نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

ن ی ر و ا ن ا

1395/12/15 9:42
نویسنده : مامان فريبا
2,566 بازدید
اشتراک گذاری

یادم رفته بود اینو برات یادگار کنم, خاطره ی روزی که تمام حروف اسمت رو فراگرفتی و طبق سنت کلاستون باید شیرینی میبردی. خودت اصرار داشتی کاپ کیک ببری و منم برای اینکه ارزش افزوده ای از هنرمندی تو و مناسبت شیرینی ها بهشون ببخشیم گفتم بیا اسمت رو روی پرچما بنویسیم و بزنیم روشون. با کمک هم این نتیجه رو بدست آوردیم:

 

 

پی نوشت :

خیلی ناراحت شدم وقتی ظهر برگشتی و گفتی خانوم معلمتون بعضی از کیک ها رو نصف کرده به بچه ها داده تا چند تا رو ببره دفتر!!! آخه به تعدادتون خریده بودیم و دلم میخواست هر کدوم از بچه ها یه دونه کیک همراه با یادگاری اسمت رو داشته باشن. نمیدونم خانوم معلمتون چیزی از روان و روانشناسی بچه ها میدونه یا نه, چیزی که هست فکر میکنم خیلی دلش میخواد پیش مدیر و کادر مدرسه عزیز باشه حتی به قیمت شکستن دل بچه ها. فکر کن اونایی که کیکاشون نصف شده چه حالی شده ن. الانم که دارم مینویسم دلم میگیره. 

پسندها (4)

نظرات (5)

مامان ويهان جون
15 اسفند 95 11:04
واي آخه چرا ؟؟؟؟ مگه مدير و كادر دفتري بچن ....آخعههه آدم چي بگه!!! سلام مامان فريباي عزيز بس كه رفتار بي فرهنگيه معلم نيروانا جان ناخوشايند بود كه نشد اولش تبريك بگم به نيرواناي عزيز بابت فراگيري نوشتار اسم زيباش اميدوارم روز به روز بر گنجينه هاي علم و دانشش افزوده بشه و روزهاي زيبايي براي سرزمينش رقم بزنه روزهايي كه فقر فرهنگي آدم ها مغلوب بشه بر فرهيختگان ما همچون نيروانا
مامان فريبا
پاسخ
فدات شم مامان ویهان عزیزم, حق داری, این اتفاق مال بیش از یکی دو ماه پیشه, وقتی حرف واو رو فراگرفتن ولی هنوزم که یادم میاد حالم بد میشه, بخدا شک دارم معلمشون سلامت روان درستی داشته باشه, نه این مورد که خیلی موارد دیگه ای میاد و ازش تعریف میکنه که اصلن میگم چطور همچین آدمی رو گذاشته ن معلم کلاس اول!!! به دخترکم افتخار میکنم که با این وجود درس و آموزشش رو به زیبایی پی میگیره و این شرایط بد روی فراگیریش هیچ تأثیری نذاشته, نمیدونم شایدم از ترس معلمشه که خوب پیش میره, اینجوری که میگه کتاب توی سر بچه ها میزنه, میکشه,.... میدونی از کجا فهمیدم, از اونجا که شلوار ورزشی ش رو توی باشگاه ورزشی که هر هفته میبرنشون جا گذاشته بود. هفته ی بعد با شلوار فرمش رفت و چون ورزشیه رو پیدا کرده بود اونو تو باشگاه با شلوار فرمش تعویض کرد و شلوار فرمش رو باز توی مدرسه جا گذاشت. فرداش میگفت معلمش اون شلوار رو گرفته روی دست و گفته کدوم بی نظمیه که شلوارش رو توی مدرسه درآورده و گذاشته, اینم از ترس جرأت نکرده بگه مال منه. شک ندارم که فقط بخاطر ترس از معلم و رفتارشه که تکالیف درسی خونه و کار در کلاساش رو خوب انجام میده. هنوزم که هنوزه شلواره رو نرفته بگیره. سر درد دلم وا شد برات خواهر. نمیدونم بخدا نمیدونم به کجا داریم میریم.
مامان ساینا و سبا
17 اسفند 95 8:10
سلام عزیزم...آخ که چقد دل منم از این مربیا خونه....البته نه اینجوری... یه جورای دیگه...اونم چی ...مربی هنر...که می تونه بهترین درس مدرسه و زندگی وهمه چی بشه...اونم ساینا که عشق هنر و ورزشه....هر روز یه تصمیمی می گیرم ولی به خاطر معلم خوبشون تو کلاس بیخیال میشم...خیلی بده...نمی دونم هم چیکار کنم
مامان فريبا
پاسخ
سلام صالحه جانم, میبینی تو رو خدا, این فقر آگاهی و فرهنگ دامن مربیا و معلمای حساس ترین مقطع سنی و تحصیلی بچه هامون رو گرفته
مامان ساینا و سبا
17 اسفند 95 8:12
سلام مجدد...ببخشید منم اول صبحی اینقدر اعصابم خراب شد که یادم رفت به نیروانا جون تبریک بگیم...انشالله شاهد موفقیت های خانم گلی در تمامی مراحل زندگی باشیم....دل تنگتون شدیم...ببوس بچه ها رو...به امید دیدار
مامان فريبا
پاسخ
درود صالحه جانم. خوبه که هم رو داریم و درد هم رو میفهمیم, خدا کنه بشه چاره ای کرد که خیلی سخته. ایشالا بعد از تعطیلات نوروز دیدارهامون تازه میشه. خیلی انرژی بفرست, دوباره شرایط جدید زندگی و کار و کوچ و...
مامان ساینا و سبا
18 اسفند 95 9:34
سلام عزیزم...ما که خیلی خوشحالیم بازم شما را می بینیم و از همنشینی با شما کلی لذت می بریم...امیدوارم این شرایط جدید برای شما و همسرتون و بچه های نازتون بهترین باشه و همیشه غرق لذت و شادی باشین...ببوس نیرواناجون و شازده پسرای نازتو
مامان فريبا
پاسخ
محبت داری عزیز, به عشق دیدار و حضور دوستای عزیزمه که حس میکنم سختیا رو میتونیم تحمل کنیم و خوش بگذرونیم. شاد باشین و برقرار.
مامان بانو
25 اسفند 95 8:58
نیروانای عزیز، جشن الفبا مبارک. آرزو می کنم برایت: درخت دانشت پربار و سر افراز گردد روز به روز بیشتر و بیشتر. فکر کنم " ادب از که آموختی از بی ادبان" مربوط به شاعر بزرگ سعدی بود! گاه تجربه های ناخوشایند پیرامون، که کم هم نیستند و با معیار ها و ارزشها هم همخوانی ندارند را باید به چوب نگاه متفاوت ادب کرد و دستمایه خوب شدن نمود. موفق باشی مامان فریبای عزیز
مامان فريبا
پاسخ
ممنونم عزیز, جشن الفبا نبود. جشن یادگیری کل حروف اسم نیروانا بود. خیلی خیلی ممنونم از آرزوی قشنگت. با نظرت موافقم و همیشه خودم رو تسلی میدم که شاید دلیل اینهمه بی ادبی و بی معرفتی که سر راهمون قرار میگیره همین باشه که بیشتر بیاموزیم. امید که ژرف نگرتر باشیم. تو هم همینطور عزیزدلم!