تصويرها مي گويند - نيروانا در رامسر
كاخ موزه پهلوي - هواي ملس و باران نم نم
نيروانا اينجا كلي حال ميكنه با تاتي تاتيش. زمين خيس و نم نم بارون كنجكاوي اون رو براي كشف پديده هاي جديد برمي انگيزه.
يك كشف جديد - تاتي تاتي در سطح پوشيده از سنگريزه
اين نقطه ي كفشدوزكي كه هي ميره برميگرده نيرواناست. حظي ميبره از اين بازي. هرچند وسطش هي ميخوره زمين، اصلاً عين خيالش نيست. يه چيزايي هم اون وسط پيدا ميكنه روي زمين و طبق معمول ميذاره دهنش و تا ما بجنبيم به طرفش يا قورتش ميده يا بي خيالش ميشه. حتماً نوش جونش شده ديگه. خسيس نباشيم. يه كم ميكرب هم بد نيس واسه وجود آدم.
خلاصه اين بهترين برداشتي بود كه نيروانا از موزه ي پهلوي داشت. البته با يه مجسمه داخل ساختمانش هم كلي حال كرد؛ نميشد داخل كاخ عكس بگيريم ولي به يادگار پوسترش رو خريديم. اسمش بود "آشيانه" يه مادر كه با عشق تمام يه بچه اش رو توي بغلش گذاشته بود شير ميداد و كاسه ي غذا به يه دست و با دست ديگه غذا دهن دو تا بچه ي ديگه ش ميذاشت. انصافاً مجسمه ي احساس بود و نه فقط نيروانا كه هممون باهاش حال كرديم. نيروانام كه عشق مش و ني ني، كلي صفا كرد و از شما چه پنهون فيلش ياد هندوستان كرد و تقاضاي مش كرد. ما هم در مراجعت اجابت كرديم و اجازه داديم يه دل سير تو اون فضاي سبز كه قطعاً قطعه اي از بهشت خدا بود با اون هواي مطبوع شير بخوره و حالشو ببره.