پایان خوش یک دهه تولدبازی
بعد از جشن تولدت، آخر هفته رفتیم کرمان و یادبودهای تولدت رو برای مامان بزرگی، آقاجون، خاله ها و داییها بردیم. جمعه شب شیدا و آوای نازنین (نوه های آبجی شهلای عزیزم) که تنها دوستای کوچولوی تو توی فامیل هستن، پیشمون اومدن تا یه جشن کوچولوی تولد دیگه بخاطرشون برپا کنیم. و به عنوان حسن ختام زیبا، ساینای عزیزم که به چند دلیل نتونسته بود بیاد تولدت و حسابی هم جاش خالی بود با مامان صالحه ی گلش اومدن تا 91/09/19 مون هم بیادموندنی بشه. عزیزِ دلم، اینقدر این دهه برام پر از خاطره است که فکر کنم مزه مزه کردن شیرینیاش تا سال دیگه همین موقع طول بکشه. برای همه ی دوستای عزیزم که همه جوره شادیمون رو شکوه بخشیدن زیباترین آرزوها رو دارم و امیدوارم ...