نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

عسل واژه های تو در آستانه ی چهل و هفت ماهگی

1392/8/6 8:19
نویسنده : مامان فريبا
5,322 بازدید
اشتراک گذاری

گَرمَمبَند: گردن آویز

دَستَمبَند : بر وزن گردنبند، همان که زینت دست می نمایند، دستبند

لَخبَند : آذین چهره، همان که هیچ گاه از صورت هیچ بنی بشری محو مباد

اِودِزاج : آیین اشتراک مهر و عشق و نفس، همان که این روزها بدان و حکمت آن می اندیشی منحصربفرِد من!

پسندها (1)

نظرات (19)

مامان آناهیتا
6 آبان 92 8:15
عاشقتم دخملي زيباي پاييز


فدات شم خاله جون
مامان آناهیتا
6 آبان 92 8:15
يعني اولم؟؟؟



اول خوبیها هستی همیشه عزیزم. هزار تا بوس
مامان نوژاجونی
6 آبان 92 8:17
عزیزم قربون اون گل واژه های نازت بشم من
.چهل وهفت ماهگیت هم مبارک عسل خانم

فداتون خاله ی مهربونم. نوژام رو ببوسین.
شايان
6 آبان 92 11:33
تو بي نظيري
بهتر از تو هيچكي هنوز هيجا نديده...


اختیار دارین خاله ی مهربونم. دوسِتون دارم
مهسا مامان نورا
6 آبان 92 13:16
وای خدا قربون اون عسل واژه هاش چه بامزه عاشقشم تصورش میکنم چه با نمک ادا میکنی با اون لبهای کوچولوش


خدا نکنه خاله جونم. شما خیلی خیلی لطف دارین. عاشق تصوراتتونم. نورا جانم رو ببوسین حسابی
جیران بخشنده
6 آبان 92 14:52
شیرین زبون


شیرین احساس، مهربون
لی لی
6 آبان 92 23:44
عزیییییییییییییزمدوستت داریم


قررررررربون شما خاله جون. مام عاشقتونیم
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
7 آبان 92 0:02
سلام عزیزم
نازنازی دوست داشتنی وشیرین زبون میبوسمت

سلام خاله جون، خیلی لطف دارین. حسسسسسسابی میبوسمتون
مامان آرشين
7 آبان 92 0:23
واي كه چه خوردنين با اين واژه هاشون.. و واژه هاي نيروانا صد البته شيرين تر ميشه با توصيفات مامان فريبا

قربونت فرنازم. نیروانا که نمیدونست من این پست رو براش نوشتم. دیشب همه ش سعی میکرد "ازدواج" رو درست بگه و وقتی هم چندباری تمرین کرد و کلمه درست ادا شد فی الجمله دراومد که "من با ... ازدواج می کنم!!!"
تازه "لخبند" هم گفت که خداییش شیفته شم وقتی میخواد ازم عکس بگیره و میگه "لخبند بزن!"
دوسِت دارم فرنازم و آرشین نانازت رو که حسابی بزرگ و شیرین شده ببوسش تا بیام خونه تون بخورمش، البته مجازاً
〰〰مامان تسنيم سادات〰〰
7 آبان 92 6:12
من يكى كه عاشق همچين تلفظاتيم ...


میشناسمت عزیزم و پیوسته دوست دارمت
الهه مامان یسنا
7 آبان 92 14:40
ای من به فدای عسل واژه گفتنتدیگه اول نمیشم دقت کردی

خدا نکنه خاله جونم.
بودنت برامون بیشترین افتخاره مهربون.
یادت بماند تو یادگاری روزهایی هستی که نه فراموش می شوند و نه تکرار...
ویدا
7 آبان 92 19:45

این منم در حال خواندن در افشانی های نیروانا
آرام به گردنبند می گه گَرببَند به کمربند هم همینو می گه فقط اولش تبدیل می شه به ک
بعد وقتی یکی از اینا رو می خواد باید نمایش اجرا کنه تا من بفهمم کدومو می خواد


فدات خاله ی عزیزم. همیشه شاد و خندان باشی الهی.
قربون عسل واژه های آرامم هم برم. خیلی بامزه ست که باید از زبان اشاره و نمایش تفاوت دو تا مقصودش رو برسونه. ببوسش حسابی عزیزم
زینب
7 آبان 92 21:31
خدا ... خدا ... با این حرف زدنهاشون ... دل آدم رو لبریز از شادی می کنن وقتی این کلمه ها رو اون هم به سبک خاص خودشون میکن... نیروانای گل رو خیلی ببوس که حسابی دلتنگتونم... چند وقت پیش دیانا می گفت خاله فریبا و نیروانا کی میان مشهد دلم براشون تنگ شده ... می گفت این دفعه که اومدن با هم بریم الماس شرق سرزمین عجایب

من فقط وقتی این کلمه ها رو ازش میشنوم یادم میاد که هنوز یه بچه کوچولوی بامزه ست وگرنه قدِ یه آدم بزرگ که حرف میزنه، همونقدر ازش توقع بزرگ منشی (همون آدم بزرگی در واقع) دارم. و اینه که مث تو اونقدر در برابر چهارساله بازیاش عکس العمل قشنگی مث تو ندارم. برام دعا کن زینبم. میبوسمت. دیانام رو ببوس. مام خیلی دلمون براتون تنگ شده عزیزم. به امید دیدارهای زود
مامان بردیا
8 آبان 92 13:40
عسل واژهای پرنسس خانم چه ربط شیرینی به هم داره... ازدواج...لبخند... دست بند...
ببوس روی ماهشو فریبای گلم


شیرینی ربطش رو نگاه و حس شیرین تو دریافته عزیزم. ممنونم از نگاه قشنگت که نورانیمون میکنه مدام
تو هم لطفاً چشم آسمونیِ منو ببوس
جیران بخشنده
8 آبان 92 16:52



قربون شما
زهرا (مامان طه )
10 آبان 92 8:41
دوستتون داریم

بروزم گلم


مام همینطور مهربون. حتماً عزیزم
مامان خورشيد
11 آبان 92 9:34
لخبندت هميشگي عزيزم.


عاشقتونم خاله جون. مرسییییی
ساناز
18 آذر 92 2:37
واییی خدا با این زبونت سلامت باشی عزیزم به وبلاگ حلما هم سر بزنید
مامان فريبا
پاسخ
قربونت سانازجون، حتماً و بسی مستفیض شدیم.