نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

ديش دان!

1390/2/11 15:50
نویسنده : مامان فريبا
5,690 بازدید
اشتراک گذاری

ديش دان عروسك پارچه اي دست ساز كله فرفري ايه كه دايي حسين و خاله مهديه پارسال از يه راه دور برات سوغات آوردن. اين اسم رو سه چهارماه پيش وقتي بابايي كله ي عروسك رو با اون موهاي فرفريش به اينطرف اونطرف به حالت ضربه اي تكون مي داد و ديش دان ديش دان ميگفت خودت رو عروسكت گذاشتي. اخيراً هي بغلش ميكني و هي با خودت اينور اونور ميبريش. هي باهاش حرف ميزني يا بازي ميكني. به اين و اون نشونش ميدي و اسمش رو تكرار ميكني. حتي براش لالايي ميخوني. همون لالايي كه وقتي بابا ميخواد ظهرا بخوابوندت ميخونه "گنجشك لالا ...". ميدوني تو دست گرفتن و بازي كردن با ديش دان خيلي مَلَسه. حتي ما كه مثلاً آدم بزرگيم كِيف ميكنيم اونو تو دست بگيريم و بغل كنيم. يه احساس قشنگي تو اون چشاي پلاستيكيش هست كه نگاهش رو گرم و گيرا ميكنه. نميدونم طراح اين نيم وجبي چه هنر خارق العاده اي داشته و سازنده اش چه حس عميقي از خودش توي اين عروسك به يادگار گذاشته كه اينقدر خواستنيه. بيخود نيست كه تو اينقدر بهش ابراز عشق و علاقه ميكني. حق داري.

دست دايي حسين و خاله مهديه ‌طلا. اين عكس تقديم به اوناست.(البته يه كليپ خوشكل هم ازش داريم كه الان همرام نيست. بعداً با اين عكس ميذارمشون تو ادامه مطلب...)

دخترانگيت خيلي بروز كرده گلبانو. از بوس و ناز هرچي كه به نظرت برسه مثلاً گل توي حياط يا خود حياط، كفشدوزك توي كتاب و حَجوز (حاجي فيروز) توي عكس ... يا هر چي كه فكرش رو نميتوني بكني مثلاً ‌سوسك مرده ي گوشه ي آشپزخونه، تا اين عروسك بازي شاعرانه. همه نشونه هايي از رفتاريه كه بعنوان يه دختر كوچولو داري عيان ميكني. خوشحالم كه مادر بااحساسي خواهي شد. با تمام وجود آرزو ميكنم خدا لذت مادر بودن رو بهت ارزاني كنه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

پروانه ی کاغذی
12 اردیبهشت 90 22:09
ای کاش این جانب بنده ی مفلوکه جای این دیش دان بودم تا در لابه لای انگشتان کوچولوی پنبه ای مموشی وول بخورم و کیف کنم...!!!
✩✩✩✩✩✩✩✩✩✩✩✩✩✩✩✩✩✩
بزرگترین ارتفاعی که موجب مرگم می شود افتادن از چشم توست...♥


بچه ها قلب كوچك شگفت انگيزي دارند
تندوتند مي زند
تا صدوهفتاد بار در دقيقه!
و چه صادق و سريعند
(در همه چيز)
مي پذيرند هر نوازشي را
بي ريا
بي درنگ
...
ما كه بزرگ شديم
قلبمان كند و كندتر شد
و احساسهامان
تا روزي كه بايستند هر دو باهم!
در اين ميان اما
تنها محدودي
قلبشان تند مي زند
حتي در پيري
و بي گمان تو مهربان
يكي از آنهايي!

شاعر: حسن هنرمند
مامان عسل و آریا
23 اردیبهشت 90 8:43
سلام گلممممممممممممممم خوبید؟نیروانای عزیزدلم چطوره؟عزیزم منو ببخشید که دیر به دیر میام امتحاناتم شروع شده به نیروانای گلم بگید برام دعا کنه که موفق باشم.



الهي تو همه ي امتحانات زندگيتون موفق باشين. نيروانا هميشه بهترين دعاها رو براي خاله ي عزيزش داره. مي بوسيمتون.
مامان عسل و اریا
5 خرداد 90 14:10
سلام گلممممممممممممممم.خوب عزیزم؟چند وقتیه خبری ازتون نیست.گلم ما منتظریم ادامه ی مطلب این پستتون هستیم.وبلاگ گل پسرو گل دخترم هر دو آپه.بوووووس


سلام عزيزم. ببخشيد بي خبر رفتيم يه چند وقتي مسافرت. تاريخ مصرف احساسات خوشمون داشت تموم ميشد گفتيم بريم يه كم آپ شيم برگرديم. الآن در خدمتتونم. چشم در اسرع وقت به ادامه ي ديش دان ميپردازم. قربون شما و گل پسر و گل دخترتون
مامان نیایش
4 مهر 91 11:02
عزیزمی چه قدر خوشگله این دیش دان البته به پای تو نمیرسه نیروانا عسلی
مامانی کاش دیش دان رو لینک میکردی همه عکسش رو ببنن کیف کنن همین طور نیروانا ملوسک رو


چشات قشنگه زهره جونم، حتماً همين روزا دوباره يادي ازش ميكنم البته الان به اين وجاهت نيست ولي خب 90 درصد همينه و البته اون چشاش 100% ه و هيچ تغييري نكرده. مهربوني عزيزم و خوب نگر
لی لی مامی آرشیدا
12 مهر 92 21:27
ای جوونم


قربونت خاله ی پر از تفاهماتم
شکیبا
15 اردیبهشت 96 10:17
سلام من اسم نیروانا رو خیلی دوست دارم ... من اسمم شکیباست این عکس نیروانا خیلی قشنگه
مامان فريبا
پاسخ
قربونت برم شکیبای نازنین. اسم تو هم خیلی خیلی قشنگه. و لطف و مهربونیت