم توي سيستم محل كارم گشتم. ظاهراً اينجا ندارمشون. اگه پيداشون كردم همينجا ميذارم تا توضيحات بيشتر از فرزندپروري طبق قولي كه قبلاً هم داده بودم به تو و به دوستاي عزيزم هديه كنم.

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان نیایش
25 مرداد 91 14:47
هر دو رفتاری رو که از دوره فرزند پروری توضیح دادی تا همین حد انجامشون داده بودم فقط در مورد بی توجهی فعال خیلی موفق نبودم چون هر چی بی توجهی ام رو بعضی اوقت ادامه می دادم نق زدن تموم نمیشد بازم ولی بعضی وقتا واقعا جواب میداد فکر میکنم همین که گفتی روش انجامش خیلی مهمه واقعا هم مهمه که بیشتر بدونیم ممنونم از توضیحاتت استفاده کردم البته اگه باز تر بشه که خیلی بهتره ممنون میشم باز هم ما رو در جریان بذاری کمک میکنه به هممون برات آرزوی بهترین ها رو دارم و برای نیروانای گلم دوستتون دارم

آره عزيزم، حتماً. خدا كنه تا خونه ميرسم يادم نره اون فايل رو پيدا كنم. البته دفترچه يادداشت خودم هست ولي تايپش از وقتِ من ميزنه بالا. امروز كه نگاهش ميكنم ميبينم چقدر يادم رفته مطالبشو و بايد دوباره بخونم. شايد اين كج خلقياي اين روزام رو اگه مطالب يادم بود بروز نميدادم. در هر صورت يادِ اين حرف مؤكدِ خانوم مؤمن پور افتادم كه : فرزندپروري يه كارِ مادام العمرِ‌ِ بيست و چهار ساعته ي تمام عياره. و هيچ وقت تعطيلي نداره. خدا كنه كم نياريم بايد دوباره شروع كنم به خوندن و مرور. بازم همراهتون ميكنم دوستاي نازنينم

الهه مامان یسنا
25 مرداد 91 17:03
سلام هر دو متن رو خوندم . با این اوصاف دارم کم کم بی خیال مهد رفتن یسنا میشم. چون من که خونه هستم چکاریه هان؟ نمیدونم از یه طرف هم همه میگن مهد رفتن واسه بچه ها خوبه البته از 3 سالگی. من که هنوز درگیرم امیدوارم شما هم بتونید بهترین رو واسه نیروانا انتخاب کنید. این محرومیت زمان مند خیلی جواب میده من که خیلی راضیم ولی بی توجهی فعال رو همیشه موفق نبودم. البته اسمش رو نمیدونستم ولی انجامش میدادم. ممنون میشم بحثهای روانشناسی رو که داری در اختیار من هم بذاری.میگم چطوره یه وبلاگ مخصوص همین کار راه بندازی میدونم که خیلی ها استقبال میکنن


آره عزيزم،‌مهد خوبه و همونطور كه ميگي از سه سالگي. فقط تا ميتوني درونيات يسنا رو قبل از فرستادن به مهد محكم كن تا هر موجي هم كه بياد اونو با خودش نبره. ما كه نميتونيم تا آخر عمر با بچه مون باشيم. اونكه باهاشه وجدان و شاكله ي تربيتيشه كه ما مسئول شكل دادنش هستيم. تا بتونم چيزايي رو كه بهم گفتن و ياد گرفتم يا حتي بعضياش رو فراموش كردم در اختيار همه ي دوستاي عزيزم ميذارم ولي فكر نكنم بتنم از پسِ يه وبلاگِ ديگه برآم خواهر. خدا به همه قوت بده ايشالا
مامانی درسا
26 مرداد 91 2:27
وای مامان نوشتن این پست نه فقط برای آینده نیروانا لازمه که یه کلاس درس واسه ما بود عزیزم ..... پست جالبی بود ممنون نیروانای گلمو ببوس


خوشحالم عزيزم كه براتون مفيد بوده. اميدوارم هميشه تندرست و موفق باشين. درساجون رو ببوسين
مامان نیایش
26 مرداد 91 15:48
موفق باشی گلم ممنون از لطفت و همراهی ات و راهنمایی ات دوستتون دارم


قربونت عزيزم. نيايشم رو حسابي بنواز. مام دوسِتون داريم
مامان آرشیدا کوچولو
27 مرداد 91 13:51
مامانی چقدر تربیت درست بچه ها سخته
منو بگو که فکر میکردم بچه داری آسونه


سخته ولي شيرينه. اميدوارم همه توي اين كارِِ سخت، موفق باشن و سربلند از اين امتحانِ طويل المدت بَر بيان. نگران نباش عزيزم
زینب
28 مرداد 91 9:43
این توضیحات خیلی عالی و کامل بود مرسی و مرسی از خانم روانشناس


خواهش ميكنم عزيزم. مرسي كه توجه كردي
مامانی درسا
29 مرداد 91 2:38
مامانی فریبا عیدتون مبارک انشاالله همیشه خوش باشین ...... دخترمو خیلی خیلی ببوس

عيد شمام مبارك عزيزم. هميشه براي شما شادي آرزو دارم. درساجون رو ببوس ، نوگل يكساله ي نازم رو
مامان آندیا
30 مرداد 91 12:25
جالب بود مرسی از راهنمای ات واقعا سخته ولی شیرین دختر گلمونو ببوس راستی مامانی ما آپیم


قربنت خاله جون، همينطوره. خدمت رسيدم عزيزم. ببوس آنديام رو
مامان پارمیس
30 مرداد 91 23:36
بسیار عالی بود. ممنون که اطلاعاتتون رو در اختیار ما هم میذارید. امیدوارم بهترین واستون پیش بیاد و نیروانای عزیز هم راضی باشه. میشه لطفا یکی از کتابهای تربیت کودکان که به نظرتون کاربردی تره رو بهم معرفی کنید؟


سلام عزيزم، اختيار دارين. مرسي به شما كه منو ميخوني و بهم لطف داري. براي سؤالي كه پرسيده بودي:
يكسري كتاب هست با عنوان كلي رشد كودك‌ كه از تولد تا شش ماهگي، شش تا دوازده ماهگي،‌ يك تا دو سالگي و دو تا سه سالگي رو داره از سري كتابهاي جانسون(Johnson's) و به نظرم همه شون ترجمه ي خانم فاطمه صهباست. من از فروشگاه ني ني سايت خريده بودم ولي اخيراً از فروشگاه نشر پيدايش و آدينه بوك تونستم اينترنتي گير بيارم، اينا ويژگيهاي كودك توي هر سن رو شرح ميده و وسايل و اسباب بازيهايي كه به رشد و تقويت مهارتهاش كمك ميكنه نام ميبره. خيلي هم مختصر و مفيده. اما سي دي هاي دكتر فرهنگ هلاكويي رو من از وقتي حامله بودم گوش ميكردم. خيلي بهم كمك كرد و راهگشا بود. اصلاً انگار پايه ي رفتارها و برخوردهايي كه باهاش ميكنيم از اونجاست. بعد از اون كتاب "وقتي كودكتان ميگويد نه، چگونه او را باخود همراه كنيد" رو خوندم نوشته ي جري ويكف. همين عنوان رو توي گوگل بزني يه عالمه فروشگاه مياد براي خريد اينترنتي. اين كتاب هم خيلي عالي بود براي حدود 2 تا 3 سال كه بچه ها لجبازي ميكنن. اخيراً هم مامان حسناجون يه كتاب معرفي كرد خريدم به اسم "مادر كافي" نوشته ي جوفراست. اينم به نظرم شبيه همين كتاب اولي هست كه برات نوشتم ولي خب خودم هنوز نخوندمش. عنوانش خيلي تأمل برانگيزه و من مقدمه ش رو خوندم قشنگ بود و توضيح داده بود كه چرا مادرِ كافي؟! راستي كتاب دوره ِ فرزندپروري هم خيلي كاربرديه ولي بعد از سن دو سال با عنوان "SOS كمك براي والدين". به نظرم اول از همه مادرِ كافي رو بخون، انگار بروزتر از بقيه باشه. و بعد توصيه ميكنم همه شون رو بخوني. و اميدوارم بتوني يه پارميس نازنين پرورش بدي عزيزم. كمكِ ديگه اي ازم بر مي اومد بگو. ببوس فرشته ي نازم رو
مامان آناهيتا
31 مرداد 91 11:28
آخيش اين پست رو كه خوندم آروم تر شدم. من با همه اين توضيحات موافقم. مخصوصا اوليش. مي دونم علت خط و نشون كشيدناتون بيشتر براي اينه كه فرك مي كنيد ممكنه دو سال و... زحمتتون كه براي پرورش روح اين گل دخمل صرف كرديد هدر بره با رفتن در محيط مهد كودك. ولي اين رو هم در نظر بگير عزيزم كه چه لذتي داره وقتي نيروانا به خاله ق يا ل بگه اين كه مي گيد بده و مطمئنا هم ميگه. فريبا جان، بين تربيت خانواده و فرهنگ جامعه و تربيت مدارس خيلي تناقضه. متاسفانه. خيلي ها بخاطر اين تناقضي كه وجود داره حاضر نيستن بچه دار شن. ولي من معتقدم اونقدري كه پدر و مادر روي بچه تاثير ميزارن و بچه از اونا الگو مي گيره هيچ فردي نمي تونه تاثير گزار باشه. كاش ما خوب باشيم كه بتونيم انسان هايي با لطافت بالاي روح و رواني پرورش بديم و در اين شكي نيست كه نيروانا با وجود تو و باباش به نيرواناي واقعي خواهد رسيد.

فدات شم زينبم. دقيقاً‌ دارم به اين يقين ميرسم كه هيچي مهمتر و ماناتر از تربيت پدر و مادر نيست. و از اين بابت خيالم راحت شده. خدايا شكرت. كمك كن بعد از اينم بتونيم هر چه توان داريم براي رسيدنِ نيروانا به نيروانا بكار بگيريم. ممنون از تو زينبِ مهربونم با دلگرميِ قشنگت. ببوس آناهيتام رو. دلم براتون تنگ شده حسابي
مامان پارمیس
31 مرداد 91 12:04
مرسی عزیزم. سی دی های دکتر هلاکویی رو مدتیه شروع کردم به گوش دادن. جو فراست رو هم میشناسم. تو یکی از شبکه ها فیلمشو دیدم. حتما کتابها رو تهیه میکنم. از راهنماییتون بسیار متشکرم.آشنایی و ارتباط با شما یکی از اتفاقای خوب زندگیمه.مرسی

عاليه عزيزم. خوشحالم كه موج مثبت خوبي بين ماماناي فهيمِ نسلمون در جريانه و دغدغه ي قشنگي براي هرچه بهتر بالندگيِ نوگلهاشون دارن. قطعاً دوستي با شما هم براي من يكي از زيباترين اتفاقات زندگيمه. پارميس نازنين رو ببوس. فداتون
الهه مامان یسنا
31 مرداد 91 20:13
سلام فریبا جونم. خوبی قبلا یه کتاب بهم معرفی کرده بودی به نام راهنمای والدین sos
یه مدت دنبالش بودم پیدا نکردم حالا میخوام اینترنتی بخرم یه جا پیدا کردم ببین خودشه اگه زحمتی نیست این لینکشه
http://www.atiehclub.com/shop/product.php?id_product=24

سلام عزيزم،‌ آره خودِ خودشه. چه خوب. موفق باشي عزيزم.
مامان احسان (معصومه)
1 شهریور 91 8:42
سلام فریبا جان ممنون از لطفتون به احسان .عزیزم پرسیده بودید رفتارش بعد از رفتن به مهد چطوریه باید بگم من که تا حدودی راضیم چون با خودم میبرم و میارمش احساس خوبی داره چون محل کار من از محل زندگیمون یک ساعتی فاصله داره و وقتی احسان پیش مامانم میموند 6 صبح میبردش و 6 بعد از تحویلش میگرفتم برای همین خیلی ناراحتش بودم اون هم خیلی دلتنگ من بود ولی الان با اینکه خیلی خسته میشیم هر دومون و تازه از مهد هم اونقدرها که باید راضی نیستم ولی همین که کنار خودمه حس خوبی دارم ولی از روزی که رفته مهد هم گاهی خودشو خیس میکنه که قبلا اصلا این کار رو نمیکرد هم غذا نمیخوره و این دو موضوع اعصابم رو بهم ریخته امیدوارم خدا کمکمون کنه نیروانای گلم رو ببوسراستی ما چرا توی لینک دوستان نیستیم


سلام معصومه ي عزيزم،‌اول از آخر، تو رو خدا ببخشيد، راست ميگي. من صبح ديدم نيرواناي ما به اسم نيروانا خانوم لينك شده توي دوستاي احسان جان، هي توي شيش و هشت بودم كه آيا احسان رو لينك كردم يا نه تا اينكه چون سرِ كارم هي از سرِ يه موضوع ميپرم يه موضوع ديگه. امروز هم كه مديرمون اول وقت اومد اتاقمون كلاً اين شاخه اون شاخه ام. خيلي ببخش عزيزم. همين الان به جمع دوستاي نيروانام مي پيوندونمتون قربونت برم.
برات آرزوهاي خوب دارم و اينكه احسان جان با شرايط جديدش خوب كنار بياد. اضطرابِ ما هميشه كارا رو بدتر ميكنه. منم هي به خودم ميگم آرو باش، به تو هم ميگم عزيزم. توكل به خدا. ميبوسمتون

الهه مامان یسنا
2 شهریور 91 2:38
خصوصی
مامان آرینا
2 شهریور 91 11:20
سلام مامان خوب نیروانای کوچولو. خیلی لذت بردم از خوندن مطالب وبلاگتون. از اینکه برای تربیت کوچولوتون از مسایل روانشناسی کمک می گیرید. من هم تمام مدت در حال کنکاش کارهای دخترم هستم. سی دی های دکتر هلاکویی در رابطه با رشد و تربیت کودک خیلی کمکم می کنه. ولی اگه می تونستم مثل شما به یه روانشناس هم ارتباط مستقیم داشته باشم خیلی خوب می شد.
ولی وقت مرتب مطبشون رفتن رو ندارم و مشاور تلفنی هم پیدا نکرم. فکر کنم شما کرمان باشید، درسته؟
این مهدکودک هم شده مشکلی، نزدیک به 50 تا مهد دور و نزدیک رو سر زدم ولی یکی از یکی بدتر. یکی رو که خیلی ازش تعریف می کردن انتخاب کردم که الان 10 ماهه تو نوبتم شاید 2 ماه دیگه نوبتون بشه که تازه اول مشکلاته. اگه دخملی خوشش نیاد که واویلاس.
سرتون رو درد آوردم ولی احساس کردم می شه با شما درد و دل کرد آخه به هرکی میگم بهم میگه تو خیلی حساسی این همه بچه چطور بزرگ میشن اگه همه مثل تو باشن که یدونه رو هم نی شه بزرگ کرد.
نیروانای عسلی رو می بوسم


سلام مامان آريناي عزيزم، خيلي از آشنايي باهات خوشوقتم. اينكه يه مامانِ گلي مثل تو اينهمه دغدغه ي پرورش نهالشو داره خيلي ارزشمنده، بهت تبريك ميگم. متأسفانه توي جامعه ي ما به كارهاي كارشناسي خيلي اهميتي داده نميشه و توي فرهنگ ما نقطه هاي غلط زيادي هست كه ميتونيم با كمك هم و دست به دست هم درستشون كنيم. براي همينه كه اين دغدغه هاي ما براي خيليا وسواس تلقي ميشه. چه اشكال داره كه آدم بجاي اينكه به كميت و تعداد بچه هاش فكر كنه به فكر بالا بردن كيفيت باشه. من خودم ترجيح ميدم اين امانتي رو كه خدا بهم داده، همين يكي رو خوب پرورش بدم و نگران بالندگي درستِ همين يكي باشم تا اينكه بخوام فكر كنم اگه اينهمه وقت صرف اين بچه م بشه پس .... ما همديگه رو ميفهميم و اين خيلي قشنگه. من توي اين فضاي مجازي اينقدر مامانِ‌ فهيم و پر دغدغه براي بچه ش ديدم كه باور دارم نسل بعد از ما نسل خوبتري از كار درمياد و اگه به بچه هامون هم ياد بديم خوب پرورش دادن رو، كم كم فرهنگمون هم اصلاح ميشه. پس با اراده و پشتكار به پيش ميريم.
گلم من ساكن سرچشمه ام و آخر هفته ها ميرم كرمان. اگه هم دير جواب كامنت پرمهرت رو ميدم بخاطر همينه. من نميدونستم مهدهايي توي كرمان هست كه اينجوري بايد توي نوبت باشي براي ثبت نام!!!؟؟؟ خيلي جالبه. اما يه چيزي بگم عزيزم كه خانوم روانشناسمون هم روش خيلي تأكيد داره و اون خلوت بودنِ مهدكودكه. به اين نكته هم توجه داشته باش. بازم با هم در تماس باشيم. با افتخار به جمع دوستاي نيروانام ميپيوندمتون.

مامان حسني
6 شهریور 91 8:15
فريباي گلم سلام ببخش كه ديربه ديرميام چون كامپيوتردرست شدولي نتمون قطعه
با خوندن اين پستا نگران شدم اخه حسني تاحالا پيش مامانم بوده وبراي مسايل تربيتيش خيلي خوب رشدكرده اون پست معجزه دوم تير يادته خواهرم يه مسافرتوراه داره انشالله به همين خاطر مي خوام تا قبل ازاومدنش حسني رابذارم مهد كه فكرنكنه به خاطر اومدن ني ني اوازمحبت خانواده ام محروم شده ولي خيلي نگرانم خيييييلللللييييي
مي دوني بچه داداشم هم كه دوماه فقط از حسني بزرگتره مي ره مهد وبه زور ميارنش خونه وخيلي دوست داره ولي تفاوت قضيه اينه كه بچه هايي كه فوق العاده شيطون هستن وزيادكاري به خوب وبدبودن مسائل ندارن مهد جايي براي تخليه انرژيشونه واسه همين اونجا رادوست دارن اونا فقط مي خوان با همسن اهشون بازي كنن وكاري ندارن كه كي چه كاربدي مي كنه چه كارخوبي وبچه هايي كه احساسي ترهستن وخوب وبد رادرست اموزش ديدن تعامل بابچه هارا زيرنظر مي گيرن ورفتاراونا را تجزيه وتحليل مي كنن (ما هروقت پارك يا يه جاي جمعي ميريم حسني به همه گيرميده چرا اينكارروكرد زشته بده اگه كاربدبكنه مثلا مريض ميشه و.....) براي اين بچه ها مهد پرازتناقضه ومن ازهمين نگرانم كه نكنه زحمت اين دوسال واندي من ومامانم به بادبره ويه دخترمودب وشيرين زبون بشه بي ادب وپررو
با مطالب خانوم روانشناس تا حدي اروم شدم ولي هنوز ته دلم استرس دارم


سلام عزيزم، نگرانيت رو كم كن و بهترين راه چاره رو پيدا كن. بعضي از نگرانيهاي ما بيمورده. خودت كه كتاب مادر كافي رو بهمون پيشنهاد دادي بخونيم عزيزم. به اميد خدا و با درايتِ هر چه تمامتر بهترين مهد رو براي حسنا پيدا ميكني. من مطمئنم. ببوسش
مامان خورشید
21 شهریور 91 14:47
منم موافق هستم. چون خیلی از ماها توی مدارس شلوغ و پر ازدحام درس خوندیم و از همه قشر و سطح فکری دور و برمون بودند و لزوما بد نشدیم و من فکر می کنم علتش ارتباط با خانواده است. خیلی خانواده ها وقتی بچه ها رو مهد می زارن ارتباطشون با اونا خیلی کم میشه و همه چی رو به عهده مربی می زارن و خب مطمئنن بچه جوری که مربی هست تربیت میشه. یه نمونه اش مامانی بود که دختر 1/5 اش مهد خورشید میومد و میدیدم به مربی ها پول اضا فه تر میده تا بچه رو تا 7 نگه دارن و وقتی دیگه حسابی خسته شد مامانش بیاد دنبالش.
بهر حال مربی ها هم انسانن و اشتباه دارن با تعامل میشه خیلی مشکلات رو حل کرد.

چه دنياي رنگارنگي داريم، نه؟!