نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

... مانده تا باز شود اینهمه نیلوفر وارونه ی چتر

1392/12/13 8:51
نویسنده : مامان فريبا
4,111 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه ای که گذشت دراومدی که:

مامان امروز هشتمه

و من که در جریان آموزش روزای هفته تون بودم گفتم:

نه مامان هفته هفت روزه، امروزم جمعه ست و روز هفتمه.

گفتی :

نه مامان ما داریم میشمریم. 1، 2 ، ...، 8

داریم روزا رو میشمریم تا عید بشه!

و تازه اونوقت بود که فهمیدم داری روزای ماه رو میشماری. جالب این بود که روزی رو هم که مهد نرفته بودی شمرده بودی ولی چون خیلی بهت خوش گذشته بود پنجشنبه و جمعه رو یه روز دریافته بودی و به جای نهم، هشتم شده بود.

خیلی بامزه ست تعبیری که از زمان داری و واژه های دیروز و امروز و فردا و یه روزی. 

آبان ماه بود که با خانوم مربیتون صحبت میکردم و اون میگفت توی این سن فقط روز و شب رو تمیز میدین و کم کم مفاهیم صبح و ظهر و شب رو. ماجراهای خنده داری هم سر همین تمیز دادن و ندادنات پیش اومده که یادم رفته بنویسم.

اما چیزی که حالا مهمه و نمود داره اینه که منتظر بهاری عشقم! هیجان این روزای سال تو رو هم در بر گرفته و من کاملاً حس میکنم. از بهمن ماه شروع کردین به خوندن شعرای نوروزی و به یمن همین شعر و سرودای مهد انتظار کشیدن بهار و عید رو فرا گرفتی. زمزمه هایی که این روزا ازت میشنوم زیباترین پیام آوری های بهاره پرستوی کوچک من! این روزا عاشق رفتن به خونه ی مامان بزرگی هستی، علیرغم اینکه قبل تر ها باید خیلی بهت اصرار میکردیم رضایت بدی و هی به بهانه ی اینکه حوصله ت سر میره، رفتن به اونجا رو به تأخیر مینداختی. حالا ولی خودت اصرار میکنی بریم اونجا و اگه نتونیم بریم بغض میکنی. انگار نشونه های بهار و آیین پیشواز اون رو با تمام وجودت اونجا لمس میکنی. توی بهم ریختگی مبلها، فرود آمدن و تن به آب سپردن و باز قامت برافراشتن پرده ها، جلا یافتن شیشه ها و آینه ها و برق افتادن کوچیک و بزرگِ هر چی که به چشم میاد. تو حالا میدونی خونه تکونی چیه و خودتم دوست داری نقشی توش داشته باشی. دیشب که بعد از کلاس ورزش پیشنهاد دادی بریم خونه مامان بزرگی اونم به چه شیرین زبونی و دلبری که من و بابا کیف میکردیم داشتی توضیح میدادی که بابا منم بهشون کمک میکنم و راست هم میگفتی.

...

میدونی من عاشق این شعری هستم که از بهمن شروع به خوندنش کردین و البته چون تو میخونیش توی آسمونا انگار به گوشم میرسه. وقتی برای اولین بار میرفتیم خونه ی مامان بزرگی که به زعم خودمون نقشی توی خونه تکونیشون داشته باشیم به یادت آوردمش. عجیب حس بدو بدو های شیرین این روزا توشه و من برای همین دوسِش دارم. کودکانه و کامل. با صدای قشنگ خودت پیوندش میدم و می آویزمش به گوشه ی این خونه ی خاطره ها چلچله ی بهارم! 

 شد شب عید

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان بردیا
13 اسفند 92 10:31
فدای صدای قشنگت پرنسسممیدونی چقدر دلتنگ شنیدنت بودم... میدونی چند بار گوش دادم نغمه بهشتی و دلنشینت رو با اون فراز و فرود و کشش کلمات... مرسی فریبا جون عالی بود
مامان فريبا
پاسخ
فدای مهربونیات عزیزم
مامان پریسا
13 اسفند 92 20:45
خوبی مهد اینه که بهار و عید و شادی های همراه اونو و..... برای بچه ها میشناسونن... بچه ها کلی به وجد میان وقتی همراه با ارگ شعر عید و بهار رو میخونن..... وای فریبا جون جاتون خالیه وقتی همراه با ارگ هم میخونن هم دست میزنن هم میپرن هوااااا امروز ناخواسته من هم همراهشون میکردم حتما نیروانا جون هم این لحظه ها رو در مهدشون داره
مامان فريبا
پاسخ
خوش بحالت که از نزدیک شاهد این لحظه های قشنگی عزیزم. از طرف منم حالشو ببر. به به
الهه مامان یسنا
14 اسفند 92 8:17
فکر کنم اولم
مامان فريبا
پاسخ
تو بهترینی
الهه مامان یسنا
14 اسفند 92 8:24
عزیزم منم منتظر عیدم ولی با استرس میدونی چرا؟ آخه خونه تکونی دارم شدید ولی خوب الان که تعبیرت رو از خونه تکونی خوندم میخوام برم رویایی شروع کنم به تکوندن خوونه وایی منم عاشق بهارم نه اینکه فصل خودمه خیلی دوسش دارم.هنوز نتونستم صدات رو بشنوم فکر کنم مشکل از مرور گر من باشه ولی خوب به محض شنیدن قربون صدقه ها نثارت خواهد شد نیروانای من
مامان فريبا
پاسخ
برا منم اومدن عید همیشه پر از هیجان و استرسه ولی وقتی با خودم مطمئن میگم همه چی خوب پیش میره، آرومه و لحظه ی آخر سالمون رو خوشگ تحویل میدیم دلم یه کم آروم میگیره.
الهه مامان یسنا
14 اسفند 92 8:45
خاله جون دیدی اشتباه کردم روزاوامروز چهارشنبه است من فکر کردم سه شنبه است و نفر اول رسیدم به پستت
مامان فريبا
پاسخ
ای من فدات الهه. قشنگ معلومه چه هیجانی داری واسه عید. به چشم من تو همیشه اولی گل من
مادر اميرين
14 اسفند 92 11:18
ماشالا دخترمون چه بزرگ شده!!! ديگه روزارم ميدونه! متاسفانه چون با گوشيم سر زدم به اين خونه نتونستم كه صداي خوشگل نيروانا رو بشنوم!!!! هميشه شاد باشين
مامان فريبا
پاسخ
خدای من سمیرای من! چقدر دلم برات تنگ شده بود. آره میبینی. زود بزرگ میشن همچین یهو! لطف داری سمیرا جون. ممنونم که اینهمه بهم افتخار میدی عزیزم
مامی آرشیدا
14 اسفند 92 14:35
عزیییییییزدلم سه چهاربارگوش دادم صدای قشنگت روالهی همه روزای زندگیت عیدوشادی باشه عششششششق
مامان فريبا
پاسخ
ممنونم خاله لی لی عزیزم. عاشقتونم
مامان نیکا
14 اسفند 92 23:38
سلام برای اولین باره که سرزدم به وبلاگتون...نوشته هاتون برای گل زیبا بوی زندگی میده...خوشحال میشم به وبلاگ دخترمنم سربزنید
مامان فريبا
پاسخ
سلام عزیزم، باعث افتخارمه. حتماً و در اولین فرصت. ببوسین گل دختر رو
مامان نیایش
15 اسفند 92 20:35
قربون شعر خوندنت این روزای این بچه ها واقعا مارو هم به ذوق و شوق میاره برا یشروع یه سال جدید نیایش هم شعرهای مهدش رو برای جشن روز شنبه میخونه و هی هر روز که از خواب بیدار میشه تقویمی که براش درست کردم رو رنگ میکنه تا عید بشه هر روز یه شکلی رو رنگ میکنه و بقیه ی روزا رو میشماره و میگه اینقدر مونده تا بهار بیاد این کوچولوهای دوست داشتین واقعا انگیزه میدن برای زندگی شاد تر
مامان فريبا
پاسخ
هیچی مث دنیای بچه ها شادی و عید رو برای آدم مسجل نمیکنه. شیفته شونم. چه زیباست رنگ آمیزی روزا تا عید
شراره
15 اسفند 92 23:01
به به چه وب ماهی و چه فرشته کوچولوی دلربایی دوستون دارم موفق باشید و پر از انرژی های ناب
مامان فريبا
پاسخ
سلام شراره ی عزیزم. ممنونم از حضورت و اینهمه لطف مسلم. منم دوست دارم و برات دنیا دنیا گرما و شادی آرزو دارم
مامان آناهيتا
18 اسفند 92 12:07
قربون صداي نازت عزيز دلم. قربون با ريتم خوندن شعرات بامزه ي من. دوست دارم خيلي و دلم برات يه ذره شده. بووووووووووس
مامان فريبا
پاسخ
فدات خاله جونم. قربون دل مهربونت. منم همینطور آخه
الهه مامان یسنا
25 اسفند 92 7:34
ای جانم من به قربون اون ته لهجه کرمونیت عزیزم چقدر خوشگل و با احساس این شعر رو می خونی
مامان فريبا
پاسخ
دردابِلات خالجان
علی نخعی
25 اسفند 92 9:45
خدایا زمان در گذر است و مخلوقات در تغییر و سال جدید در شرف حلول و به ناچار 
تغییر، تغییر، تغییر، پس برایت آرزومندم که زندگیت به بــــهترینها تغییر کند. باآرزوی بهترینا
مامان فريبا
پاسخ
ممنونم دوست عزیز و برای شما هم هر لحظه تغییر آرزو دارم.سال نوتون مبارک
مامان کارن
28 اسفند 92 10:08
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد راتبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویت را ازدرگاه خداوند متعال و سبحان برای شماعزیزان مسئلت مینماییم
مامان فريبا
پاسخ
ممنونم عزیزم. سال نو بر شما هم مبارک دوست خوبم.