خورشید خانوم آفتاب کن
مهر ماه اومده ولی مهرآیین هنوز آغوش مهرش رو براتون باز نکرده, نه که نخواد و نتونه, نه. دستاش شدیدا مشغول ساختنه و پرداختن. ساختمان جدید مهدتون که از سال پیش قول انتقال به اون رو شنیده بودیم در حال تکمیله. مدیر عزیزتون و همه ی عوامل مهد دارن نهایت تلاششون رو میکنن تا این تأخیر فقط تا نیمه ی مهر باشه. بهشون حق میدم و خرده نمیگیرم, چون در جغرافیایی که زندگی میکنیم واقعا نمیشه همه چیز رو به برنامه ریزی خودت معطوف کنی و بتونی طبق برنامه پیش بری, اونم کار عظیم و پر شاخ و برگی مث ساختمان سازی و تجهیزش, اونم به شیوه ی بی نظیری که از مهرآیین فقط برمیاد.
باهامون تماس گرفته بودن که دیروز مدیر مهدتون در محل ساختمان جدید تشریف دارن و ساعت ۹ تا ۱۲ رو برای بازدید پدر و مادرا وقت گذاشتن. با اشتیاق لباس پوشیدیم و رفتیم تور گردشگری پدیده ی مهرآیین! یه کم جا خوردیم که خدایا چقدر هنوز کار داره ولی انرژی مثبت فرستادیم که نه, قابل جمع شدنه. گردش توی ساختمان و طبقات و کلاسهای اون از دغدغه ی این روزا بردمون بیرون و هی آرزو کردیم جای تو بودیم می رفتیم مهد. به همت و درایت مدیرتون در طراحی و ساخت این مجموعه بارها آفرین گفتیم. نمیدونم جاهای دیگر کشورمون چنین کاری انجام شده یا نه ولی این ساختمانی که دیدیم با اون همه رعایت نکات ایمنی و استاندارد در طراحی و ساخت مهدکودک واقعا بی نظیر بود. و تو کوچولوی من بعد از نقش خندان خورشیدی که روی در ورودی جوشکاری شده بود و خیلی ذوق زده مون کرد, بیشتر از همه از توالت فرنگیای کوچولو و دستشوییهایی که در ارتفاع پایین و توی هر کلاس بصورت جداگانه تعبیه شده بود لذت بردی, اونقدر که تاب نیاوردی و بالاخره روی یکیشون نشستی! کلی با خاله ستاره از گردشگریمون لذت بردیم. پدر و مادرای دیگه که می اومدن هم وا میرفتن و هی میگفتن نه بابا این تموم شدنی نیست تا هفته ی دیگه و من سعی میکردم ازشون بخوام امیدوار باشن و امیدواری بفرستن. خداییش یه جمعیت زیادی از کارگر و مهندس و عوامل مهد اونجا بودن که نیاز به خداقوت داشتن و دلگرمی, و بدور از انصاف بود که اونهمه کار و نیمه ی پر لیوان رو ندید گرفت.
با تمام وجود آرزو میکنم زحمتاشون به گل بشینه و همین زودیا صدای خنده و شادی شما بچه ها لبریزش کنه.
مهر مهرآیین! زود زود از افق ساختمان جدید و خوشگلش طلوع کن.