نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

کودکانه های من و تو در جشن کودک

1392/7/20 15:27
نویسنده : مامان فريبا
16,364 بازدید
اشتراک گذاری

از مهدکودکت یادداشت گذاشته بودن که چهارشنبه هفدهم مهر جشن هفته ی ملی کودک توی مهدتون برگزار میشه و منم خوشحال که چون عروسی محمدجون پسرخاله هم همون روزه و توفیق مرخصی دارم(!) میتونم به جشنتون بپیوندم. تندی و البته با ماجراهایی بسیار، این لباس و کفشت رو که قرار بود برای عروسی دستمون برسه و بپوشی از تیپاکس تحویل گرفتم و برآن شدم که توی جشن مهد هم همینو بپوشی. یعنی چون نوشته بودن تصویربرداری میکنن و لباسی که دوست دارین بپوشین منم از خدا خواسته دل خودم یکی رو حداقل از عزا درآوردم و تو سیندرلای صورتی پوشم رو با این هیئت آماده کردم که بریم مهد. دوربین هم ورداشتم و خوشحال ساعت هفت و نیم صبح دمِ مهد بودیم. خوب شد پرسیدم که جشن با حضور بزرگترام هست یا نه و چون گفتن فقط بچه هان، دست از پا درازتر قصد برگشت به خونه کردم؛ آخه اون موقع صبح هیچ مغازه ای هم باز نبود که کودک درونم رو توش بچرخونم و بطور مفرط برای دل خودم خرید کنم! دوربین رو به خاله هما سپردم و با صدای هر چه شادتر روز کودک رو به بچه ها تبریک گفتم و خداحافظی و زدم بیرون به سمت خونه. تصمیم گرفتم کُزت درونم رو توی خونه بچرخونم و کلی بشور و بساب کردم که حداقل از مرخصیم به نحو احسن استفاده کرده باشم. ساعتای یازده زدم بیرون به قصد خرید جزئی از اقلام باقیمانده جهت شرکت در مراسم عروسی شب و اومدم دم مهد که زودتر بریم خونه و استراحتکی بکنی تا برای شب خسته نباشی. وقتی دم مهد رسیدم با منظره ای روبرو شدم که برام غیرمنتظره بود. جشن شما از درون مهد به در و دیوار بیرونی هم کشیده شده بود. نمیدونم وصفش کنم یا عکسش رو بذارم. انگار دومی راحت تره تا تو و دوستام هم ببینین که من چی دیدم:

اینجا حقوقی رو که از زبون خودتون شنیده بودن که برای کودکان قائل بودین به نمایش گذاشتن.

توی هر کلاس از تک تک بچه ها آرزوشون رو توی روز کودک پرسیده بودن و هر کلاسی به یه شکل آرزوهای بچه ها رو آویزون کرده بود. آرزوهای کلاس شما که نی نی گل بود روی گلبرگای یه گلِ شاد، منتظر برآورده شدن بودن. 

کلاس ستاره ها روی یه ستاره ی بزرگ و آرزوهای کلاسای بالاتر به نحوی بسیار زیبا از درخت آرزوها آویزون شده بودن. خیلی رؤیایی و رمانتیک بود و من کودک درونم رو توی آرزوهای مختلف بچه ها میچرخوندم و همینطور که دنبال آرزوی تو میگشتم از خوندن آرزوهای معصومانه ی بچه ها انرژی می گرفتم. روی در پارکینگ مهد پر بود از روزنامه های دیواری ای که حاکی از پیش بینی شما پیش از گردش روز قبل در پارک مادر و برداشتتون پس از پایان گردش بود. از دیدن و خوندنشون سیر نمیشدم ولی وقت زیادی نداشتم. باید فرامیخوندمت که بیایی. خاله ها گفتن آرزوت رو از روی گل بچینم و سعی کنم برآورده ش کنم. خدای من، این کاراشون واقعاً آدم رو میبرد به سرزمین رؤیاهای کودکیش. آرزوی تو رو چیدم و عکسی گرفتیم و دویدیم سمت پیرمرد راننده ی آژانس که طفلی کلی معطل شده بود بابت گردشهای کودک درون مامان و کودک بیرون نیروانا! در ادامه عکسای آرزو و حقوق تو از زبون خودت و همچنین عکسایی که خاله همای نازنین با کلی زحمت تونسته از شماها بگیره رو میذارم. دستش طلا، دمش حسابی گرم.

نازنینم! خیلی خوشحالم که تونستیم این حق مسلم تو رو اونطور که خودمونم احساس رضایت داشته باشیم، برآورده کنیم. الهی از لحظه لحظه ی مهدکودکت لذت ببری عزیزدلم.

عزیزم ببخش که بدلیل برنامه ی شب نشد با هم بریم مغازه و عروسک بخریم. عوضش عروسک جاسوئیچی ای رو، که خاله گلناز با بسته ی لباست فرستاده بود، بهت تقدیم کردم. اول ذوق کردی ولی بعد گفتی ولی من یه خرس پشمالوی بزرگ میخواستم و منِ زرنگ هم گفتم خب تو توی آرزوت دقیقاً مشخص نکرده بودی چه جور عروسکی میخوایی و منم اینو برات گرفتم. از خود راضی یادت باشه دقیق آرزو کنی عزیزکم چشمکنیشخند

 همیشه شاد باشین گلهای باغ زندگی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (24)

کاکل زری یا ناز پریییی
20 مهر 92 17:10
الهیییییییییییییییییییییی روزت مبارک دخترخوشکلللللللللل چه پرنسس قشنگیییییییییییی با اون تاجشششششششششش عروس من میشی نیروانااااااااااااااا؟؟؟؟خیلی دوست دارم خاله جون از همین بچگی کلی وقار داری ادم کیف میکنههههههه

مرسییییییییییییییییی خاله جونم، چشاتون قشنگه. خجالتم میدین به خدا. دوسِتون داریم زیااااااااااد
لی لی مامی آرشیدا
20 مهر 92 21:25
عزییییییزم چه سیندرلای خوشگلیهمیشه خندون باشی گل باغ زندگی مامان وبابادوستت داریم

قربون شما خاله لی لی عزیزم. الهی در کنار دوستان و با همه ی شما خاله های مهربونم شادی کنیم
جیران بخشنده
20 مهر 92 21:54
روزت مبارک پرنسس ناز چه جشن خوبی چه لباس خوشگلی خودت هم که مثل عروسکی

مرسی جیران عزیزم. شما خیلی خیلی لطف داری.
ویدا
20 مهر 92 22:45
دلم از این مهد کودکا خواست

کاش با آرام بیایین پیش ما دریاییا!
هرچند حتماً کنار دریا هم دلای دریاییِ این مدلی زیادن. مث خودِ تو ویداجونم
مامان احسان
21 مهر 92 10:17
سلام گلم چه گلی چه ناز گلی من عاشق اون عکسهایی ام که موهاشو یک طرفی کرده و خودش هم یه وری نگاه میکنه وای که چه قری داری تو خوشگل طلا

سلام خاله معصومه ی عزیزم. من عاشق نگاه قشنگ شمام. توی اون عکسا خیلی خانومانه شده نه!
الهه مامان یسنا
21 مهر 92 11:03
واییییییییییییییییییی چه باحال!!! کلی کیف کردم.... چه جشن خوبی!! چه کارای قشنگی! عجب لباس نازی! چه سیندرلای خوشگلتری!! خدایا چقدر ذوق کردم خسته شدم وای چه کلکی به بچه زدی فریبا. خرس پشمالو میخواسته دیگه

قرررررربون دلت الهه ی من! چشات نازه و قشنگ.
به جان خودم وجدانم هنوز درگیرشه. البته سعی میکنم امروز برآورده ش کنم. آخه خرس پشمالوی گنده داره سرچشمه مونده هنوز. بهش هم گفتم قبول کرد. اصلاً فکر کنم همون رو آرزو کرده بود. قول میدم امروز براش ببرمش. مرسی خاله ی مهربون طرفدار حقوق کودک
مهسا مامان نورا
21 مهر 92 11:44
سلام فریبای عزیز
اول از گل دختری که واقعاً مثل پرنسس لباس صورتی شده و مثل ماه و فرشته ناز با اون تاج زیباش میدرخشه.
دوم اینکنه دست گلت درد نکنه بابت اون توصیف های زیبا و توضیح قشنگت که مارو همراه و همقدم خودت میکنی در دنیای قشنگ نیروانا .
وسوم بابا دمشون گرم عجب مهدکودک باحالی من که کلی با دیدن ایده زیبای چسبوندن ارزوهای بچه های ناز به اون شکل در مهد کیف کردم دستشون درد نکنه .
مامان فریبا تو در انتخاب همه چیز بی نظیری
بووووووووووووووووس واسه هردو

سلام مهساجون، چقدر خجالتم میدی بابا. مرسی از نگاه قشنگت به همه چیز. مرسی که دلگرمم میکنی با حرفای قشنگت. کوچیکتم دوست خوبم. خوشحالم که دوست خوبی مث تو رو که نظیر نداری انتخاب کرده م. خدا به همه ی اونایی که کارشون در حیطه ی کار با بچه هاست قدرت و قوت و بینش روزافزون بده تا هرچی میتونن برای شادی و تعالی بچه ها بیشتر انرژی بذارن.

〰〰مامان تسنيم سادات〰〰
21 مهر 92 12:41
عزززززززيزم سيندرلاى صورتى ، مثل ماه شدى مثل ستاره كه شبا توى آسمون مى درخشه
هميشه بدرخشى نيرواناى عزيزم ، از همه جهت ، همون طور كه مامان نازنينت آرزو داره برات .
**********
واى چه مهد باحالى داره اين نيرواناجون مامانى جون اسم مهدش چى بود ؟ خيلى كارشون جالب بود
**********
ماان نيرواناى عزيز از خوندن مطلبتون كلى لذت بردم و شاد شدم بخصوص اون جريان كودك درون و كزت درون ...!!!
ايشالله هميشه كودك درونت سرزنده و شاداب باشه
**********
ممنونم از اينكه جوابم رو دادى ولى من اونجا پيدا نكردم بالش رو يعنى موجود ندارن انگار

عزیزدلم، من ازت متشکرم برای اینهمه انرژی مثبت. نیروانا قدردان خاله های خوبش باشه کاش و من نیز. همه ی بچه ها ستاره ن و خدا کنه آسمون زندگیمون همیشه پر از ستاره های درخشان جاویدان باشه. اسم مهدش مهرآیین ه عزیزم. مرسی که نکته ی بامزه ی نوشته م رو کشفیدی دوستم، خودم خوشم میاد ازش (چه خودشیفته م نه ) ایشالا شمام همیشه شاد و سرزنده باشی با کودک درونی شاد و فعال.
عزیزم برات پاسخ گذاشتم. حق با توست بال دیگه نمیاره. بازم برات میگردم. فدت. امیدوارم تولد تسنیم جونم به زیباترین شکلی برگزار بشه
مامان احسان
21 مهر 92 13:08
من که با دیدن اون عکسهاش واقعا فکر کردم که یه عروسو دارم میبینم .ای ناناس طلا

قربون چشات خاله
مامان سیدعلی
22 مهر 92 8:54
سلام فریبا جونی، من سیر نمیشم از خوندن نوشته هات. دست به قلم بیست، الحق که وظیفه مادری ت رو هم که به نحو احسن انجام میدی. ایول نیروانا با این مامانش. لباسشم خیلی خوشگله.

سلام عزیزدلم، نظر لطف و محبتته به خدا. من از دلگرمی شماست که انرژی میگیرم. خدا کنه همه بتونیم از پس همه ی وظایفمون به خوبی بربیاییم.
دعا به جون سیدعلی نازت میکنم و هزارتا بوسه برای تو و گل پسری میفرستم.
مامان مهبد كوچولو
22 مهر 92 10:04
با اينهمه عكس هاي قشنگ و رنگارنگ و با اين جشن با شكوه ، كودك درون ما هم زنده شد و كلي بالا و پايين پريد . خوشحالم كه بعد از اينهمه جست و گريز توي مهد كودك و ماجراهايي كه با اون داشتين موفق شدين مهد رويايي تون رو پيدا كنيد . پرنسس صورتي ناز و خوشگل من ، ايشالله توي لباس عروسي ببينيمت عروسك ناز .

فريبا جونم كلي كيف كرديم و توي جشن نيروانا پرسه زديم با اين قلم شيوايي كه شما داشتي . مي بوسمتون

قربونت برم مهدیه جون. نمیدونی چقدر از این نظرای قشنگتون انرژی میگیرم. قربون اون کودک درونت دوست جون. الهی شکر که شاد و سرزنده ست. ایشالا دومادی شازده پسرمون مهبد عزیز. بازم ممنون نگاه بلند و بزرگوارتم
نازنین نرگس
22 مهر 92 17:26
الهی به این دخمل ناز با این لباس نازش ایشالا که این بچه های گل همیشه بتونن حق وحقوقشون رو تمام و کمال بگیرن راستی عروسی خوش گذشتهمیشه به جشن و شادی

مرسی از نگاه نازت عزیزم. الهی الهی که همه ی بچه ها توان حق خواهی داشته باشن و بهشون پاسخ داده بشه.
آره عزیزم جاتون خالی خیلی خوب بود و خوش گذشت. خاله ی دوماد بودنم خیلی میچسبه. آی راحتی تو مجلس
مامان آناهيتا
23 مهر 92 11:08
عزيز دلم، من و آناهيتا با هم عكساي نازت رو ديديم و من چيزايي كه مامانت واست نوشته بود و براش خوندم. عكسا رو كه مي ديد و من از روشون مي گذشتم دستش رو تكون مي داد و مي گفت : وايسا وايسا. برو عقب. تا بتونه عكساي قبلي رو ببينه. عاشق لباست شده بود بهش قول دادم براي دامادي دايي ياسر خاله گلناز يكي مثل اين واسش بفرسته. شب كه تو بغلم بود تا خواب بره با شنيدن صداي خاله سمانه كه داشت با تو صحبت مي كرد گفت مامان مي خوام به نيروانا بگم لباسش خيلي قشنگه.

فداي دل صافت آناهيتاي عزيزم! عاشقتيم دوست جونِ نازنين نيروانا! ‌فرشته كوچولوي خونه ي خاله زينب! مرسي كه با اون نگاه قشنگت بارها و بارها خونه ي ما رو نور بخشيدي عزيزدلم. ايشالا كه هر چه زودتر عروسي دايي ياسر بشه تو رو هم توي اين لباس ببينم.
الان دارم صداي نازت رو با اون شمرده شمرده صحبت كردنِ قشنگت تجسم ميكنم كه نظرت رو براي نيروانا در مورد لباسش ميگي. حتماً پيغامت رو بهش ميرسونم خوشگلم. فداي چشات آناهيتا جون
مرسي از نگاه مهربونت زينبم
مامان نیایش
23 مهر 92 12:04
واااااااااااااااای عزیز دلم چه جشنی چه قدر قشنگ چه خلاقانه چه فرشته ی نازی شدی عشقم روزت مبارک کودک نازنین امروز
خیلی قشنگ بود همه چی دست مامانی هم درد نکنه با این عکس های خوشگل و توضیح های مفصل مبارکت باشه این روز و همه روز ...
مهد نیایش که انگار امسال حسابی خستگی پارسال رو در میکنن نه خبری از جشنه نه هیچ چیز دیگه چند بار وسوسه شدم نذارمش ولی چه کار کنم که بهترین مهد گلبهار فعلا همینه و نیایش هم وابسته ی دوستاش
الهی که هر روزتون بهتر از دیروز باشه و لباتون شاد و خندون و همیشه به جشن و شادی و عروسی عیدتون هم مبارک

خاله زهره ي عزيزم، ‌چقدر خوشحالم كه اومدي. ايشالا حسابي حسابي خوش گذشته باشه اين روزا بهتون.
مرسي از نگاهت كه مث هميشه قشنگ و گرمابخشه.
چقدر دلگير ميشم كه اين خبر رو ميشنوم زهره جون. كاش اونايي كه كارشون با قلب و روح آدماست يه كم مسئولانه تر و مهم تر از اون، عاشقانه تر با كارشون ارتباط برقرار كنن. با تمام وجودم آرزو ميكنم كه اوضاع مهد نيايشم هم بسامان بشه.
گاهي ما آدما چون از وضعيت هاي بهتر آگاهي نداريم و يا به عمد ناآگاه نگه داشته ميشيم، محكوم به پذيرش وضع موجود ميشيم. بايد به دنبال احقاق حق بود زهره جون. شايد يه دليلي كه من بعضي چيزا رو به ريز جزئيات مينويسم همين باشه كه دوستاي نازنينم در جريان شرايط مطلوب تر هم باشن. اين همون چيزيه كه بچه ها هم توي روز جهاني شون بايد بهش آگاه بشن. آنچه كه حقشونه و حقمونه. دعا ميكنم همه بتونيم قدمي براي احقاق حقوقمون برداريم. براي نيايشم آرزو ميكنم كه يه مهد عالي در كنار دوستان عزيزش داشته باشه. ميبوسمت دوست جون و دختر نازنينمون رو
منا مامان الینا
23 مهر 92 13:25
عزیززززززم
الهی دورت بگردم مممممن
سیندرلای خوشکلم
فریبا جونم چقدر اون عکسهای دخترونه شون را دوست داشتم
کاش میشد بیام بغلشون کنم ببوسمشون این فرشته های زیبا رو

فدات خاله منای نازنین. مرسی از چشای قشنگت عزیزم.
آره منم عکسایی که با اون ژستای ناناز با دوستاش گرفتن خیلی دوست دارم. بیصبرانه منتظر در آغوش کشیدن تو و الینای نازنینم هستیم. اگه قدم روی چشم ما بذارین که سرمه بارون میشه. بوس بوس عزیزم.
سیما
24 مهر 92 8:26
اینکار عالیه.....حتی میشه ماهی یکبار توی خونه انجام داد.....همیشه شاد و سلامت باشه دختر گلمون

دقیقاً همینطوره سیماجونم. همیشه میشه یه درخت اینجوری توی خونه داشت. حتی برای ما بزرگترام عالیه. اینکه آرزومون رو همیشه پیش چشم ببینیم و برای رسیدن بهش انرژی بذاریم
مامان بردیا
25 مهر 92 13:28
چه حس قشنگی داد این پست فریبا جون. یاد روزای بچگیم افتادم. عاشق بادکنکای رنگی بودم و کفش پاشنه دار که از قصد محکم قدم بردارم تا صداش بیشتر بلند شه و... همشو الان اینجا دیدم. کاش یکی هم باشه گل ؟آرزوهای ما رو بچینه...
مبارکت باشه پرنسسم. امیدوارم همیشه آرزوهات دست یافتنی باشه و خدا به دست و دل مامان و بابا انقدر قدرت بده تا بتونن همیشه گل آرزوهاتو بچینن و تو دامنت بذارن

فدات مهدخت جان، من ولی خیلی آرزوهای بچگیام یادم نمیاد جز اینکه هر چیز جدیدی مد میشد دلم میخواست: اتدهای رنگی 25 تا تک تومنی و مخصوصاً رنگ صورتیش! دمپایی اوشین! لیوانای تاشوی جیبی! صندلای تمام لاستیکی رنگی! ... یادمه هر چی بچه ها توی مدرسه جدید می آوردن دلم میخواست ولی کمتر روم میشد به مامان و آقاجون بگم یا خیلی دیر می گفتم. اما یادمه همه شون برآورده شدن.
الهی مهدختم گل آرزوهاتو با دستای خودت بچینی و به واقعیت بدلشون کنی. یه وقتایی اگه از دست مام کاری ساخته بود بیخبرمون نذار عزیزدلم اون نیرویی که ماورای همه ی قدرتاست هم که همیشه نزدیکه بهت نازنینم.
کاش همه مون بتونیم رؤیاهای جگرگوشه هامونو توی دامنشون بذاریم و رؤیاهای همه ی کودکانی که میشناسیم و نمیشناسیم.
جهت اطلاعت بگم نیروانا اون شب اینقدر با کفشای تق تقیش روی سرامیکای خونه جولان داد که پیش از عروسی یه تذکر جانانه از بابایی نوش جان کرد ولی قربونش برم که اصلاً جدی نگرفتش و بازم تق تق تق ... جات خالی مهدختم
مامان ساینا و سبا
25 مهر 92 14:56
سلام، روزت مبارک عزیزم، چقدر زیبا شدی یک سیندرلای زیبا، ساینا عاشق سیندرلا و سفید برفی هستش، حتما عکسها رو نشونش میدم کلی کیف میکنه، الان خوابه. دوستتون داریم

سلام خاله جون، قربونتون. چشاتون زیبا میبینه. چه جالبه که بچه هامون همچین تفاهمی دارن. قربون چشای ناز ساینام
مامان ادرين
25 مهر 92 18:20
نيروانا جون عزيزم روزت مبارك با اين لباس خوشگل مث فرشته ها شدي

مرسی خاله جون. همه روزتون مبارک. مهربونین مث فرشته ها
محمد
27 مهر 92 20:52
فروشگاه اينترنتي شال با انواع شال هاي زيبا شال عشق ، شال ولنتاين ، شال تزييني و شال باب اسفنجي و غيره .

http://redheart.hamvar.ir


برای شماست آقا محمد؟ خیلی قشنگه کاراشون
مامان اینده یه فسقلی
28 مهر 92 0:07
فریبا جان
این مطلب رو چند روز پیش خوندم و خیلی از نوشته هات مخصوصا از کوزت درون لذت بردم.
دلت شاد و لبت خندان باد دوست جونی
با اون دخملیه نمکت

ماشالا

ممنونم عزیزم که همیشه همراهمی دوست بامرام. لطفت مدام مهربون
مهسا مامان نورا
28 مهر 92 13:06
خصوصی داری گلم


متوجه شدم عزیزم. باشه بیشتر باید روش فکر کرد. برات مینویسم همین زودیا مهساجان
مامان خورشيد
30 مهر 92 16:06
همه شادي هاتون مبارك.
دلم ضعف رفت برا اين فرشته شيرينم.

چه مهد خوبي و چقدر خلاقيت. دستشون درد نكنه و دست شما كه همت كردين و نيروانا رو به اينجاي خوب سپردين.


ممنون مهربونم. واقعاً از بودنشون هر لحظه خدا رو شکر میکنم و اینکه به من این لیاقت و فرصت رو که نیروانام رو به آغوش مهرشون بسپرم. خدا همه ی اونایی که با اینهمه عشق برای جگرگوشه هامون انرژی میذارن تو دستای امن خودش نگه داره و مدام انرژی مضاعف بده. میبوسمتون مادر و دختر درخشان
مامان مریم
15 آبان 92 18:16
بازم روزت مبارک عزیزم ...هرچند که از نظر ما هر روز روز شماست...نیروانا که مثل یه پرنسس میدرخشه...امیدوارم همیشه برای لبخند زدن کودک باقی بمونه


فدات شم عزیزم. چقدر محبت داری. شرمنده میشیم.
امیدوارم به درخشندگی مهتاب باشه.
ممنونم از دعای قشنگت و یه آمین بلند براش میگم