بوی عیدی, بوی توپ, بوی کاغذ رنگی
از مدرسه که اومدی همه ی مشقای فارسی و ریاضی و پیک نوروزیت رو انجام دادی تا تعطیلات عید رو مشهد راحت باشی. بعد از گذشت شش ماه از سال تحصیلی, تازه دستت اومده که مشق شب بزرگترین قورباغه ایه که باید در اسرع وقت قورت داده بشه و تمام. این اولین تعطیلات نوروزیه که وسط اجباریای تحصیل و مدرسه قراره داشته باشی و با تمام وجود آرزو میکنم بهت بچسبه.
چمدونا رو بسته یم و منتظریم بسته ی پستی خریدای اینترنتی من, که استرس رسیدن بموقعشون چند سالیه جایگزین استرسهای خونه تکونی شب عید شده, برسه و بزنیم به جاده. خیلی حالت گرفته شد وقتی سفرمون بخاطر این مسأله یه روز عقب افتاد. ولی من حس میکنم حتما خیر و صلاحی درش هست عزیزم.
نمیدونم دیگه تا نوروز بتونم برات بنویسم یا نه, هر چی که هست این روزا با دیدن شور و هیجان تو خیلی یاد عیدای بچگیم میکنم. یاد زنذه یاد آقاجون, یاد خاطرات شیرین تکرار ناشدنی. بوی عیدی رو دیشب وقت خداحافظی با دستای پربرکت مامان بزرگی استشمام کردی. الهی سالیان سال از سایه ی بلندش بالای سرمون نور بگیریم.
امیدوارم سال جدید برای همه ی آنها که نوروز رو نقطه ای برای شروع دوباره می دانند و برای همه ی جهانیان آغازی برای گامهای رو به بالا باشه, افق عمودی ست.
پی نوشت
توی متن به کتاب " قورباغه را قورت بده" نوشته ی برایان تریسی اشاره شده
و همچنین به این قطعه ی ناب از شعر فروغ فرخزاد که میگه "افق عمودی ست"