قد میکشی به روی سینه ی من، مادرت زمین
چند وقتيه از پيشرفت هاي خارق العاده ت ننوشتم. كارايي كه ميكني و حرفايي كه چشمامونو از شدت تعجب گرد و قلمبه ميكنه. اصطلاحات بامزه اي كه نميدونيم از كجا چاقيدي (به گويش كرمان به معني در ربودن چيزي، مثلاً توپ رو تو هوا چاقيدن). قر و عشوه هاي وقت صحبت كردن و زبان بدنت كه عجيب شيرينه و با شيرين زبونيات كاملاً همخوني داره. چسبيدنات به من و عشقولانه هاي مادر و دختري و چه بسا بيشتر از اون پدر و دختري. ماشين برقي سواري و تبحرت تو گازدادن و تعويض دنده و چرخوندن فرمون. سوار اسب چوبيت پيتيكو كردن و جيغ و هوراهاي شاد بچه گانه. بپر بپرهاي جفت پا و دستا تو هوا بالا هنگام سر خوردن از سرسره. نصايح مادرانه به عروسكات و شركت دادنشون تو سرسره بازي و بپر بپر با گوزن و ماشين و اسب سواري. مث خانوم باجي ها چادر سر كردن و ني ني بغل گرفتن يا نمازخوندناي شلنگ تخته اي با سجده هاي دراز به دراز كف اتاق. بازيهاي خيالي و در رأس اون خانوم مُلَم (معلم) خيالي كه هي بهش زنگ ميزني و باهاش صحبت ميكني و وقتي ميگه باهات كار داره كيف و دفترت رو ورميداري ميري مدرسه. حيووناي قشنگت كه باهاشون عالمي داري. پا تو كفش من كردنهات. دست تو كيف من كردنهات. به محض اينكه رو مبل ميشينم و پاهامو رو هم ميگردونم نشستنات روي پام كه الاكلنگ بازي كني اونم الاكلنگ تون توني (اين اصطلاحيه كه كاملاً اختراع خودته). مسواك زدناي شبونه ت كه چند روزيه بدليل خاطره ي بد خميردندونش با چالش روبرو شده. دست و صورت خشك كردنت با حوله ت كه ميدوني جاش كجاست. اظهار نظركردنات در مورد شكل و قيافه ي هر چيز و هر كس و اينكه اين قيافه ش زشته، اون ترسناكه، اين خوب نيست، اون بامزه ست. ذوق كردن از شنيدن هر كلمه و اصطلاح جديدي كه ميشنوي و گفتن اينكه چه با مزه ست با آب و تاب زياد. اعتماد بنفس زيادت در مورد خودت و هر چيزي كه بهت تعلق داره و هي تعريف و تمجيد از اون. فهميدن مفاهيم نظم و ترتيب، محروميت زمان مند(مربوط به فرزندپروريه كه قول دادم يه روز ازش بنويسم و هنوز ننوشتم)، شادي و غمي كه حتي از نگاه هم ميفهمي و به محض اينكه ساكت ميشم و فقط تو فكر ميرم ازم ميپرسي مامان ناراحتي؟، رابطه هاي خويشاوندي مثلاً كي مامان كيه، باباي كيه، بچه ي كيه؟ باز و بسته كردن زيپ كيفها اونم در جهت رسيدن به وسايل بازي خودت يا آرايش من! گرفتن و پرتاب توپ. چيدن و رديف كردن همه ي چيزاي از يك نوع مثل حيوونات، مگنتهاي روي يخچال، كفشهاي دم در، .... دقت زايدالوصفت كه نميذاره هيچ چيزي از ذهن و نگاه و حست در بره. عشق و علاقه ي وافرت به پاستيل و ژله و اينكه خوب ابزاري هستن براي تنبيه و تشويقت. خط خطي كردن و يادگاري گذاشتن روي كاغذاي بدرد بخور و بدرد نخور. تفسير هر خطي كه ميكشي به يه چيز خاصي كه دوست داري. كتاب خوندنت و علاقه ت به مطالعه. خاله بازی فوق شاعرانه ت با آناهیتا به صرف موش آب کشیده شدن طفلکی که اومده بود خونمون مهمونی. یادگیری و لذت بردنت از بازی با بچه های دیگه...
انگار حالا همه شونو نوشتم. آخیش
میدونم که این پست تمومی نداره ولی یاری حافظه ی من چرا. پس هی باز برمیگردم و هرچی یادم اومد برات مینویسم نهال کوچک من!