احسانِ مامان احسان
يه بار ديگه مجبورم اين قطعه ي هميشگي رو در برابر مهر بي پاياني بكار ببرم كه هم اينك چشام رو از شدت تعجب تا منتها درجه از هم گشاد:
نه سبز پوشيده بودم
و نه دست تكان داده بودم در باد،
كه اينهمه سار بر سرم ريخت
اينهمه سار بر سر من
طعنه ي آسمان است شايد
به عريانيَم!
دوست نازنين من،مامان احسانِ عزيزم! من شايسته ي اينهمه مهر نيستم. بزرگواري بزرگوار. سپاسگزار مهر بي بديلتم. اميدوارم نيروانام قدر اين دوست خوبش رو تا هميشه بدونه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی