اُردی بهشت نامه
دخترکم بهانه ی نوشتن این پست تَنه ایه که دو شب پیش به روحم خورد و دو ساعت تمام منو گریوند. تنها بودم و تو خواب بودی. به یه درددلی گوش دادم که مث یه قطعه سنگ، برکه ی کوچیک وجودم رو به تلاطم انداخت. دو ساعت تمام اشک ریختم و نوشتم. همه ی آرامشم این بود که تنه ای رو که به روحم خورده با ارسال اون نوشته به عزیزی که ازم گله کرده بود التیام ببخشم اما صبر کردم و در پاداش صبرم، التیام واقعی رو دیروز با شنیدن حرفای دوست عزیزم گرفتم که عجیب به دلم نشست و باعث آرامشم شد. یه درس اخلاقی انسانیِ خیلی بزرگ گرفتم که خیلی دلم میخواد اینجا برات یادگارش بکنم، به نام همون دوست اردی بهشتی عزیزم که اینهمه روحش بزرگه و تا همین چند روز دیگه سعادت دیدارِ روز به روزش رو توی محیط کارم از دست خواهم داد چون به افتخار بازنشستگی میرسه. دوست نازنینی که از همون بدو ورودم به این محل کار، "خاله" صداش میکردم چون همیشه مثل خاله ی عزیزی که هیچوقت نداشتم بود، حامی و همدل.
از درسی که بهم داد بگم و اون اینکه
" اگه کسی توی یه رابطه شروع به گله گذاری کرد، فاتحه ی اون رابطه خونده ست و تو هم که به دلیل دوست داشتن عمیق و تمام عیار طرف میخوایی رابطه رو هر جور شده حفظ کنی براش ننویس، چون این باعث ادامه ی تنش میشه، هر چه زودتر باهاش چهره به چهره صحبت کن و بگو:
من نمیخوام این رابطه رو قطع کنم چون تو رو خیلی دوست دارم و بخاطر این اتفاقی که افتاده که به تو این حس رو داده که من فراموشِت کرده م هیچوقت خودم رو نمی بخشم. اگرچه من توانِ پاییدنِ مدام این رابطه رو ندارم ولی بدون که این دوست داشتن و رابطه ی متعاقبِ اون همیشه هست، تا من هستم و تو هستی. تو اگه دائم نگران قطع شدن این رابطه هستی خودت از من خبر بگیر ولی بدون که حتی اگه سالها از آخرین دیدار و ارتباطمون بگذره و هیچ جور دیگه نه با تلفن، نه ایمیل، نه اس ام اس، نه ... باهات در تماس نباشم، لحظه ی دیدارِ و ارتباطِ دوباره، هیچی از احساس و عشق من به تو کم نشده و من با تمام وجود، درست مثل اینکه همیشه با تو در تماس بوده باشم صمیمیتم رو بهت عرضه میکنم. از تو میخوام تو هم با من همینگونه باشی و باور کنی که اگه به هزاران دلیل که شاید هیچ کدومش از نظر تو موجه نباشه نتونستم خبری ازت بگیرم، هیچ گله ای نداشته باشی و باورم داشته باشی که دوسِت دارم و فراموشت نمیکنم. نه تو رو و نه محبتای تو رو "
این درس رو از یه نظر دیگه هم مهم میدونم و اون اینکه توی دنیای ارتباطات گسترده ی امروزی که به مدد حضور در گروهها و جوامع مختلف حقیقی و مجازی، بسیار بسیار دوستیها شکل میگیره چقدر خوبه که این درس رو بخاطر داشته باشیم تا اینجوری خدای نکرده از جریان اصلیِ زندگی که آروم یا خروشان ما رو با خودش میبره جا نمونیم.
دوستای عزیزی که مدام به من سر میزنین، منو میخونین، خواننده ی خاموشین یا کامنت های پرمحبت برام میذارین، از شماها هم میخوام که منو اینگونه بپذیرین. همه تون رو دوست دارم و دوستای همیشگیِ من هستین و هر خدمت و کاری که ازم بربیاد با تمام وجودم هستم ولی اگه زود به زود نرسیدم بیام خونه هاتون و جواب محبتاتون رو بدم باور کنید که هیچ از شدت دوستیِ من کم نشده، همیشه به یادتون هستم و هر بار به محض اینکه فراغتی بدست بیارم سراپا شوق به سمت خونه هاتون میدوم و از حس حضورتون نفس تازه میکنم.