نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

قد میکشی به روی سینه ی من، مادرت زمین

1391/1/21 10:29
نویسنده : مامان فريبا
4,102 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقتيه از پيشرفت هاي خارق العاده ت ننوشتم. كارايي كه ميكني و حرفايي كه چشمامونو از شدت تعجب گرد و قلمبه ميكنه. اصطلاحات بامزه اي كه نميدونيم از كجا چاقيدي (به گويش كرمان به معني در ربودن چيزي، مثلاً توپ رو تو هوا چاقيدن). قر و عشوه هاي وقت صحبت كردن و زبان بدنت كه عجيب شيرينه و با شيرين زبونيات كاملاً همخوني داره. چسبيدنات به من و عشقولانه هاي مادر و دختري و چه بسا بيشتر از اون پدر و دختري. ماشين برقي سواري و تبحرت تو گازدادن و تعويض دنده و چرخوندن فرمون. سوار اسب چوبيت پيتيكو كردن و جيغ و هوراهاي شاد بچه گانه. بپر بپرهاي جفت پا و دستا تو هوا بالا هنگام سر خوردن از سرسره. نصايح مادرانه به عروسكات و شركت دادنشون تو سرسره بازي و بپر بپر با گوزن و ماشين و اسب سواري. مث خانوم باجي ها چادر سر كردن و ني ني بغل گرفتن يا نمازخوندناي شلنگ تخته اي با سجده هاي دراز به دراز كف اتاق. بازيهاي خيالي و در رأس اون خانوم مُلَم (معلم) خيالي كه هي بهش زنگ ميزني و باهاش صحبت ميكني و وقتي ميگه باهات كار داره كيف و دفترت رو ورميداري ميري مدرسه. حيووناي قشنگت كه باهاشون عالمي داري. پا تو كفش من كردنهات. دست تو كيف من كردنهات. به محض اينكه رو مبل ميشينم و پاهامو رو هم ميگردونم نشستنات روي پام كه الاكلنگ بازي كني اونم الاكلنگ تون توني (اين اصطلاحيه كه كاملاً اختراع خودته). مسواك زدناي شبونه ت كه چند روزيه بدليل خاطره ي بد خميردندونش با چالش روبرو شده. دست و صورت خشك كردنت با حوله ت كه ميدوني جاش كجاست. اظهار نظركردنات در مورد شكل و قيافه ي هر چيز و هر كس و اينكه اين قيافه ش زشته، اون ترسناكه، اين خوب نيست، اون بامزه ست. ذوق كردن از شنيدن هر كلمه و اصطلاح جديدي كه ميشنوي و گفتن اينكه چه با مزه ست با آب و تاب زياد. اعتماد بنفس زيادت در مورد خودت و هر چيزي كه بهت تعلق داره و هي تعريف و تمجيد از اون. فهميدن مفاهيم نظم و ترتيب، محروميت زمان مند(مربوط به فرزندپروريه كه قول دادم يه روز ازش بنويسم و هنوز ننوشتم)، شادي و غمي كه حتي از نگاه هم ميفهمي و به محض اينكه ساكت ميشم و فقط تو فكر ميرم ازم ميپرسي مامان ناراحتي؟، رابطه هاي خويشاوندي مثلاً كي مامان كيه، باباي كيه، بچه ي كيه؟ باز و بسته كردن زيپ كيفها اونم در جهت رسيدن به وسايل بازي خودت يا آرايش من! گرفتن و پرتاب توپ. چيدن و رديف كردن همه ي چيزاي از يك نوع مثل حيوونات، مگنتهاي روي يخچال، كفشهاي دم در، .... دقت زايدالوصفت كه نميذاره هيچ چيزي از ذهن و نگاه و حست در بره. عشق و علاقه ي وافرت به پاستيل و ژله و اينكه خوب ابزاري هستن براي تنبيه و تشويقت. خط خطي كردن و يادگاري گذاشتن روي كاغذاي بدرد بخور و بدرد نخور. تفسير هر خطي كه ميكشي به يه چيز خاصي كه دوست داري. كتاب خوندنت و علاقه ت به مطالعه. خاله بازی فوق شاعرانه ت با آناهیتا به صرف موش آب کشیده شدن طفلکی که اومده بود خونمون مهمونی. یادگیری و لذت بردنت از بازی با بچه های دیگه...

انگار حالا همه شونو نوشتم. آخیش

 

 

میدونم که این پست تمومی نداره ولی یاری حافظه ی من چرا. پس هی باز برمیگردم و هرچی یادم اومد برات مینویسم نهال کوچک من!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان سهند
21 فروردین 91 19:54
عالی بود عزیزم برقرار باشید و استوار


ممنون عزيزم. شمام پاينده باشين
مامان یسنا
22 فروردین 91 12:46
آخی چه شیرین شدی گلم!!!!
ردیف کردن هات رو هم یسنا انجام میده


مرسي خاله جون. دوستمو ببوسين
كاكل زري يا ناز پري
22 فروردین 91 18:54
عزيزمييييييييييييي نيروانا جونييييييييي مطمئنم اگه اونجا بودم در اولين فرصت يه گاز اب دار ازت ميگرفتم

آخييييييييييي ياد اون گهواره هاي قديم بخيرررررررر




براي همه چي ممنونم عزيزم
پروانه ی کاغذی
22 فروردین 91 21:30
دلِ دیوونه بازم کار داده دستم
تو بیداری تو خوابم
به دنبال تو هستم
تمومِ عالم و آدم میدونن
از این کارِ دل من
دل زیبا پرستم
بازم کار داده دستم
دل زیبا پرستم
بازم کار داده دستم
دل زیبا پرستم


موسیقیِ واژه هایی که در این دنیای مجازی در همین وبلاگ نقش می بندند ملودیِ زندگی من را می سازند.....واژه هایی فریبایی درست به معنیِ عمیقِ نیروانا....



ميناي عزيزم. از بيكران مهرت سپاس.
تو رو مينوازم روح لطيف پروانه اي.
اگه ميدونستي چقدر سرودني و نواختني هستي ميناي زلال،
كه در تو همه چيز پيداست
و از تو همه چيز هويدا.
ميناي ناب بيخط


تو رو از آبنبات ساختن
22 فروردین 91 23:43
سلام غشق من
خوبی؟
مرسی که به یاادم بودی
سال نو مبارک
ببخش که کمرنگم ..
اما هنوز زنده ام
کاش بشه بیشتر بیام و بخونمت
خداحفظتون کنه


سلام عزيزم، چه خوب شد شادم كردي. خدا رو شكر كه هستي، كه تندرستي. نگرانت بودم و هلياي عزيز كه تو آخرين پستهات از مريضيش نوشته بودي.
خيالم راحت شد. ممنونم از بازاومدنت. منم دلم براي خوندنت تنگ شده. ايشالا بيشتر وقت كني بنويسي. خدا شما رو هم حفظ كنه.

مامان خورشيد
23 فروردین 91 10:06
چقدر با هركار جديدي كه اين عزيزترين ها انجام ميدن ضعف مي كنيم و دوباره بلند مي شيم و باز غش مي كنيم و از هيجان مي ميريم وزنده مي شيم و خلاصه دنياييه برا خودش.


همينطوره كه ميگي. ما باغبونا همو ميفهميم مگه نه؟
مامان حسنی
24 فروردین 91 0:09
سلام این پست تممی نداره والهی روز به روز طولانی تربشه همونطور که فرشته گلم روز به روز بالنده ترمی شه یه دنیا بوس ابدار برای مادر ودخترازگل بهتر


فدات عزيزم. مرسي. بوس براي دوست نازنين و دختر نازنين تر
h&T
27 فروردین 91 16:01
گلوله هیجان
میبوسمت
خاله جونم


من تشنه ی این بوسه هام خاله جون، بووووووووووووووووس
مامان نیایش
29 فروردین 91 18:10
خسته نباشی خانمی و موفق باشی و آفرین به این دخمل باهوش


سلامت باشي عزيزم. ماشالا به نيايش زيباي شما. خدا حفظش كنه برامون