به عدد همه ي آدماي دنيا
ديشب خونه ي آراد رفتيم . آتريسا و آيدين هم اومدن. اولين باري بود كه با سه تا كوچولوي ديگه روبرو ميشدي و اين براي ما مامان باباها خيلي جالب بود تا رفتار شماها رو زير نظر بگيريم. آيدين كه پيش دبستانيه دستت رو گرفته بود و تاتا ميكردي باهاش و كيف ميكردي. ذوق ميزدي ميخنديدي و همراه اون كه حواسش نبود كه تو تازه راه افتادي تند تند قدم ورميداشتي. با اسباب بازيهاي آراد بازي ميكردي و ... . شب خوبي بود و ما يك نكته ي جالب كشف كرديم. تو خيلي قشنگ ميشيني و به كتاب خوندن ما برات دل ميدي. داستان رو گوش ميدي. اداي حيوانات و صداشون رو گوش ميدي و تكرار ميكني. اما قربون آراد برم كه اينقد فعاليت ميكنه و وول ميخوره اصلاً حاضر نيست به كتاب نگاه كنه. وقتي مامان آراد پرسيد "پس چه جوري ميشه به آراد آموزش داد" باباييت قربونش برم گفت" يادتونه وقتي آيدين داشت با اسباب بازي آراد بازي ميكرد و ميكروفن اونو گرفته بود، آواز ميخوند آراد هم رفت سراغش و دقيقاً همون ادا رو درآورد. آراد به شيوه ي الگوي عملي فراميگيره و شما بايد اين روش رو تمرين كنين" كلي از استدلال و منطق باباحامد حال كردم. راست ميگفت و همه تأييد كردن. وقتي با مامان باباهاي ديگه و ني ني هاشون تعامل ميكني تازه تفاوت زياد ني ني ها و در واقع آدما رو ميفهمي و لمس ميكني. اونوقت اون اصطلاح " به عدد همه ي آدماي دنيا" ناخودآگاه يادت مياد. آره به عدد همه ي آدماي دنيا آدميت وجود داره، شخصيت وجود داره، خلق و خو وجود داره و در نهايت هركدوم از راه خودشون به مقصد ميرسن يعني به عدد همه ي آدماي دنيا راه وجود داره.
نيرواناي قشنگ من كه خودت نوري و مقصدت نوره - مثل همه ي آدماي دنيا، حتي اگه يادشون رفته باشه - اميدوارم از زيباترين راه به نيروانا برسي.
پي نوشت : آراد پسر همسايه ي ديوار به ديوار ماست كه پنج ماه از نيروانا كوچيكتره. ماها با هم دوستاي خوبي هستيم. اميدوارم آراد و نيروانا هم دوستاي خوبي بشن برا هم.