به شكوفه ها، به باران، برسان سلام ما را
هرگز اولين نگاهش يادم نميره. توي زندگي آدم فقط بعضي از اولين نگاهها هستن كه تا هميشه يه گوشه ي ذهن آدم ستاره ميشن و همينكه بخواي يادت بياد كه صاحب اون نگاه چقدر برات عزيز و مهم بوده و هست شروع به چشمك زدن مي كنن. كلاس فرزندپروري رو با هزار اميد و آرزوي قشنگ براي باز شدن راهي تازه به سوي رشد دادن و پرورش هر چه بهتر تو نيرواناي عزيزم ثبت نام كرده بوديم؛ زمستان سال 90. و اولين جلسه اش من رو با نگاه خندان و روشني روبرو ساخت كه ... . حكايت الان من حكايت اين قسمت شازده كوچولوست: "هميشه وقتي آدم گذاشت اهليش كنن ناخودآگاه اين احتمال رو به خودش داده كه اشكش سرازير بشه." يادمه چون استادِ كلاسمون بود و من هميشه سعي ميكنم عليرغم ...