نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

امروز روز اول دیماه است

1391/10/1 17:48
نویسنده : مامان فريبا
11,953 بازدید
اشتراک گذاری

من راز فصلها را میدانم و حرف لحظه ها را می فهمم

...

ای یار، ای یگانه ترین یار

...

زیر بارون اینهمه انرژی ِ آتیشین رفتن توی اولین روز زمستون ورای تصورم بود. برای همین گفتم تا داغ داغم بیام این لحظه ها رو بنویسم و بعد سر فرصت کامنتای پر از مهر و عشق یلدایی دوستای نازنین رو پاسخ بدم. 

اول صبح که پا شدم به این قصد بود که بشینم سر در این خونه و اینهمه نقل و نباتی شب یلدایی رو ببوسم سر چشمم بذارم و خونه رو باهشون آذین کنم که خاله سهیلا اومد دم در و گفت دو تا بلیط داره برای جشن یلدا!!! امروز صبح اول دی!!! گفت اگه دوست دارم لباس بپوشیم بریم باهاش. من  حرفاش رو جسته گریخته شنیدم و نشنیدم. اصلاً نفهمیدم جشن از طرف کی برگزار میشه و برای چی خواهری هم دعوته و .... فقط از اونجایی که تشنه ی جشن و شادیَم گفتم ای به چشم و تندی سر و ته صبحونه رو هم آوردیم و یا علی مدد. 

دم در سالن که رسیدیم حال و هوای میزبانان رو شدیداً روی موج مثبت عاشقیَت یافتم. و این در حالی بود که هنوز نمیدونستم مهمون کی هستیم. جمعیت داخل سالن هنوز زیاد نبود. رفتیم که اولاش بشینیم تا حسابی در جریان باشیم. آبجی سهیلا با چند نفری که نشسته بودن گرم حال و احوال شد و من تازه کم کم داشتم میفهمیدم که امروز کائنات عجب خواب خوشی برامون دیده. 

یه انجمنی هست به اسم انجمن خیریه حمایت از بیماران مبتلا به سرطان یاس کرمان که امروز به مناسبت یلدای دیشب و عید امروز یه جشن برگزار کرده و همه ی مرتبطین انجمن از بنیان گزاران و حامیان و بیماران دعوت این جشنن و نمیدونم خدای مهربون ِ خالق رنگین کمون چه نظر مهری به ما داشت که من و تو هم مهمون این بزم شدیم. چقدر شادی، چقدر صفا و چه عشق به همنوعی توی فضا موج میزد. چقدر کف زدیم و خندیدیم و عشق کردیم. چه انسانهای شریفی رو اونجا یافتم که از قبل میشناختمشون و به چشم ندیده بودم چه دستای سبز یاری رسونی دارن. چقدر بیشتر ایمان آوردم که هیچ مکتب و مرامی جز خدمت رسوندن به نوع بشر از خونواده و همشهری و هموطن و ... نمیتونه آدم رو به منتها درجه ی آدمیتش برسونه. نیروانای من! برای اینکه به نیروانا برسی، برای اینکه روحت جلا پیدا کنه، لازمه که توی این جمعها و انجمنها باشی. لازمه که دستات رو به یاری و با عشق به سمت همنوعانت دراز کنی. هر چی از شکوه امروز بگم کم گفتم. تو با چه انرزی ای کف میزدی علیرغم اینکه اولش دوست نداشتی توی اون جمع باشی و مثل همیشه که ازدحام و شلوغی یه جورایی مضطربت میکنه میخواستی بری بیرون ولی با انرزی مثیت و شوری که آقای خواننده بپاکرد چنان جوگیر شدی و دست میزدی که حظ کردم دخترم. 

خاله سهیلام مدال و جایزه ی مقام دوم مسابقات دوومیدانی و راهپیمایی بزرگسالان استان رو در رده ی سنی خودش مجدداً از طرف انجمن دریافت کرد و شادیمون رو صدچندان.

امسال سر زیباترین سفره ی یلدا نشستیم، سفره ای که پهن کننده هاش چنان دلهای بزرگ دریایی داشتن که پیش سخاوتشون کم میاوردی. هر چند یلدای دیشب پایان یافته و شکوهش رو به صبح اولین روز پیروزی روشنایی بر تاریکی بخشیده بود ولی اولین روز دیماه برامون عجیب بیادموندنی شد.

جای همه ی عزیزانمون خالی.

دستات همیشه در بازکردن گره ها باشه مث دستای سبزی که امروز بازیافتم، نیروانای من!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (28)

مامان ساينا
2 دی 91 8:15
شروع فصل زمستان با يه جشن سوپرايزي و اين همه شادي و دست و پايكوبي...ايشا... هميشه برقرار باشيد و دلتان بهاري

فدات شم صالحه جون، توي جمع دوستان ايشالا. تو هم شاد باش عزيز من.
مامان نوژاجوني
2 دی 91 8:46
يلدات مبارك عزيزم.چه عكساي خوبي گرفتي ماماني.مرسي حال وهوام تو اين روز زمستاني عوض شد

مرسي عزيزم. هميشه خوش باشي. خوشحالم كردي با نظرت
مامان خورشيد
2 دی 91 8:54
چه آغاز دل انگيزي. چه شروع زمستان با شكوهي. شكوهش به شكوه سال نو پيوند بخوره و براتون گرما و عشق بياره.

آمين عزيزم. ممنونم و سرشار از فروتني و تواضع در مقابل خواستنيهاي قشنگي كه برامون خواستي. با احترام،
آينه اي در برابر آينه ات ميگذارم تا از تو ابديتي بسازم دوست عزيزم
مامان نیایش
2 دی 91 9:32
چه قدر قشنگ و خوب بوده این جشن زیبا حتما تجربه ی جالبی هم بوده برای نیروانا ...همیشه کائنات هوای کسی رو که هواش رو داره ،داره دیگه
گرفتی؟
خودت همیشه با مهر و علاقه ی خاصی که به همه داری و شور و نشاط و انرژی مثبتت همه امواج مثبت عاشقی رو جذب میکنی
خدا رو شکر که خوش گذشته به نیروانا هم ...عکس هاش خیلی قشنگ شده بود مخصوصا اون برفی هاش شاد باشی دخترک نازم دوستت دارم
همه ی دست اندر کاران این بزم زیبا هم دلاشون شاد باشه همیشه و خدا خیرشون بده و همه بیمار ها رو هم شفا ان اشا لله
مدال هم مبارک خاله ی سهیلای عزیزت
سفره ی یلدا تون همیشه پهن و دلاتون دریایی و روزگارتون خوش

زهره جونم، حسابي جاتون خالي بود پيشمون. ميدوني، من حس ميكنم انعكاس دعاي خير و انرژي مثبت دوستان و عزيزانم هميشه شامل حالم ميشه عزيزم. اينه كه روي موج محبتم و مهر بر سرم ميباره. مرسي از نگاه قشنگت.
واقعاً دعا ميكنم دستاي مهربون و خيررسون هميشه خير ببينن.
من از طرف خاله سهيلا ازت ممنونم. اگه بدوني 5 كيلومتر دويده خواهري و دوم شده. جونم به همتش! كلي براش نگران شدم. هميشه سر سفره ي گسترده ي رحمت خدا باشي الهي. ببوس نيايشم رو
مامان بردیا
2 دی 91 10:38
زمستونتون شروع قشنگی داشته فریبا جون
امیدوارم نوید خوبی باشه برای باقی روزهای فصل سرد.آرزومه که تن بانیان اینچنین جشنهایی همیشه سالم باشه و نیروانای نازم و خانوادشو هم همیشه شاد و سالم بمونن.

ممنونم مهدخت عزيزم. منم دعا ميكنم اين آخرين فصل سال براي همه شروع قشنگي باشه. حتي اگه هوا سرده، سرها در گريبان نباشه و دستها براي ياري از بغلها بيرون بياد.
سارا مامان آرام
2 دی 91 11:16
چه شروع گرمی در این فصل سرما
همیشه گرم و خوشحال بمانید
یلدا تون هم مبارک

مرسي عزيزم. منم اومدم خونه تون و از سفره ي يلدايي قشنگتون بسيار لذت بردم. چقدر قشنگ و خوش آب و رنگ ،‌مخصوصاً با وجو اون گل زيبا كنار سفر ديگه هيچ حرف نداشت. گل قشنگم، آرامم،‌ هميشه به جشن و پايكوبي و سرور باشي
مامان پارمیس
2 دی 91 20:17
چه زیبا!! چه شروع خوبی!! مطمئنم یه روزی نیروانا جون رو روی سکو برای دریافت مدالهای برتر خواهیم دید. خدا به خواهر دوست داشتنیتون سلامتی بده و همیشه موفق باشه. دوستون داریم.

ممنونم عزيزم،‌ همه ي دعام همينه كه همه تندرست باشن و به ياري خدا موفق. مرسي از دعا و آرزوي قشنگت. ميبوسمت عزيزم
مامان یه فسقِلی
3 دی 91 0:30
واااااااااااااای... شــــــــدیدا خــــــــــــــوشم اومد ...

خیـــــــــــــلی قشنگ و با احســـاس بیان کـــرده بــــــــودی حرف دلـــت رو عزیز دلـــم ...

چقـــــــــدر خوبه این جـــور جشـــن ها ... آدم واقعـــا خوب ها رو میبینـــه ... دستشــون درد نکــنه واقـــعا

وااااااااااااااااااااای . . . تیــپ نیروانـــا جونمــــــــون رو ببــین، ماشالا

وای که چقـــدر خندیدم از چــادر دســت گرفــتنِ ایــن آقاهــــه

ووووای... چه درخـــــــت پر از بـــرف سفید و خوشــگلی ... کیف کـــردم بخـــدا

ای جـــووووووووونم، لبخندشـــــــــو... ایشــالا همیشــه بخـــــــــندی نیروانای گـــل من

دست فریبــــــــــای نازنین هم درد نکنه که با پست جدید و قشنگش، منــــــــو به وجـــــد آوورد

تك خاله ي عزيزم،‌اون فضا خيلي قشنگ بود، خيلي باشكوه بود و من مطمئنم كه شكوهش از نوع زميني نبود كه آدم رو ميگرفت. اگه بدوني همون آقاچادر به سريه چقدر ما رو خندوند،‌ با لهجه ي كرموني حرف ميزد و ميخندوند. كلاً بهش ميگن كوه نمك و خيلي برازندشه. زور نميزد حرف بامزمه بزنه بخندي، كلاً وجودش كميك و بامزه بود و كلي هم متواضع.
مرسي از نگاه قشنگت و ذره ذره كامنت گذاشتن براي نوشته هاي من. دستت رو ميبوسم خاله جون،‌ تكي به خدا
مامان مهبد كوچولو
3 دی 91 7:59
سلام عزيزم . خدا رو شكر چقدر زمستونتون زيبا شروع شد ! اميدوارم كه يه شروع قشنگ تو يه روز سرد زمستوني و حضورتون در يه محفل گرم باعث بشه كه 89 روز باقيمونه هم از گرماي شكوه اون مجلس لبريز باشين . مطمئناً باني همچنين مجالسي اجر معنوي از خدا ميگيرن . اجرشون با خدا كه اينقدر تونستن دوستاي نازنين منو به وجد بيارن كه فريباي نازنينم اين چنين با عشق اون روز به يادموندني رو برامون وصف كنه .حتم دارم كه شكوه اون مجلسي كه فريباي عاشق رو به وجد آورده آسموني بوده ....مانا باشي و برقرار

سلام مهديه جونم،‌ چه زيبا گفتي و احساس منو درك كردي. دعا ميكنم هميشه فرشته هاي مهربوني در تدارك شادمان سازي دلها باشن و اميدورام لطفي شامل حال همه بشه كه فرشته باشن و با فرشته ها همدست يا در موج محبت فرشته ها. من خيلي فرشته ها اونجا ديدم. تو هم عزيزم پايدار باشي و مهبد گلم. ميبوسمتون
مادر کوثر
3 دی 91 9:44
سلام
من بهتر از کیمیا را به شما میدهم
تشریف بیارید

سلام،‌ چشم عزيزم. چه خوب. حتماً‌ ميام
مامان هستي وهانا
3 دی 91 10:42
خداي من نيروانا چه كيفي مي كرده شادي و خوشحالي از چهره اش ميباره دست خاله جونش درد نكنه ايشالا هميشه سلامت وموفق باشند.

فريباجون نيروانا با يه جديتي دست ميزد كه من كيف ميكردم. جاي شما و دو تا كلوچه خيلي خالي بود. ايشالا سعادتي ياري كنه با هم به اينجور مراسم بريم. ميبوسمتون
haleh
3 دی 91 12:06

عزیزم همیشه دلتون شاد باشه
چه محفل خوبی
خوب معلومه خوبها همدیگروپیداهمیکنند
یک دختر مثل نور راه خودشه پیدامیکنه
هرجا نور وعشق خدا باشه اونو به طرف خودش میکشونه
اما هیچوقت در یکجمع یکدفعه اون کودک فرشته نمیشه
فرشته از جمع فرشته ها بیرون میاد
مگر غیر از اینهست؟


هاله جونم سلاااااااام، خوبي؟ ترمه چطوره عزيزم؟
هاله جان من ديشب نه پريشب فقط اومدم توي وب سراغ تو و ترمه. خيلي بيخبر بودم از اوضاعت و دلم ميخواست جوييا احوالت توي خونه ي دختر نازت بشم. ديدم چند تا پست آپ كردي و تقريباً همه ش رو خوندم،‌ اما پيش نيروانا و حامد بودم و تقريباً شرايط جوري نبود بتونم كامنت بذارم. نميدونم شايد هم مختصري گذاشتم. امروز وقتي اين نظراتت رو ديدم شاخ درآوردم. يعني تله پاتي ت بيست بيست هاله جونم.
اين نظر قشنگت رو به چشم ميذارم. " يه دختر مث نور راه خودش رو پيدا ميكنه، هر جا نور و عشق خدا باشه اونو به طرف خودش ميكشونه"
از اينهمه زيباييت متحيرم هاله ي ماه. ميبوسمت و ترمه ي نازت رو
مامان آرشين
3 دی 91 13:27
دست خاله سهيلا درد نكنه كه اينقدر شادتون كرده...

خيلي ممنونشيم خيلي. دست شمام درد نكنه فرناز عزيزم. آرشين جان منو ببوسين
مامان یسنا
3 دی 91 15:12
چه به یاد موندنی!!! دستای سبز تیستوی این خونه همیشه گره گشا خواهد بود مثل مامان و بابای مهربونش. امروز اول صبحی وقتی پیامت رو دیدم با اینکه یسنا تب داشت و دلم آشوب بود، ولی کلی خوشبختی رو یه جا حس کردم که یه جایی یه نفر تو این لحظه ها به یادمه. فدات مهربونم که خودت سبز سبزی و پر ریشه

الهه ي من، چه خوب تيستوي منو بخاطر داري عزيزم. وقتي دستامون توي دستهاي سبزي مث دست تو باشه عزيزم قطعاً بوي بهار ميگيره. به خدا من هيچي نيستم جز انعكاس مهر خودت. اين تو بودي كه من رو اهلي خودت كردي الهه جونم. خدا كنه هميشه بهترينها يادت كنن،‌ من كه هيچم. الان يسنام چطوره عزيزم؟ ببخش ديشب فرصت نشد ازت خبر بگيرم. ريشه در باغ خدا داري گلم
مامان پریسا
3 دی 91 16:30
ایشالله زمستونتون گرم و دلچسب باشه و همیشه شاد باشید

مرسي عزيزم،‌براي شمام همينطور باشه الهي. ببوس گل دخترم رو
مامان مینا
3 دی 91 17:15
سلام عزیزم خوشحال شدم که اومدی و هندونه قشنگ منو دیدی. یلدای شما هم مبارک باشه انشاله عمرتون به درازی یلدا باشه و پر خیر و برکت عزیزم

همچين هندونه ي آبدار شيرين خوشگلي هيشكي نديده تا حالا. خدا برات حفظش كنه عزيزم. براي شما و ريحانه ي عزيزم هم شاديهاي زندگي مستدام باشه. ميبوسمتون
مادر کوثر
4 دی 91 7:53
چه عالی
چه خوب
چه زیبا

چه همگام و دلنشین با کائنات
دوست داشتم

صفادادید روحمونو

قربون قدمت عزيزم،‌ قربون نگاه قشنگت. صفاي روحت مدام باشه بانو.
مامان احسان
4 دی 91 8:26
سلام گلم صبح زیباتون بخیر

فداي دلت عزيزم. صبح شمام بخير.
مامان نیایش
4 دی 91 11:09
نیروانای گلم اگه می خوای پاندا رو ببینی بدو بیا

به سرعت برق و باد اومدم پيش از اينكه جواب اين پيغومت رو بدم عزيزم. چه حظي هم بردم. جوووووون
نجمه
4 دی 91 11:25
عزيز دلم نيرواناي گل ممنون كه با حضورت در خونه ما اونم توي روز اول زمستون احساس بهار رو به ما تقديم كردي صفايي دادي و نفست جوني داد به خونه من و عمو مجتباي سيبيلو كلي از حرفاتو بعد رفتن با هم گفتيم و باز خنديديم ولي اون جمله " كلي بامزه بازي در آوردم" كه ديگه معركه بود
عزيزم فريباي مهربونم گلهاي نرگست هر روز خوشگل تر مي شن واولين چيزي كه وقتي ميام خونه ميبينم و ياد شما و دختر ماهت ميكنم واقعا با اين دست به قلمت احساس ميكنم با كلمات معجزه ميكني من كه كلي لذت ميبرم


نيروانام اگه ميدونست و ميتونست اينو بهت ميگفت نجمه ي عزيزم:
مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد
اينقدر شما با عشق و انرژي به حرفاش گوش ميكنين و هي قربون صدقه ش ميرين كه اونم به قول خودش بامزه بازي ش گل ميكنه. اينهمه مهربوني و صفاي شما بي نظيره به خدا. مام از تو چه پنهون هنوز از اون قطعه ي سه تاري كه عمو مجتبي برامون نواخت سرمستيم. حامد همه ش ميگه "مجتبي خيلي قشنگ زد، من دائم اين آتش در نيستان رو گوش ميكنم و مجتبي ريزترين نتهاش رو به زيبايي نواخت." دست و پنجه ش طلا.
بماند كه مزه ي اون خوشمزه هايي هم كه از سرپنجه ي تو و بركت خونه تون نصيبمون شد، همچنان زير دندونمونه. خدا خونه تون رو سراسر نور و بركت كنه. و دلتون رو لبريز عشق. خيلي مخلصيم
مامان احسان
4 دی 91 11:45
سلام فریبای عزیزم خدارو شکر احسان از دعای شما بهتره ببوسید گلمو .

سلام عزيزم،‌خيلي براش خوشحالم. شمام ببوسين گل پسر رو
مامان احسان
4 دی 91 11:46
آره عزیزم کدو حلواییه

اي جونم،‌چه زيبا!!!
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
4 دی 91 11:59
وای چه شروع خوبی برای زمستون
چه سورپرایزی
معلومه که توی اون سفره قشنگ یلدا با اون ادمهایی با دل دریایی خیلی به شما خوش گذشته

جات سبز سبز بود مرضيه جون، خيلي عالي بود خيلي. خدا قسمت همه بكنه
مرجان مامان آران
4 دی 91 14:23
سلام عزیزممممممممممممممم مثل همیشه همیشه عالیییییییییییی واقعا عالی من خیلی دوستون دارم مرسی که به ما سر میزنیدددددددد
از راهنماییتونم ممنونننننن
راستی یلداتونم با تاخیر مبارکککککککککککک

سلام مرجان عزيزم، منم ممنونتم و خيلي دوسِتون دارم. همه ي ايامتون مبارك
حنانه
4 دی 91 14:36
سلامـ

انشاا... زمستان خوبی داشته باشین فریبا جون



سلام عزيزم،‌زمستون شمام پر از فروغ عشق باشه عزيزم
مامان یه فسقِلی
4 دی 91 16:20
با مهارتِ speaking در خدمتم ...

تشریــــف بیار گلم.


با سر اومدم. فدات
مامان امیرناز
4 دی 91 19:05
سلام عزیزم اینقدر نوشته هات قشنگه و به ادم انرژی مثبت می ده که هر وقت می ام کلی شاد می شم تو جمع فرشته ها قطعنا فرشته هارو می پذیرند تو سرمای زمستون دلتون گرم باشه ایشالا

سلام عزيزم،‌ فداي محبتت. لطف داري. هر چي كه بود خيلي بهمون تخفيف داده شد كه توي اون جمع پذيرفته شديم. لطف دوستان هميشه شامل حال ماهاست. هميشه ي خدا نور باشي دوست خوب من
سمی مامان امیرین
4 دی 91 20:24
سلام دوست مهربونم.مامان نیروانای گل.
عجب روز اول زمستونتون و قشنگ شروع کردین.مطمئن باش با این قلب مهربون خودت و شرکت کردن نیروانا جون تو این جشنها اونهم به این کار ترغیب میشه و این ذستهای کوچولوش روزی دستان سبز بزرگی میشه که ممکن گره ای هر چند کوچیک از مشکل کسی باز کنه به امید خدا.

سلام سميراجونم،‌ عزيز دلم ممنونم. با تمام وجود دعا ميكنم نيروانام توي اين راههاي قشنگ قدم بذاره و دست و دلش به كار خير باشه هميشه. فداي محبتتم دوست باصفاي من، براي همه دعا ميكنم كه اين راه براشون باز بشه كه دستاشون گره گشا باشه. چه لذتي داره بي مثال سميراي من، من فقط از بودن در كنار اونا اينهمه انرژي گرفتم. ببين اگه مث اونا بودم چي ميشد خداي من!
ميبوسمت با شاهزاده هاي گلت.