مهدكودك پاندايي با طعم شيرين نيايش و برق نگاه زهره
از اول سفرمون ميرم آخر سفرمون تا زيباترين خاطرات رو با هم داشته باشي و دوستاي عزيزم هم راحت تر ارتباط برقرار كنن.
دو تا سفر قبليمون به مشهد يه جايي رو با پيشنهاد عموحميد مهربون و خاله رويا (عروس و داماد عزيز) كشف كرده بوديم كه در هر حالتي و زماني بردن اسمش به وجدت مي آورد و اگه بيقرار بودي آرومت ميكرد: كلوپ پاندا
اين بار هم براي اينكه تو شلوغيا و برو بياهاي قبل و بعد از عروسي، از شادي و تفريح تو غافل نشيم، توي وقتاي اضافه ي سر ظهر و بعد از ظهر كه نميشد به كار ديگه اي رسيد ميدويديم سمت كلوپ پاندا كه سركارخانوم اسمش رو گذاشتين: مهدكودك پاندايي!!! و خيلي هم مناسبه اين اسم گذاريت. بقول باباي نيايش يه مهدكودكه كه مامان و باباها هم ميتونن با بچه هاشون توش وارد بشن و بسپرنشون به دست خاله ها و خودشون آروم يه گوشه بشينن، بازي و شادي جيگرگوشه هاشونو ببينن يا اينكه توي اين شاديا همراهشون باشن و بازم لذت ببرن. وسايل و جاهاي بازي همه جوره ايمنه و به ندرت ميشه روي نقطه اي دست گذاشت كه رعايت رفاه و آسايش مراجعين نشده باشه. خلاصه پايگاه خوشگذروني دِنجيه.
اما اينبار رفتن به كلوپ پاندا به قصد تازه كردن ديداري كه سرشار از خاطره ي خوش بود بيشتر هيجان داشت. زيبايي اين روايت رو وامدار قلم زيباي زهره ي عزيزم هستم. نگاه پر مهرتون رو به سمت وبلاگ نيايش، قشنگ ترين بهانه ي زندگيسوق ميدم تا جان كلام رو از زبان زهره جانم بشنوين. دوسِتون دارم.
---------------------------------------------------------------------------------------------
پي نوشت: راستي ميدونين الان تو كامپيوترم چي ديدم؟!!!
عكسي رو كه از صفحه دسك تاپ روزي كه نيروانا و نيايش با هم توي ويترين ني ني وبلاگ رفته بودن و اونموقع من هيچ آشنايي با زهره نداشتم!!! شايدم اصلاً از اونموقع بود كه شروع به خوندن زهره و نيايش كردم يا شايدم زودتر؟ درست يادم نيست. فقط ميدونم كه هميشه خوندنشون رو دوست داشتم. اصلاً يادم نبود كه يه روزي نيروانا و نيايش با هم توي ويترين ني ني وبلاگ بودن و يه روزي اين اتفاق افتاده و امروز كه داشتم بك آپ ها و عكساي نيروانا مربوط به ني ني وبلاگ رو ميديدم يهو اين عكس رو ديدم. ببين چه دنياي قشنگي داريم پر از رابطه هاي زيبا و شگفت انگيز!!! كافيه اراده كني كجا باشي و چي بخواهي. به نظرم اونروزام اراده كرده بوديم يه روزي اينا پيش هم باشن و شد. الهي هميشه براي هم آرزوهاي قشنگ تجسم كنيم و تحقق بخشيدنشون رو جشن بگيريم.
هاله جون منتظر اون ايوونم و ترمه ;)