تُدايي خب؟!
اولين بار كه دنبالم گشتي و صدام زدي درست يادمه، شديد مشغول خونه تكوني بودم به حساب خودم و تو هم برا خودت تو خونه سير ميكردي - مثل خيلي وقتا كه خانوم ميشي و ميفهمي مامان سرش شلوغه برا خودت يه سرگرمي پيدا ميكني - كه يهو با صداي تو دل برو گفتي"مامان تُدايي؟" دلم ضعف رفت نازنين. خيلي كيف كردم. دختر گلم پي ام ميگشت و نميدونم چطور خودمو بهت رسوندم و بغلت كردم. الهي هر وقت دنبالم ميگردي بتونم جوابتو بدم و بگم" اينجام ماماني.چيكار ميتونم برات بكنم." يادت باشه تنها وجودي كه هر وقت دنبالش ميگردي و ميگي "تدايي؟" بلافاصله جوابتو ميده خداي مهربونه. هميشه دنبالش بگرد و صداش كن. مگه نه اينكه گل سرخته و مگه نه اينكه از پيشش اومدي تا تو زمين دنبالش بگردي و همتاش رو نبيني. آره نيرواناي من، گل خودت تو عالم تكه. بذار منم همراه تو و با صداي آسموني تو خدا رو صدا بزنم تا دل خدا هم ضعف بره و زودي جوابمو بده.