نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

از کرامات شیخ ما

1391/11/13 15:45
نویسنده : مامان فريبا
8,271 بازدید
اشتراک گذاری

مامان، بخاری خیلی تب کرده، باید ببریمش بیمارستان !!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (31)

مامان تسنیم سادات
13 بهمن 91 16:01


میدونی چند بار خوندم تا متوجه بشم ....
فکر کنم بعد از مامان یک کاما بزارید راحتر خونده میشه .....
اول فکر کردم شما تب کردید چون این جوری خوندم
مامان بخاری , خیلی تب کرده باید ببریمش بیمارستان ... فکر کردم اینقدر داغ شدین که نیروانا بهتون لقب بخاری داده ...!!!
دوباره که خوندم گفتم نه مثل اینکه اینجوریه ...
مامان , بخاری خیلی تب کرده باید ببریمش بیمارستان ....
اولی رو خیلی ناراحت شدم یه لحظه هول کردم که چی شده ....
ولی با مدل دوم خوندم کلی خندیدم ....
حالا کدوم درست بود نکنه اولی درست بود ....؟؟؟؟؟

تو رو خدا ببخش عزیزم که اذیت شدی، باور میکنی دقیقاً بعد از اینکه دکمه ی ثبت پست رو زدم کلاً اینترنتی که کرمان ازش بهره میبردیم قطع شد و من حتی نتونستم فونت رو بزرگتر کنم. باور کن عزیزم اصلاً فکر نمیکردم ممکنه جور دیگه ای هم خونده بشه. چشاتو قربون دوست جون
صبا
13 بهمن 91 17:29
الهي فداي اين شيرين زبونيات شيرين زبونم.
فدات بشم عزيز دلم.
خاله جونم مرسي كه به ريحانه ي ما سر زديد. منم دويدم و دويدم و به نيرواناي عزيز و شيرين زبونم رسيدم. بووووووووووووووووووس

خیلی خیلی لطف داری صبای من، خیلی خوش اومدی عزیزم
صبا
13 بهمن 91 17:50
خاله جونم اپم

اومدم جونم
مادر کوثر
14 بهمن 91 7:38



محبوبه مامان الینا
14 بهمن 91 7:41
با خواندن جمله شیخ شما از شدت مسرت و خنده ضجه زدندی و بر دل کوبیدندی
یک بوسه برای شیخ فرستادندی

شيخ ما از فرط مسرت جستي زدندي و بوسه ي شما در هوا قاپيدندي. آواي هيپ هيپ هورايشان همچنان بلندندي
سارا مامان آرام
14 بهمن 91 9:08
وای عزیز شیرین زبونم

قربونت عزيزم. لطف داري. من متأسفانه و اجباراً همچنان خواننده ي خاموش شمام. بوس فراوان
الهه مامان یسنا
14 بهمن 91 9:32
این آیکون قهقهه کجاست پس؟!!!!


گرفتمش عزيزم، هميشه شاد و خندان باشي خاله گلي
مامان احسان
14 بهمن 91 11:09
سلام گلم ماشالله به زبون این بچه ها خدا حفظشون کنه

ممنونم خاله جونم، به دعاي شما
مامان یه فسقِلی
14 بهمن 91 12:14
...




صبا
14 بهمن 91 13:23
مرسی خاله جونم .
فدای شما و نیروانای عزیز و خوش زبونم.

ممنون شيرين شيرينم
مهری ولیان
14 بهمن 91 15:01
قربون این فرشته ی نازنین ! اوووووووووومممم
سلام به این فرشته و مامان مهربون و عزیزش :
آخه این فرشته کوچولوی ما خانم دکتر هم هست

واي خاله مهري عزيزم سلام سلام به روح بزرگتون كه هميشه در پرتوش هستيم. فداي مهربوني شما خاله جون، چقدر دلمون براتون تنگ شده. بوس براي شما و درود به همه ي عزيزاي سبز شماليمون
مامان آرشين
14 بهمن 91 15:24



مامان هستي وهانا
14 بهمن 91 15:26
واي خداي من چه استدلالي !!! فداش بشم وروجك خاله

قربون محبتتون خاله جون، خدا نكنه
مامان یه فسقِلی
14 بهمن 91 15:52
پیشم بیا ...

آپــم


ديشب اومدم عزيزم ولي در اوج خواب آلودگي و كاملاً افقي، نتونستم برات نظر بذارم، ببخش. در اولين فرصت ميام عزيزم. قالب نو مبارك
مامان بارميس
14 بهمن 91 23:43


قربون خاله
مامان مینا
14 بهمن 91 23:44
وای از اینهمه شیرین زبونی...

هَي واي من! هَي واي من


مامان بردیا
15 بهمن 91 11:01
آخه با این جمله جای حرف و نظر نذاشتی که فدات شم ...فقط منو ببین چه شکلی شدم

فدات خاله جونم، آیکون تعجبت عشقه
مامان پریسا
15 بهمن 91 11:24
نیروانا جون غیر مستقیم خواسته اعلام خطر کنه:
مامانی : نیروانا گرمشه. یه فکری بکن براش.



قربون 2 پهلو حرف زدن خوشکل خانم.

البته فکر کنم بیشتر خواسته یه رابطه ای بین داغ بودن بخاری و اونچه از تب کردن درک کرده بیان کنه شیخنا!
شایدم همینطوره که شما میگین
مامان خورشيد
15 بهمن 91 12:08
ممنون از شركت ما در شيريني لحظه هاتون.

قربون مرام
مامان نیایش
15 بهمن 91 12:30
عاشـــــــــــــــــــــــــــقتم


شمی فدا
ستاره زمینی
15 بهمن 91 14:42



ستاره زمینی
15 بهمن 91 14:43


مرسی از اینهمه گل خاله
ستاره زمینی
15 بهمن 91 14:43


هزار تا بوس تقدیمتون
صبا
15 بهمن 91 15:37
از دست این بچه ها ......
چه چیزای بامزه ای خودشون در میارنا :-*

میبینی تو رو خدا صباجون
ذانش آموزان قدیمی
15 بهمن 91 17:11
روز تولد انسانها در هیچ تقویمی یافت نمیشود ، چرا که فقط

در قلب کسانی است که به آنها عشق میورزیم .
سلام به دوستان گل ما وخانم معلم دوست داشتنیمون
خوبید؟
دوستای گلمون به روز هستیم با یه پست متفاوت نیاز به راهنمایی های شما داریم حد امکان راهنمایی مون کنید منتظر راهنماییتون هستیم

ا.مئم خوندم ولی هنوز چیزی به ذهنم نرسیده. حتماً بیشتر فکر میکنم شاگردای قدرشناس
مامی امیرین
16 بهمن 91 0:08

شایدم راست میگفته

کسی چه میدونه سمیراجون، شایدم
مامان نوژاجوني
16 بهمن 91 8:49
عزيزم قربون اون حرف زدنت بشم كه اينقدر بامزه وبا درايت حرف ميزني

فداتون، ممنونم خاله جون
مامان آناهيتا
16 بهمن 91 11:31
منم واست تب مي كنم با اين دلبريات عسلك.

عاشقتیم خاله ی مهربون. وجودت عشقه
زهره
16 بهمن 91 12:25
سلام وبلاگ زیبایی دارید میشه به وبلاگ من هم سر بزنید منتظر حضورتان هستم
http://zohrehamour.blogfa.com

مرسی عزیزم، در اولین فرصت
مامان علی خوشتیپ
25 بهمن 91 12:20