نيروانا جاننيروانا جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

نيرواناي عزيز ما

خداتظ!

1390/1/28 11:36
نویسنده : مامان فريبا
7,096 بازدید
اشتراک گذاری

نميدونم كجا خوندم كه كودك انساني خداحافظي رو زودتر از سلام ياد ميگيره. شايد حكمتش اين باشه كه آخرين چيزي كه تو ذهن مسافركوچولو از بهشت بياد مونده خداحافظيه و هنوز ترديد به سلام به اين دنياي زميني داره. شايد فكر ميكنه اگه سلام نكنه اميدي براي برگشت هست.

 نميدونم با فرشته هام به همين قشنگي خداحافظي كردي شازده خانوم من كه اگه آره و  اگه من جاي فرشته ها بودم نگهت ميداشتم روزي هزار بار خداحافظيت رو بشنوم. مثل همين حالا كه به هر بهانه اي مجبورت ميكنيم يه "خداتظ" بگي دلمون ضعف بره. تو هم كه قربونت برم با زمين و زمون جوري و حرف ميزني. وقتي از يه جا به جاي ديگه ميريم (مثلاً از پذيرايي به اتاق خودت) و قراره كار جديدي انجام بديم و موقعيتت عوض بشه (مثلاً شير بخوري يا كتاب بخونيم يا يه بازي جديد كنيم) از فرط خوشحالي اي كه از قرارگرفتن تو موقعيت جديد قراره نصيبت بشه چنان با ذوق و شوق و شور و شعف با انواع و اقسام اشيا و جانداران خداحافظي ميكني كه واقعاً حيرت ميكنم و باور ميكنم تو با همه ي اين اشيا و روحي كه در همه شون نهفته است ارتباط داري. باور ميكنم كه هنوز تو بهشتي و ارتباطت قطع نشده با آسمون. " تابلو خداتظ، ميز خداتظ، اَسِنون خداتظ، تيني خداتظ،..."

شبا با چنان ذوق و شوقي از بابايي خداحافظي ميكني به رختخواب ميري كه باور ميكنيم داري ميري خواب فرشته ها رو ببيني.

... اين خداحافظي قشنگ تو آدم رو به فكر فروميبره. چرا ما هميشه نگاهمون به خداحافظي يه نگاه منفي و همراه با حزن و اندوهه. مگه نه اينكه همه ي خداحافظيا سلامي به يه طرف ديگه هستند. تو كوچولوَك داري از همين حالا به ما درس ميدي. درس زندگي، درس عرفان، درس عشق. كاش ازت ياد بگيريم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

سـ حــ ـر
29 فروردین 90 16:15
salam khanoum hemmatie aziz
khoubid?
nirvana joune man ke elahi ghorbounesh beram,chetore?. . . akheey,,,azizam

khastam ham ahvalporsi konam ,va ham begam k man up kardam!!(albate ba'd az ye moddat!!)
be kasi nagida...pishe khodemoun bemoone!!. . .
...dar zemn.:bebakhshid k farsi neminevisam...akhe fonte farsim ghati karde!!(2rost mese khodam!!(

ye mache abdar ham az tarafe man vase nirvana joune golam)

سلام سحر جون
ممنون خوبيم. از اينكه خبر دادي از آپ شدنت متشكرم. الآن ميرم سروقت حباب كاغذي. نيروانا دست و دل خاله ي با احساسش رو ميبوسه


پروانه ی کاغذی
30 فروردین 90 21:30
ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ
این دل اگر کم است بگو سر بیاورم
یا امر کن که یک دل دیگر بیاورم
خیلی خلاصه عرض کنم:دوست دارمت ...
(دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم)
از کتف آشیانه‌ای خود برای تو
باید که چند جفت کبوتر بیاورم
از هم فرو مپاش، برای بنای تو
باید بلور و چینی و مرمر بیاورم
وقتش رسیده این غزل نیمه‌سوز را
از کوره‌های خود‌خوری‌ام در بیاورم

ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ


خيلي خوشكل بود ميناجون، شعر خودته؟

تو رو از آبنبات ساختن
1 اردیبهشت 90 0:06
سلام مامان نیروانا

چه خوب شد که تو این دنیا همدیگر رو پیدا کردیم

شما هم قشنگ می نویسی

جذب خوندن نوشته هات شدم

منم لینکت کردم
از اسمی هم که باهاش منو لینک کردی خیلی خوشم اومد ..


ممنونم عزيزم، واقعاً دنياي قشنگي داريم كه اينجوري آدما رو بهم ميرسونه. افتخار دادين. خيلي خوشحال شدم. اميدوارم دوستي مون ادامه دار بشه. هلياي عزيزم رو حسابي ببوسين.
پروانه ی کاغذی
3 اردیبهشت 90 1:08
سلام به فریبا خانوم همچون ماه...!!!
نه فریبا خانوم اینو خودم نگفتم به خدا...!!! من غذا هم به زووووووووور می خورم دیگه چه برسه به شعر گفتن...!!!! از مینا بعیده...!!! این وصله ها به ما نمی چسبه!!!
راستش فریبا خانوم این شعری که براتون نوشتم از آقای "سید مهدی موسوی" هستش...
روی گلتونو می بوسم
مامان الینا
17 تیر 91 12:58
سلام فریبا جان .اون قدر قشنگ نوشتی که اشک منو در آوردی خانومی ؛میبینی دنیا رو فرشته ها طاقت دوری فرشته منو نداشتن واونو زودی بردن پیش خودشون


عزيز دلم، بخدا هيچي نميتونم در جواب دلتنگيت بگم، جز اينكه فقط صبور باش و به لطف خدا مطمئن كه روزي تو رو لايق داشتن بهترين فرشته ش ميكنه همينطور كه به فرشته هاش لياقت در بر گرفتن دوباره ي فرشته ي تو رو داد. بغضت رو بشكن و بذار بارون اشكت باغ دلت رو سيراب كنه و نويد روزهاي بهتر بهاري رو بده. من برات فقط صبوري آرزو ميكنم عزيزم. بابت نگاه پرمهرت كه به نيروانام انداختي همه ي مهرم رو تقديمت ميكنم. شرمنده ام، شرمنده ي لطفت